هر چه هستی ؛ بهترین باش !
پابلو پیکاسو یکبار، پابلو پیکاسو، نقاش و مجمسه ساز مشهور اسپانیائی در مورد توانائیهای خودش صحبت می کرد و می گفت: مادر من همیشه به من می گفت که اگر در زندگی یک سرباز باشی در آینده تبدیل به یک ژنرال خواهی شد ویا اگر یک تارک دنیا باشی در آینده تبدیل به پاپ می شوی و به جای همۀ اینها من نقاش شدم و امروز هم یک پیکاسو هستم، البته هیچ از این بابت احساس حقارت و سرخوردگی نمی کنم!
اما پیکاسو در ادامۀ صحبتهایش موافقت و تأیید خود را دربارۀ آنچه که آبراهام لینکن گفته است، خاطر نشان می سازد. " هرچه که هستی، بهترینش باش." و آبراهام لینکن با زندگی خود حکمت این اندرز را ثابت کرد.
و اما در روزهایی که ما به سر می بریم و اکثر انسانها به اعتدال و میانه روی قناعت می کنند، به انجام رساندن آنچه آبراهام لینکن گفته است مستلزم داشتن اشتیاق شدید برای رشد یافتن و بهتر شدن است.
من فکر می کنم این به ما کمک خواهد کرد تا به خاطر بسپاریم که "عالی ترین و بهترین بودن را نمی توان در پایان یک مسیر ویا همانند مسافری که در آخر به مقصد خود می رسد بدست آورد. در واقع بهترین بودن و بهترین ها را به انجام رساندن، برای آنانی که پند آبراهام کینکن را می شنوند و می فهمند، یک عادت می باشد.
Frederick Loewe آهنگساز و موسیقدان مشهوری می باشد که از آثار موسیقی او می توان My Fair Lady و همینطور Gigi و Camelot را نام ببریم. ولی آنچه که شایان توجه می باشد این است که Frederick Loewe از ابتدا یک شخص مشهور نبوده است. او نواختن پیانو را زیر دست اساتید بزرگ موسیقی در اروپا آموخت و در سالهای آغازین کارش بعنوان موسیقیدان و آهنگساز موفقیتهای چشمگیری بدست آورد. اما وقتی که به ایالت متحدۀ آمریکا مهاجرت کرد، بعنوان یک استاد موسیقی نتیجۀ جالبی بدست نیاورد و در آخر شکست خورد. برای مدتی دست به هر کاری زد و حتی سخت ترین حرفه ها را تجربه کرد. کارهایی از قبیل جستجوی طلا ویا نبرد بر روی رینگ بوکس.
اما هرگز از رؤیای خود دست برنداشت و همچنین به نواختن پیانو و ساختن آهنگ ادامه داد.
در طی آن سالهای سخت بی پولی، که او حتی قادر به پرداخت قسطهای پیانوی خود نیز نبود، یک روز در حالی که بر روی کلیدهای پیانو خم شده بود، با قلبی شکسته می نواخت. او هیچ چیزی نمی شنید مگر صدای موسیقی که با روح و قدرت خاصی که هرگز در خود ندیده بود و سراغ نداشت و خود نوازنده آن بود .
وقتی که کارش به پایان رسید و سر خود را بلند کرد و به بالا نگاهی انداخت ناگهان یکه خورد، زیرا متوجه شد که در تمام این مدت تماشاچیانی داشته است.
آنها سه مرد بودند که بر روی زمین در مقابل پیانو نشسته و با صدای موسیقی خود را به راست و چپ حرکت می دادند.
آنان هیچ کلامی بر زبان نیاوردند و هیچ حرکتی اضافه نکردند و در عوض جیبهای خود را گشتند و پولهای خود را روی هم گذاشتند و قسط پیانوی فرانک را فراهم کردند و آن را روی پیانو گذاشتند و بدون اینکه دیگر پولی داشته باشند آنجا را ترک کردند.
این افراد تحت تأثیر موسیقی قرار گرفتند و درک کردند که آن عالی و بهترین است و در مقابل آن نیز عکس العمل نشان دادند. یک عکس العمل هر چه که هستی، بهترین باش. اگر کاری را که انجام میدهی ، ارزش سعی کردن را دارد و اگر باور داری که شخص با ارزشی هستی، پس نمی توانی به این قانع شوی که میانه رو و عادی باشی، یعنی نه خوب و نه بد!
اگر در این زندگی تصمیم گرفته ای که در راه "بهترین بودن" قدم برداری بهترین سعی خود را برای به انجام رساندنش بکن و عالی ترین و بهترین را نیز از آن دریافت کن و بعد خواهی فهمید که رضایت حقیقی در زندگی چیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر