Translate

۱۳۹۵ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

امید کوکبی

بیانیه مشترک کارشناسان حقوق بشری سازمان ملل متحد خطاب به ایران
امضا کنندگان این بیانیه:
Mr. Ahmed Shaheed, UN Special Rapporteur on the situation of human rights in the Islamic Republic of Iran; 
Mr. Dainius Pûras, UN Special Rapporteur on the right of everyone to the enjoyment of the highest attainable standard of physical and mental health; 
Mr. Juan E. Méndez, UN Special Rapporteur on torture and other cruel, inhuman or degrading treatment or punishment; 
Mr. Maina Kiai, UN Special Rapporteur on the rights to freedom of peaceful assembly and of association; and 
Mr. Seong-Phil Hong, Chair-Rapporteur of the UN Working Group on Arbitrary Detention



منبع گزارش از کارشناسان حقوق بشری سازمان ملل متحد و احمد شهید




در تازه ترین واکنش به ابتلا به سرطان امید کوکبی، فیزیکدان ایرانی در دوران حبس، مدیر و رئیس دانشگاه تگزاس در نامه ای به نماینده ایران در سازمان ملل متحد نسبت به وضعیت او ابراز نگرانی کرده اند.
جفری فن‌وس، رئیس، و ویلیام مک‌ریون، مدیر مجموعه دانشگاه های ایالتی تگزاس، در این نامه به تاریخ ۲۵ آوریل خطاب به غلامعلی خشرو نماینده ایران خواستار آزادی امید کوکبی دانشجوی سابق این دانشگاه شدند.
امید کوکبی که خبر ابتلا به سرطان او اخیرا اعلام شد زمانی که دانشجوی دکترای فیزیک (لیزر) در دانشگاه آستین تگزاس آمریکا بود، در سفری به ایران دستگیر شد. او به اتهام ارتباط با دولت متخاصم یعنی آمریکا و جاسوسی ۱۰ سال حبس گرفته است.
دو مقام دانشگاه تگزاس نوشتند:‌ "آقای کوکبی در دوران تحصیل در رشته فیزیک در این دانشگاه از اعضای ارزشمند جامعه علمی بود و به عنوان یک محقق جوان آینده ای روشن داشت. ما در این دانشگاه خیلی نگران حبس و اکنون وضعیت سلامتی خطرناکی که جانش را تهدید می کند هستیم."
در پایان این نامه آمده است:‌ "به نمایندگی از کارمندان و دانشجویان دانشگاه تگزاس در آستین، محترمانه درخواست می کنیم دولت شما آقای کوکبی را به دلایل انساندوستانه و پزشکی آزاد کند، تا او بتواند از معالجات مناسب بهره مند شود و مطالعات خود را در دانشگاه تگزاس در آستین پیگیری کند."
ابتلا به سرطان کلیه امید کوکبی روز ۲۹ فروردین اعلام شد و او روز اول اردیبهشت در بیمارستان سینای تهران مورد عمل جراحی قرار گرفت.
آقای کوکبی که در رشته لیزر تخصص دارد می‌گوید حکم ۱۰ سال زندان او "برای مجبور کردن من به همکاری در نهادهایی که دلخواهم نبودند و به سود ایران و جهان عمل نمی‌کردند" بوده است.
نامه روسای دانشگاه تگزاس چند روز پس از آن منتشر می شود که فیروز نادری، از سرشناس ترین دانشمندان ایرانی آمریکا، در صفحه فیسبوک خود از نحوه برخورد با آقای کوکبی انتقاد کرده بود.

امید کوکبی کیست؟

امید کوکبی متولد ۱۳۶۱ در گنبد کاووس، از نخبگان فیزیک ایران است. او در کنکور سال ۱۳۷۹ گروه ریاضی رتبه بیست و نهم شد.
وکیل آقای کوکبی می‌گوید که او به عنوان دانشجوی نخبه از رهبر ایران لوح تقدیر گرفته است.
او زمانی که دانشجوی دکترای فیزیک (لیزر) در دانشگاه آستین تگزاس آمریکا بود، در سفری به ایران در سال ۲۰۱۱ دستگیر شد.
اتهام امید کوکبی ارتباط با دول متخاصم یعنی آمریکا و جاسوسی و حکم‌اش ده سال زندان است، اما نزدیکانش می‌گویند که او به اجبار اعتراف کرده است.
آقای کوکبی تاکنون به مدت پنج سال و سه ماه در زندان بوده و در این مدت به مرخصی نرفته است.
وکیلش می‌گوید که او از رهبر ایران درخواست عفو کرده اما هنوز پاسخی نگرفته است.
به گفته سعید خلیلی، آقای کوکبی در زندان دو سال درد کلیه داشته و فقط داروهای مسکن به او داده‌اند و "اگر زودتر به بیماری او رسیدگی می‌شد، شاید کار به اینجا نمی‌کشید که یکی از کلیه‌هایش را از دست بدهد."
در حال حاضر نمونه‌های گرفته شده از بدن او به آزمایشگاه فرستاده شده تا مشخص شود آیا سرطان به اعضای دیگر بدن او سرایت کرده است یا نه.
غلامحسین محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضاییه می‌گوید که او در بیمارستان از امکانات لازم برخوردار است.
منبع خبربی بی سی

۱۳۹۵ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

سرچشمه حیات نوشته: سی. اس. لوئیس

موردی برای مسیحیت
مجادلات من علیه خدا این بود که دنیا، دنیایی است بی رحم و بیدادگر، اما چگونه ایده ای از عدالت و بیدادگری!
مجادله من علیه خدا این بود که جهان شقی و بی رحم است،
اما چگونه ایده عادل و بی رحم در من به وجود آمده بود؟
آدمی نمی تواند خطی را کج و معوج بخواند مگر اینکه بداند خط مستقیم چیست.
البته نمی توانستم ایده عدالت را
مبتنی بر این استدلال که چیزی جز عقیده شخصی خودم نیست رها کنم،
 اما اگر چنین کاری می کردم، مجادله من هم
علیه خدا منتفی می شد، زیرا مجادله من مبتنی بر این بود که دنیا واقعا ظالم است،
نه اینکه دنیا فقط بر وفق مراد من نیست و انتظارات خصوصی مرا برآورده نمی سازد.
به این طریق در عین اینکه سعی داشتم ثابت کنم که خدا وجود
ندارد یا به عبارت دیگر حقیقت واقعی بی معنی است، دریافتم که مجبورم قبول کنم که یک قسمت از حقیقت موجود
یعنی ایده من از عدالت، پر از معنی است.
در نتیجه کفر و خدانشناسی خیلی ساده می شود.
اگر جهان بی معنی است
ما هرگز نباید به بی معنی بودن آن پی می بردیم.
چنانکه اگر در دنیا نور وجود نداشت و در نتیجه قدرت بینایی نبود ما هرگز به وجود تاریکی پی نمی بردیم. تاریکی بی معنی بود.



مسأله چیست؟

جهانی که دارای خیلی چیزهای بد و به ظاهر بی معناست، اما در همین جهان مخلوقاتی وجود دارند که می دانند دنیا بد
و بی معناست.
فقط دو نظریه در مقابل این حقایق می تواند وجود داشته باشد.
یکی نظریه مسیحی که این جهان خوب
است، ولی به تباهی کشیده شده، ولی هنوز خاطره آنچه را که باید باشد در خود نگه داشته است.
 نظریه دیگر چیزی
است که آن را دوالیزم می نامند.
معنی دوالیزم آن است که در ماورای همه چیز دو قوه مستقل و مساوی وجود دارد،
یکی خوبی و دیگری بدی که مدام با هم در ستیز هستند، اما همان لحظه ای که شما این عقیده را ابراز می نمایید علاوه
بر این دو قدرت قوه ثالثی را در جهان وارد نموده اید، یک قانون یا استانداری از خوبی که یکی از قوای موجود با آن
مطابقت می کند و دیگری مطابقت نمی کند.
از آنجا که این دو قدرت به وسیله آن قانون یا استاندارد قضاوت می شود،
این قانون یا استاندارد یا موجودی که آن را به وجود آورده بالاتر و در ماورای دو قوه دیگر قرار می گیرد و او خدای
واقعی خواهد بود. در حقیقت منظور ما از خوب بودن یا بد بودن این قوای دوگانه این است که یکی از آنها با خدای
واقعی ارتباط صحیح دارد و دیگری رابطه غلط.
اما من آزادانه تصدیق می کنم که مسیحیت بیش از آنچه مردم فکر می کنند به دوالیزم نزدیک است.
هنگامی که برای
اولین بار کتاب عهد جدید را مطالعه می کردم چیزی که باعث تعجب من شد این بود که در کتاب مقدس از یک قدرت
سیاه که در جهان وجود دارد نام برده شده بود، یک روح شریر که در ورای مرگ، بیماری و گناه وجود دارد.
 تفاوت
این است که از نظر مسیحیت این قوه سیاه توسط خدا خلق شده و هنگامی که به وجود آمد خوب بود،
اما بعدها به راه تباهی و فساد رفت.
مسیحیت با دوالیزم به این معنی که جهان در جنگ است توافق دارد، ولی معتقد نیست که جنگ
مابین دو قوه مستقل و جدا از هم برقرار است. مسیحیت اعتقاد دارد که این یک جنگ داخلی است، یک شورش است
و ما در ناحیه ای که توسط عده ای شورشی اشغال شده زندگی می کنیم.
 ناحیه اشغالی دشمن، یعنی جهان ما.

مسیحیت داستانی است از اینکه چگونه شاه واقعی به این سرزمین پا گذاشته است!
می توان گفت با لباس مبدل آمده است و همه ما را برای یک مبارزه به سوی خود می خواند.
خدا مخلوقاتی خلق کرد که اراده آزاد داشتند؛ یعنی
موجوداتی که می توانستند به راه راست یا به راه ناصواب بروند.
 بعضی فکر می کنند که می توان موجوداتی را تصور
کرد که آزاد هستند، ولی امکان پیمودن راه ناصواب برای آنها وجود ندارد!
اما من اینطور فکر می کنم اگر یک
موجودی آزاد است که خوب باشد طبعا برای بد بودن نیز آزاد است و اراده آزاد امکان شر و فساد را به وجود آورده
است.
پس چرا خدا به این موجودات اختیار و عقیده آزاد داد؟
 زیرا اراده آزاد، گو اینکه امکان شر و فساد را به وجود میآورد، ولی خوبی، خوشی، شادی و محبتی را که ارزش واقعی دارد
نیز ممکن می سازد. البته خدا می دانست که اگر
مخلوقات، آزادی خود را در جهت نادرست به کار می بردند چه اتفاقی می افتاد،
اما ظاهرا خدا ارزش ریسک را برای آن قائل شد.




شاید ما در این مورد با خدا موافق نباشیم، ولی در این عدم توافق با اشکالی مواجه می شویم.
او منبع تمام قوه استدلال شماست. شما نمی توانید صحیح بگویید و او اشتباه کند،
زیرا یک جوی آب نمی تواند از منبع خود ارتفاع بیشتری داشته باشد.
 در لحظه ای که به وجود خود پی می برید، امکان دارد که خود را در صدر همه مسایل قرار دهید
 یا بخواهید آن
را در مرکز قرار دهید، در واقع خود را خدا بدانید.
این گناه شیطان بود و این گناهی بود که شیطان به بشر آموخت،
ولی خدا چه کرد؟ در درجه اول او وجدان را به ما داد که به وسیله آن خوب را از بد تشخیص دهیم.
در طول تاریخ عده ای از مردم با کمال شدت سعی کرده اند که از وجدان متابعت کنند،
اما هیچ یک از آنها کاملا موفق نشد.
سپس او عده بخصوصی از مردم را انتخاب کرد و قرن های متمادی با آنها صرف وقت نمود و سعی کرد به آنها تفهیم
کند که او چگونه خدایی است که فقط وجود دارد و به راه و کردار صحیح علاقه مند است.
این مردم بنی اسرائیل بودند و کتاب عهد قدیم حاوی شرح کامل آن است.
سپس شرک واقعی ظاهر می گردد و در میان بنی اسرائیل ناگهان مردی قد علم می کند
 و چنان سخن می گوید که گویی خداست. او ادعا می کند که گناهان ما را می بخشد.
او می گوید که همیشه وجود داشته است. او می گوید که
در آخر زمان برای داوری جهان و جهانیان می آید. اکنون بیایید این موضوع را به وضوح درک نمایید.
در میان پان
سیست ها- وحدت وجودی ها Pantheists مانند هندوها هر کس می تواند بگوید قسمتی از خداست یا با خدا یکی
است و هیچ جای تعجب هم نیست، اما این مرد چون کلیمی بود، نمی توانست چنین خدایی را منظور داشته باشد.
 خدا
در زبان یهودی ها به معنای وجودی بود خارج از جهان که خالق دنیا بود و با هر چیز دیگری تفاوت کلی داشت.
یک
قسمت از ادعای این مرد ممکن است نادیده بماند، منظور، بخشایش هر گناهی که باشد.
اگر گوینده این حرف خدا
نباشد این ادعا آنقدر نامعقول است که مضحک به نظر می رسد. ما می دانیم که چگونه یک انسان در مقابل ظلم هایی
که در حق او می شود اغماض می نماید،
ولی مردی که خودش غارت نشده و مورد ظلم و ستم قرار نگرفته، ولی در عین
حال ادعا می کند که گناه شما را در دزدی مال دیگران و پایمال کردن حقوق دیگران می بخشد چه منظوری می تواند
داشته باشد و آیا که می تواند باشد؟

عیسی چنین ادعایی داشت و بدون مشورت با اشخاص مظلوم به مردم می گفت که گناهانشان بخشیده شده است!

این ادعا وقتی می تواند معنی داشته باشد که گوینده آن خدا باشد.
 خدایی که در هر گناه قانونش شکسته و محبتش جریحه دار می گردد.
اگر این حرف ها از دهان کسی غیر از خدا درآید، نماینده خودخواهی و غروری است که درتاریخ بی سابقه است.

در اینجا سعی من بر آن است که مطالب غیرعاقلانه ای که مردم اغلب بر زبان می آورند
از طرف

کسی عنوان نگردد: «من حاضرم مسیح را به عنوان یک معلم بزرگ اخلاق بپذیرم، ولی حاضر نیستم ادعای الوهیت
او را قبول نمایم. » این همان چیزی است که ما نباید بگوییم.
یک انسان که فقط انسان باشد و آنچه را که مسیح ادعا
می کرد بگوید، یک معلم بزرگ اخلاق نخواهد بود.
 او یا دیوانه است و به قدری مجنون که خودش را تخم مرغ آب پز
بخواند یا چیزی بدتر از آن! شما می توانید او را یک آدم احمق بدانید،
 شما می توانید بر روی او تف انداخته و او را
به عنوان یک دیو بکشید یا اینکه می توانید به پای او افتاده او را خدا بخوانید، ولی او را نمی توانید معلم بزرگ اخلاق
بخوانید، زیرا این راه برای ما مسدود است.
نکته دیگری نیز هست که مرا به فکر وامی دارد.
آیا زیاد ظالمانه نیست که زندگی جدید فقط به مردمی منحصر گردد
که نام مسیح را شنیده و به او ایمان آورده اند،
 اما خدا درمورد برنامه ای که برای مردم دیگر دارد چیزی به ما نگفته است؟

 ولی اگر برای دیگران نگران هستید، غیرعاقلانه ترین کار این است که خودتان خارج از مسیحیت بمانید.
مسیحیان بدن مسیح هستند و مسیح به وسیله آنها کار می کند.
هر چه اعضای این بدن بیشتر رشد کند امکان انجام
کار بیشتر می شود.
اگر می خواهید به کسانی که در خارج هستند کمک کنید باید خود را به عنوان یک سلول کوچک
به بدن مسیح بیفزایید،
زیرا که فقط او می تواند به آنها کمک نماید.
اعتراض احتمالی دیگر می تواند این باشد که چرا خدا در سرزمین اشغالی دشمن وارد شده
و می خواهد برای برانداختن سلطه شر و فساد به طور پنهانی نهضتی به وجود آورد؟

 چرا به زور وارد نشده و یورش نمی برد؟
آیا او به اندازه کافی قوی نیست؟
مسیحیان معتقدند که او حمله خود
را آغاز خواهد کرد، اما نمی دانیم چه موقع، ولی می توان حدس زد که چرا او در این حمله تأخیر می نماید.
او به ما این
فرصت را می دهد که آزادانه به او ملحق شویم. هنگامی که تنظیم کننده برنامه روی صحنه می آید،
نمایشنامه پایان یافته است.
خدا حمله خود را آغاز خواهد کرد، ولی چه سود اگر آن موقع شما به او ملحق شوید؟

موقعی که می بینید دنیای طبیعی مانند یک رؤیا به تدریج نابود می شود و محو می گردد
 و چیز دیگری که هرگز به
فکر شما نرسیده بود با قدرت خردکننده خود وارد می شود!
چیزی که به نظر جمعی زیباست، ولی به نظر بعضی کریه،
اما برای هیچ یک از ما راه فرار و گریزی باقی نمانده است!

ظهور خدا در آن موقع بدون پرده و حجاب خواهد بود و
آنقدر عظیم و مستغرق کننده که در اعماق وجود انسان ها، یا محبت بی پایان و یا وحشت بیکران به وجود می آورد!
آن
موقع، انتخاب راه و اتخاذ تصمیم خیلی دیر است، زیرا هنگام بیداری، خوابیدن جایز نیست.
 بنابراین امروز و همین
لحظه، فرصت و موقعیت انتخاب جهت را داریم. حق تعالی این موقعیت و فرصت را به ما عطا کرده است، ولی موقعیت
و فرصت برای همیشه موجود نخواهد بود.

نتیجه

شاید بعضی از خوانندگان بگویند: «من منطق سی. اس. لوئیس را درک کرده ام، اما نمی توانم قبول یا باور کنم، بلکه
به آن مشکوک هستم.
من نسبت به ماهیت ماورای الطبیعه عیسی و آنچه که او گفت مشکوک هستم. » عیسی هرگز
از شنوندگان کلامش نخواسته است که قبل از هر چیز به یک سلسله مقررات و اصول و امر و نهی معتقد گردند، بلکه
می خواهد به سوی او بروند، صدایش را بشنوند و او را پیروی کنند.

نتیجه چه بود؟

کسانی که دعوت مسیح را پذیرفته و با ایمان به خواسته او عمل کرده اند، ساکن کوی حقیقت و حیات ابدی شده اند.

معتقدین اولیه، اعتقادات و ایمان خود را به صورت مجموعه ای بنام انجیل درآورده اند.
از ظهور مسیح تاکنون میلیون ها
مردم، عیسی را دریافته اند و هنگامی که می خواهند اعتماد و اطمینان خود را عرضه کنند، هیچ زبانی را گویاتر از
کلمات انجیل نمی یابند.
 اکنون هم مانند 1900 سال قبل، عیسی فقط یک شرط را پیشنهاد می کند که بر مبنای آن به
ما کمک شود تا نسبت به او اعتقاد و اطمینان پیدا کنیم.
آن شرط این است: «اگر انسانی تصمیم بگیرد که اراده خدا را بجا آورد او خواهد فهمید که سخنان من از بشر است یا خدا. »


**انجیل را بردارید، بخوانید و ببینید سرچشمه حیات چیست.**











۱۳۹۵ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

از متن موعظه: دکتر مژده هاکسلی

امنیت واقعی ما در حداست
مادلین مکین وقتی در سال ۲۰۰۷ ربوده شد دختر سه سالهای بود. از آن موقع پدر و مادرش به این امید دلخوش هستند که ممکن است مادلین به اینکه دزدیده شده واقف نباشد، و از گمشدگی خود بیخبر باشد، اما توسط فرد یا افرادی مراقبت میشود. او شاید حتی نمیداند منزل و خانوادۀ اصلی او این افراد نیستند. گاهی انسان گمشده از خدا هم ممکن است متوجه گمشدگی خودش نباشد در حالی که محبت خانۀ پدر آسمانی او بسیار متفاوت از دنیای است که در آن زندگی میکند.
در خبرها بود که کودکی در سن و سال پائین از پدر و مادرش خودش مواد مخدر دریافت کرده و معتاد شده بود. او به تشویق پدر و مادرش از این مواد مصرف کرده بود. شاید برای این بچه، چنین زندگی عادی محسوب میشد. شاید نمیدانست احساس امنیتی که در این خانواده میکند کاذب است. در واقع امنیت او در همین جایی که خانه میدانست به خطر افتاده بود.
از پسر ۱۸ سالهای که دچار یک نقص جسمی بود دلیل این نقص را جویا شدیم. او در پاسخ گفت که مادرش وقتی او را باردار بوده قصد سقط جنین داشته و همه راههایی را که برایش ممکن بود به منظور سقط جنین به کار برده است. اما هیچ کدام موفقیت آمیز نبودند. در نهایت سعی کرد با فشار بر رحم خود باعث سقط جنین شود. بچه سقط نشد اما در نتیجه این فشارها نوزاد دچار نقص جسمی شده بود. در واقع جایی که باید اولین پناهگاه و مکان امن او میبود، پر خطرترین مکان زندگی او شده بود. شاید بعضی از ما از زندگی در دنیا احساس رضایت و امنیت میکنیم. اما امنیت واقعی ما در خداست.
از متن موعظه: دکتر مژده هاکسلی

سی اس لوئیس ( حقیقتی که باید در برابر آن موضع جدی گرفت )

«مسیحیت اگر حقیقت نداشته باشد، اهمیتی هم ندارد.
و اگر حقیقت داشته باشد بی نهایت مهم است.
[یا بی اهمیت است یا بی نهایت مهم]
آنچه که نمیتواند باشد این است که نسبتاً مهم باشد.» 

سی اس لوئیس  ( حقیقتی که باید در برابر آن موضع جدی گرفت )

 ۳۲ و حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد‌‌.»

پائولو کوئلیو ( برداشت از کتاب لوقا )

دستنوشته‌ی آکرا، اثر پائولو کوئلیو 

آیا برگی که زمستان از درخت میافتد، خود را مغلوب زمستان میداند؟ درخت به برگ میگوید: »این چرخه ی حیات است. شاید خود را در حال مرگ بدانی، اما در من زنده میمانی. به لطف توست که زنده ام و نفس میکشم. نیز به لطف توست که به من مهر ورزیده اند، چرا که به مسافر خسته سایبانی بخشیدم. شیره ی تو شیره ی من است. ما یکی هستیم.« آیا مردی که سالها را به تهیه ی مقدمات صعود از بلندترین کوه جهان گذرانده، و از آن بازمانده، هنگامی که به کوه میرسد و میبیند طبیعت قله را در ابرهای توفانی فرو برده، به کوه میگوید: »این بار مرا نخواستی، اما آبوهوا عوض میشود و روزی به قله میرسم. تا آن زمان، همینجا منتظرم میمانی.«؟

آیا مردی که نخستین محبوبش او را رانده، منکر وجود عشق میشود و به خود میگوید: »یک نفر دیگر پیدا میکنم که حس مرا درک و مرا تمام عمر خوشبخت کند.«؟ در چرخهی طبیعت نه پیروزی هست و نه شکست، فقط حرکت هست. زمستان میکوشد استیال یابد، اما سرانجام ناچار ظفرمندی بهار را میپذیرد که با خود گل و شادی میآورد. تابستان روزهای گرمش را ابدی میخواهد، چرا که گرما را برای زمین نیک میداند. اما سرانجام ورود پاییز را میپذیرد. چرا که زمین به استراحت نیاز دارد. آهو علف را میخورد و شیر آهو را. موضوع یافتن قوی ِ ترین موجود نیست. این شیوهی خداست برای نشان دادن چرخه ی مرگ و رستاخیز.

و در این چرخه، نه برندهای هست و نه بازندهای، فقط مراحلی در میان است که باید از آنها گذشت. وقتی دل انسان این حقیقت را درک کند، آزاد میشود و دشواریهای زمانه را میپذیرد و فریفتهی لحظه های شکوه و افتخار نمیشود. هردو میگذرد. یکی از پس دیگری میآید، و چرخ آنقدر میچرخد تا از گوشت و استخوانمان رها شویم و به نیروی الهی برسیم

چرند و پرند دهخدا

از چرند و پرند دهخدا: ترک عادت در صورتی که به این روش انجام شود،
 موجب مرض نمی شود و کار خیلی آسانی است. وقتی بزرگان هم می خواهند عادت زشتی را از سر مردم بیندازند همین طور عمل می کنند.
شاعر خوب گفته است که عقل و دولت قرین یکدیگرند.
 وقتی بزرگان فکر می کنند که مردم فقیرند و استطاعت خوردن نان گندم را ندارند و رعیت همه عمرش را باید به زراعت گندم صرف کند و خودش همیشه گرسنه باشد ، ببینید چه می کنند :

روز اوّل سال نان را با گندم خالص می پزند.
 روز دوم به هر خروار گندم، یک من تلخه، جو ، سیاه دانه ، خاک اره، یونجه ، شن ، کلوخ ، چارکه یا گلوله هشت مثقاله می زنند .
معلوم است که در یک خروار گندم ، اضافه کردن یک من از چیزها ( مزه نان را عوض نمی کند) و هیچ معلوم نمی شود که چنان نانی ناخالصی دارد .
روز دوم دو من از این چیز ها به یک خروار گندم می زنند .
به این ترتیب روز سوم سه من ،
روز چهارم چهار من و بعد از صد روز که سه ماه و ده روز می شود ،
صد من گندم با صد من تلخه،
جو ، سیاه دانه ، خاک اره، یونجه ، شن ، کلوخ ، چارکه یا گلوله هشت مخلوط می شود
و چون مردم به تدریج به تغییر مزه نان گندم عادت می کنند،
هیچ کسی با خوردن چنین نانی ملتفت ناخالصی آن نمی شود
و به این ترتیب عادت نان گندم خوردن از سر مردم می افتد. .....واقعاً که عقل و دولت قرین یکدیگرند!



دهخدا با برگزیدن زبان محاوره در نوشته‌هایش از سبک نگارش پیچیده و رایج زمان خود اجتناب کرد و با به کار بردن اصطلاحات روزمره مردمی زبان نوشتاری قدرتمندی پایه‌گذاری کرد، او از پیش قراولان نثر مدرن فارسی محسوب می‌شود. اگرچه نثر او برپایه استفاده از اصطلاحات و لغات روزمره کوچه و بازار شکل گرفته‌است، اما نثری فصیح و به دور از هرگونه بددهانی است. جملات او کوتاه، ساده، از نظر دستوری صحیح و بسیار موفق در انتقال پیام نویسنده هستند




قسمتی از کتاب شکستن ترس و دانلود لینک کتاب

همگي ما در زندگي خود ترس را تجربه كرديم. آيا ميدانيد چگونه اتفاق افتاد؟ يا اينكه چگونه جلوي آن را در آينده بگيريم؟ اگر نميدانيد بايد به اين حل اين مشكل حياتي بپردازيد.
وقتي با چيزي كه شمارا ترسانده روبرو ميشويد، شما با يك شجاعت و اعتماد جديد زندگي خواهيد كرد. رساله دوم تيموتائوس فصل ١ آيه ٧ اعلام ميكند كه روح ترس به ما داده نشده. زمان آن رسيده كه شجاعانه در آزادي موعود مسيح قدم برداريم.

ر اين پيام، جان بيور ريشه ترس را افشا ميكند. شما به چالش كشيده و تقويت خواهيد شد تا چنگ كشنده ترس را بشكنيد، عطاياي خداوند را جاري كنيد و قلمرو خداوند را در زندگي خود بنا كنيد. شما ميتوانيد از چيزهايي مثل افسردگي، نا اميدي و انحراف آزاد شويد. شكستن ترس شما را تجهيز خواهد كرد كه در قدرت خداوند پيروزي هاي عظيمي به دست آوريد

در کمتر از چند لحظه ، روح خدا می تواند بصیرتی بی حد را در روح شما بریزد . اما این مکاشفه بدون حکمت و شخصیتی که باید آن را سپری کند، بی ارزش است . 
رمیان که روح القدس مرا از راه بخش های که در ارتباط مواجهه با ترس ها بود، راهنمایی می کرد ، به من نشان داد دو حد نهایی یا منتها الیه وجود دارد که زندگی ایمان دار را از تعادل خارج می کند: 

1-در جستجوی قدرت بودن 
2-فروتنی کاذب 

تعادل به معنای واقعی کلمه در زندگی تیموتائوس یافت می شود، او کسی است که شخصیت اش به درستی پرورش یافته ، او نه در جست و جوی قدرت است ، نه فروتنی کاذب دارد. 


http://cloudlibrary.org/fa/fa-books/breaking-intimidation/


۱۳۹۵ اردیبهشت ۶, دوشنبه

مریم نقاش زرگران (نوکیش مسیحی) در زندان اوین

جــُرم : مسیحــی !!!!!!!!!!!!!!!!


دلنوشته‌ی مریم نقاش زرگران در زندان اوین




دادعشق
اینجا تنگ است و تاریک و نور…
معنایش را نمی دانم، همه جا آب است و آب و صداهایی مبهم که می گویند دیگر وقتش رسیده ٩ ماه و ٩ روز،
ضربه می زنم، با دست، با پا، فریاد می زنم که دیگر تحمل ندارم،
بیرونم بیاورید از این دایره تنگ که با هر حرکتی آن بیرون کسی فریاد می زند.
با هر ضربه کوچک دست و با هر قدم شناور من انگار او درد می کشد.
می چرخم، روزنه ای کوچک و چیزی که شبیه آب نیست و با آمدنش سلولم دیگر تاریک نیست.
خود را به سمت دریچه می کشم، آمده اند آزادم کنند.
سعی می کنم، هر چه بیشتر سعی می کنم صدایش بلندتر می شود.
وحشتم را برمی انگیزد، نگرانش می شوم و برمی گردم… آرام می شود، چاره ای ندارم، یا باید برای همیشه اینجا بمانم و یا …
دوباره تلاش می کنم و باز آن صدا! خدایا چرا برای آزادی حتما باید کسی درد بکشد؟ نمی دانم!
با اشک و با دردی که بر قلبم سنگینی می کند ناگهان بیرون می آیم.
نه!!! به سختی مرا به خارج می کشند، وارونه ام می کنند و محکم بر پشتم می زنند.
دردم می آید، فکر می کنم به خاطر جیغ‌های او باشد که تنبیه ام می کنند تا از همین ابتدا معنی درد را بفهمم!
اما من که کاری نکردم فقط خواستم حرکت کنم، حتما این قانون بیرون است. نمی دانم.
مرا به دست بانویی می دهند،
محکم در آغوشم می گیرد و می بوسد،
حرفهای زیبایی می زند و وجودش را به دهانم می گذارد،
طعمش را می شناسم، این همان زندان‌بان است که هر روز از یک لوله غذایم را می داد بی آن‌که خودش را به من نشان دهد، نمی خواهم!
خودم را عقب می کشم و سینه اش را رها می کنم، زیبا و مهربان به نظر می رسد. دوباره مرا به سوی خود می کشد و تلاش می کند. نمی خواهم!
او مرا زندانی کرده بود و اینک در آغوشم می کشد، این رفتار را نمی شناسم!
نوازشم می کند ، برایم آواز می خواند، صدایش را دوست دارم.
کمی نرم می شوم، دوستش دارم، نزدیکش می شوم و با چشم باز در روشنایی از وجودش می نوشم، خسته می شوم و می خوابم.
بیدار که می شوم خانم دیگری را در تخت کنارمان می بینم که موجودی شبیه من در آغوش دارد.
موجودی کاملا شبیه من، دو دست کوچک که انگشت او را محکم گرفته بود و پاهای کوچکی که لای پتو پیچیده بودند.
می گویند پسر است و من دختر، اما عجیب آن است که هر دو زن را مادر می خوانند!
چگونه می شود دو فرد که هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند ، دو فرزند کاملا مشابه به دنیا بیاورند.
و اکنون پس از گذشت ٣٧ سال از آن زمان دوباره در زندان هستم و کسی چه می داند که برای بیرون آمدن از این قفس با هر قدم من چه کسانی درد می کشند؟
آیا کودکی که با دو دست انگشت مادر را گرفته بود اکنون اسلحه را به قلب من نشانه گرفته است یا خیر؟
و کسی چه می داند که آن کودک، بازجوی من یا قاضی من، یا زندانبان من است و یا حتی همسر و عشق من؟
آیا می توان باور کرد که این پسر نازنین و دوست داشتنی که با دو دست خود محکم انگشت مادر را چسبیده و از شیره‌ی وجودش تغذیه می کرد، اکنون نامش بازجو باشد و حکم زندانی شدن و یا حتی اعدام دختر کنارش را امضا کند؟
آیا می شود تصور کرد که آن پسر بانمک و شیرین که مانند یک فرشته در آغوش مادر آرمیده بود، اکنون در گروهی به نام داعش باشد و با همان دستان با اسلحه دختر بچه کنارش را به راحتی بکشد؟
این در باور من نمی گنجد!!!
می خواهم با همان سادگی و با همان چشمان که روزنه را یافت و با همان دستانی که برای آزاد شدن از سلول تلاش کرد، ضربه ای به پشتت بزنم که نه برای چشیدن طعم درد، که برای این باشد که برگردی و به من نگاه کنی و دستانت را در دستانم بگذاری تا شاید گرمای درون قلبم، دستانت را لمس کند و صدای آوازم که تو را می خواند به تو آرامی دهد و هر دو با هم شاخه گلی تقدیم مادران جهان کنیم.
تا به یادشان بیاوریم که دردهای‌شان به عشق تبدیل و محبت‌شان به وحدت و یگانگی و بدانی که هر روزه برای خودم و تو دعا می کنم تا یکدیگر را دوست بداریم و برای بیرون آمدن از زندان کینه و نفرت قدم بر داریم که این بار قدم های ما و قلم های ما نه باعث درد و رنج ، بلکه باعث نجات و شادی و عشق گردد و دیگر تو را نه به نام گروهک (داعش) که ما را به نام (داد عشق) خطاب کنند.
مریم نقاش زرگران
٩۴/٠٩/١٨ اوین






آرش صادقی، فعال سابق دانشجویی، می‌گوید

آرش صادقی: از زمان روی کار آمدن روحانی، برخوردها شدیدتر شده‌اند


آرش صادقی، فعال سابق دانشجویی، می‌گوید که قاضی صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران، او را به ۱۵ سال زندان محکوم کرده است.
او پیش از این به چهار سال زندان تعلیقی محکوم شده بود که با محکومیت جدید، در مجموع به ۱۹ سال زندان محکوم شده است.
این فعال سیاسی می‌گوید که برخورد حاکمیت با او و کسانی مثل او، به دلیل رقابت‌های درون حکومت شدید‌تر شده است: «به نظر من بعد از روی کار آمدن رییس‌جمهوری جدید، برخورد‌ها به دلیل تقابل سپاه و دولت شدید‌تر شده است.»
صادقی که سابقه دستگیری و محکومیت در دولت احمدی‌نژاد را هم دارد، می‌گوید که از زمان روی کار آمدن حسن روحانی، در رفتار حاکمیت در برابر فعالان سیاسی، تغییر چندانی ندیده است: «قبل از روی کار آمدن حسن روحانی اکثر بازداشت‌ها به دست وزارت اطلاعات انجام می‌شد. حالا این مسئولیت بر عهده اطلاعات سپاه گذاشته شده است.»
او همچنین می‌گوید: «رفتارهایی که در زندان با ما صورت گرفت و حتی قبل از آن، از هنگام بازداشت تا بازجویی و مراحل دادگاه، اغلب رفتارهایی خلاف قانون بودند.»
از جمله موارد مورد اشاره او، دسترسی نداشتن خودش و وکیلش به محتویات پرونده است که به همین دلیل دفاع وکیل از او عملا بی‌حاصل و بی‌تاثیر بوده است: قاضی صلواتی به وکیل آرش صادقی و گلرخ ابراهیمی اجازه مطالعه پرونده را نداد.
این فعال مدنی و سیاسی، اتهام‌های خود را اجتماع و تبانی علیه نظام، توهین به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، تبلیغ علیه نظام و تشکیل گروه غیر‌قانونی و اتهام‌های همسرش (گلرخ ابراهیمی) را توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام عنوان می‌کند و می‌گوید که موارد اتهامی علیه او، پرونده‌سازی است.
آرش صادقی همچنین از محکومیت بهنام موسیوند و نوید کامران، دو تن از دوستان خود، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» خبر می‌دهد.
او در مورد اتهام‌های موسیوند می‌گوید که او در صفحه فیس‌بوک خود جمله‌ای با این مضمون از حسینعلی منتظری نقل کرده، که «آقای خاتمی، شما به استبداد مشروعیت می‌بخشید.» دادگاه همین نقل قول را مصداق تبلیغ علیه نظام دانسته و موسیوند را به دلیل توهین به نظام به یک سال زندان محکوم کرده است.
نوید کامران هم که به گفته آرش صادقی چندین سال است از دنیای مجازی فاصله گرفته، با توجه به پست‌های قدیمی‌اش به تبلیغ علیه نظام متهم شده و حکم یک سال زندان را برایش صادر کرده‌اند.
آرش صادقی همچنین می‌گوید که همسرش به «دلیل جراحی و وخامت حال جسمی» ناتوان از حضور در دادگاه برای دفاع آخر بوده و حکمش به صورت غیابی صادر شده است.
او می‌گوید که این حکم‌ها قطعی هستند و تایید شده‌اند.
آرش صادقی، دانشجوی اخراجی دانشگاه علامه طباطبایی است که ۱۵ شهریور‌ ماه ۱۳۹۳، قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه او را دوباره بازداشت کرد: زیر فشار بودن آرش صادقی برای اعتراف علیه خود پس از۴ ماه انفرادی و بازداشت مجدد
این در حالی است که در جریان بازداشت او در سال ۱۳۸۹، هنگام مراجعه ماموران امنیتی به خانه آن‌ها، مادر آرش دچار حمله قلبی شد و پس از چند روز بستری بودن در بیمارستان، درگذشت.
مستقل‌ها بیشتر در فشارند
آرش صادقی معتقد است که در دوران جنبش سبز هم بیشتر فشار بر روی فعالانی بوده که به جریان خاصی وابستگی و به کلیت نظام اعتقادی نداشته‌اند: «کسانی که عضو احزاب خاص و سازمان‌های مختلف مثل جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و … بودند، به دلیل وجود رسانه‌هایی که به خبرهای آن‌ها می‌پرداخت، اغلب دوران بازجویی کوتاه‌تری داشتند.»
به گفته او در حال حاضر هم سپاه پاسداران بیشتر افرادی را بازداشت می‌کند که به صورت مستقل فعالیت می‌کنند: «کسانی مثل آتنا فرقدانی، آتنا دائمی، آسو رستمی، امیر (علی) امیر‌قلی، سعید شیرزاد و خود من، به دلیل نبود رسانه و جریان قدرتمند پشت سرمان، با حکم‌های سنگینی روبه‌رو شدیم.»
آرش صادقی در توضیح فشار مضاعف بر فعالان مدنی مستقل و نقش رسانه‌ها در این مورد، سعید شیرزاد را مثال می‌زند: «علی‌رغم بیانیه سازمان عفو بین‌الملل درباره محکومیت سعید شیرزاد به پنج سال حبس و با وجود این‌که این سازمان از مقام‌های ایرانی خواسته بود این زندانی را بدون قید و شرط آزاد کنند، به دلیل مواضع و نامه‌های سعید، رسانه‌های خبری چندان که باید به این بیانیه نپرداختند، در حالی که این بیانیه از طرف یک نهاد مستقل و معتبر بین‌المللی صادر شده بود.»

امید به عشق وزند گی

ملتی که شاد است و در یک رفاه نسبی خوب مادی و معنوی قرار دارد و امید به عشق وزند گی دارد
،دانش و پویایی و جنبش در این ملت موج میزند ،
 اندیشه فرهنگی اقتصادی و زیر بنایی تولید میشود
،نفاق مذهبی ندارد ،آزادی بیان و آزاد ی نوشتاری دارد
 ،زنان و دخترانش آزادند و برابری زن و مرد اعمال میشود/ بیمه و بهداشت مناسب دارد از تغذیه مناسب بر خوردار است ،
ستیزه جویی مذهبی جایی ندارد،و ازصدها امکان رفاهی.
گردشگری و تکنولوژی رفاهی برخوردار است. 
آنجا دمکراسی و آزادی حکومت میکند، و داوم دارد ،
ملتی که غمگین است،نگران فردای خویش است،
آزادی اقتصادی و فرهنگی ندارد، رفاه نسبی ندار ، بهداشت و درمان عمومی و مجانی ندارد ،
آزادی بیان ندارد، زنان و دخترانش محروم از امکانات آزادی هستند ،
و تنها یک مذهب و یک حکومت مذهبی حاکمم مطلق است
،مردم. را با ستیزه و جور و زندان و شکنجه و اعدام تبدیل به یک امت میکند با اقلیت های مذهبی دشمنی کینه. توزانه دارد و ملت را در یک هراس موهوم و دشمنی فرضی قرار می دهد.
، در آنجا. دیکتا توری. و حکومت آدمکشی و ترور و نفاق مذهبی حاکمیت می کند







۱۳۹۵ فروردین ۳۰, دوشنبه

کلمات و مقصود

"کلمات، اسلحه هایی نیرومند برای هر نوع مقصودی هستند؛
 چه خوب و چه بد!"

-مانلی پی. هال

ما کلام خدا را همچون اسلحه ای به کار میبریم که پیش از آن که دیده شود، شنیده میشود.
 آخرین باری که جهان،  کلام خدا را در مقتدرانه ترین شکل خود دید، زمانی بود که عیسا قدم به این زمین نهاد.
او به دنبال آن است که همگی ما جمعا رشد کرده و به همین اقتدار دست یابیم.
 ما نیز همانند خداوند و منجی مان این قدرت را داریم تا با کلماتی که بر زبان می ِ رانیم، شمشیریا (کلام خدا) خود را به کار بریم.
ما به عنوان سفیران ایمان، ِ امید، و محبت او سخن میرانیم تا مردم زمین بدانند که تمامی آنها از طریق مرگ پسر خداوند با او آشتی داده شده ِ اند.
ما خادمان امید هستیم؛ کسانی که کلامشان، به دنیایی که با تاریکی، طعمی تند و تلخ یافته، نور و نمک میپاشند.
کلمات، نادیدنی هستند اما اگر به شکلی ناشایست از آنها استفاده کنیم، میتوانند مرگبار باشند.

ما قدرت داریم کلماتی را به کار بریم که میتوانند قلب افراد را بگشایند یا ببندند.
اکنون زمان گفتن کلمات آسمان از طریق واژگان و اعمال خودمان به منظور آزاد ساختن دیگران است.
زبان کهن ما، تمامی زبانها را که زمانی از هم جدا شده بودند، با یکدیگر متحد میسازد، چراکه این زبان، کلمات خداست.

تصورش را بکنید خدا زبان خودش را به ما بخشیده و ما مجبور نیستیم برای استفاده از آن، گرامر و نقطه گذاری آسمان را یاد بگیریم. او کلماتش را به شکلی مستحکم قالب ریخته و با دقت، ساختار هر ِ جمله را شکل داده تا هر بخش ، با قدرت درآمیخته و با وعده ها، نقطه گذاری شده باشد.

توجه کنید که کلام نمیگوید: "برخی" از آیات یا کتب مقدس الهام خدا بوده و مفید هستند،
بلکه میگوید: "تمامی" کتب مقدس الهام خدا بوده و برای تأدیب، اصلاح و تربیت سودمند میباشند.
اگر ما تنها بخشهایی از کلام را انتخاب و دستچین نماییم و سپس آنها را بر زبان رانده و بر اساس آنها زندگی کنیم، خود را برای مقابله با آنچه که در آینده در انتظار ماست، بدون آمادگی و غیرمسلح خواهیم یافت.
کتاب مقدس، آینه ماست.
کلام خدا قدرت دارد ما را تبدیل نماید تا راستی و حقیقت را بازتابانیم و دروغ و ناراستی را منکسر نماییم. خواندن و نظاره بر کلام،
 نه تنها باعث میشود روش صحبت کردن ما تغییر کند، بلکه ریشه و بنیاد واژگان ما را نیز دگرگون میسازد.

                                             "او که از بالا میآید، برتر از همه است،
                      اما آن که از زمین است، زمینی است و از چیزهای زمینی سخن میگوید."
                                                            یوحنا 3؛13
زبان قدرت دارد که برافرازد یا پست سازد، برکت دهد یا لعنت کند، شفا دهد یا مجروح سازد.
ما میتوانیم به شیوه این دنیا سخن بگوییم یا بر اساس الگوی آسمان!

 ترجمه دیگری از یوحنا 13 :3چنین میگوید: "کسی که از بالا میآید، بالاتر از همه است و کسی که متعلق به این دنیای خاکی باشد، آدمی است زمینی و درباره امور دنیوی سخن میگوید، اما آن که از آسمان میآید، از همه بالاتر است."

 ما همگی زمینی هستیم، اما مجددا برای آسمان به دنیا میآییم (تولد تازه). اگر من میفهمیدم که قرار است مابقی زندگیم را در این زمین در ایتالیا بگذرانم، منطقی بود که زبان ایتالیایی یاد بگیرم. قرار است ما تا ابد در آسمان زندگی کنیم،
 پس منطقی است که اکنون زبان آسمان را یاد بگیریم. ِ اکنون زمانی است که ما به زبان ِ تولد دوباره خود -یعنی زبان سرزمین پدریمان سخن بگوییم

                                         "دل من به کلامی نیکو می جوشد؛
                 انشاء خود را خطاب به پادشاه میگویم؛ زبانم قلم نویسندهای چیره دست است."
                                                 مزمور1 :45

 خدا میخواهد قدرت خود را "در" شما و "از طریق" شما نشان دهد.
خدا ِ هرگز قصد ندارد ما در همان محدودیت زبانی خود، و درنتیجه، قدرت محدود قلمرو بشری زندگی کنیم. دعا ما را دعوت میکند نوعی مداخله و شفاعت االهی را تجربه نماییم
 که ما را به نقطه برتری بالا میکشاند که یک سر و گردن بالاتر ِ از محدودیت زبان انسانی ماست.

                                  قرار است ما تا ابد در آسمان زندگی کنیم،
                           پس منطقی است که اکنون زبان آسمان را یاد بگیریم

این بلندای جدید، به ما چشماندازی بدیع و تازه میبخشد. وقتی ما کلام خدا را بلند میکنیم،
 در واقع شمشیرهایمان را بلند میکنیم:
                                           "مرگ و زندگی در قدرت زبان است." امثال 21 :18

کلمات خدا، بی عیب ونقص، زنده و درخشان هستند.
کلمات خدا به شمشیرهای زندهای تشبیه شده اند که در دستان ما قرار دارند و نور را به میان تاریکی میآورند.
خداوند به فرزندانش، زبان کهن، مقدس و نیرومند خود را سپرده ِ است. این کلمات زنده باید با احترام و افتخار به کار برده شوند. وقتی کلمات مقدس او مورد سوءاستفاده قرار میگیرند یا در خشم و داوری به کار برده میشوند، تصویر ما در آینه کلام، مخدوش شده و آن را به درستی بازنمی تابانیم، و درنتیجه ی آن، نور آسمان به وسیله تاریکی نابود میشود.


وقتی پدر آسمانی سخن گفت، خلقت آغاز گشت. با سخن او از دل تاریکی ِ و خالی بی پایان و بی شکلی که در بی ِ نظمی مطلق بود، نور و نظم پدیدار گردید. اگر ما قصد داریم  شگفت انگیز باشیم که کارهای الهام بخش حیرت انگیزی برای جالا و تکریم خدای پرعظمت خود انجام دهیم،به واژگان و نام او نیازمندیم.
ما نیز همانند پدر آسمانی مان وقتی سخن میگوییم، افکار خود را آشکار میسازیم.
وقتی خدا ما را خلق کرد، این درک عمیق را در ما نهاد تا بدانیم دریافت حیات، حمل کردن آن و سرانجام، به دنیا آوردن آن به چه معناست:
                       "زیرا زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن میگوید." متی 34 :12

ما اغلب این آیه را به عنوان تذکری برای محافظت از دلمان به کار میبریم تا بتوانیم با گوش دادن به آنچه از دهانمان خارج میشود، قلبمان را تفتیش نموده، و دریابیم چه چیزی در آن انبار کرده ایم. اما من این بار میخواهم از منظری دیگر به این آیه بپردازم.
 به این آیه میتوان به این شکل نگاه کرد: "زیرا خدا از آنچه دلش از آن لبریز بود، به کهکشانها گفت که به وجود آیند."


                                        " ِ زیرا از آغاز آفرینش جهان، صفات نادیدنی ِخدا؛
                  یعنی قدرت سرمدی و الوهیت او را می ِ توان با ادراک از امور جهان مخلوق، به روشنی دید.
                                            پس آنان را هیچ عذری نیست." رومیان 1؛20

شما بسیار شگفت انگیزتر و پیچیده تر از اقیانوسها، کوهها و شیرها هستید! ِ

 شما محبوب خداوند و بازتاب صفات نادیدنی او هستید.
در حین نجوای این زبان، فاصله های بیکرانی که وجود دارند، در چشم بر هم زدنی کوتاه میشوند و قلمرو زمین و آسمان، علیرغم فاصله زیادشان، به یکباره با هم متحد میگردند.
                         
                        این ما هستیم که باید به این زبان سخن ِ بگوییم. زیرا این زبان پدر ماست




لیزا بیور ** خدمتگذارخداوند عیسی مسیح **

۱۳۹۵ فروردین ۲۶, پنجشنبه

دیوان عالی اتحادیه اروپا با اخراج نوکیشان مسیحی به ایران مخالفت کرده و خواستار اعطای پناهندگی به آنان شده است.


                                                  خصایص جمهوری اسلامی

بنابر قوانینِ بی قوانینی وسرخودگریها واعدامهای مکررــ تعقیب  و تهدید مجرمِ بی جرم تااااا خانوادها ی آنها . شکنجه های روحی و جسمی وتحقیروآزار؛ اذیت و.......... هر وسیله ای که باعث ترس و وحشت مسیحییان بشود.
همچنان ادامه دارد




به گزارش «محبت‌نیوز» دیوان عالی اتحادیه اروپا با بیان اینکه ایرانیانی که به مسیحیت گرویدند، از سوی حکومت جمهوری اسلامی با خطر روبرو هستند، با اخراج آنان مخالفت کرد و از کشورهای جهان خواست با درخواست پناهندگی آنها موافقت کنند.
«رویترز» به نقل از «کریستین تودی» گزارش داد دیوان عالی اتحادیه اروپا با اخراج نوکیشان مسیحی به ایران مخالفت کرده و خواستار اعطای پناهندگی به آنان شده است.
دیوان عالی اتحادیه اروپا طی حکمی اعلام کرد که دولت‌ها می‌بایست قبل از آنکه درخواست پناهندگی نوکیشان مسیحی ایرانی را رد کنند و آنها را به ایران بازگردانند، ارزیابی منصفانه‌ای از آنها صورت دهند.
«رابرت کلارک» مدیر حمایت از ائتلاف دفاع از آزادی (ADF) گفته ایرانیانی که به مسیحیت تغییر دین داده‌اند، با خطر جدی مواجه هستند.
به گفته او حکومت ایران یک مکانیسم سیستماتیک برای تعیین هویت تمامی ایرانیانی دارد که به مسیحیت تغییر دین داده‌اند و حتی آن دسته از مسیحیانی که تغییر دین آنها در خفا بوده است را نیز تعیین هویت می‌کند.
کلارک هشدار داد که اگر دولت ایران هویت یک نوکیش مسیحی را شناسایی کند، خسارات شدیدی به وی وارد می‌کند و آن افراد از آزادی محروم می‌شوند و مورد رفتارهای توهین آمیز دولت قرار می‌گیرند.
به گفته او اقلیت‌های مذهبی در ایران به شدت مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند و حاکمیت در ایران مکانیزم‌های امنیتی برای شناسایی و آنهایی که به صورت مخفی مسیحی می‌شوند وجود دارد.
«راجر سورینو» مدیر مرکز دین و جامعه مدنی در بنیاد «هریتیج» نیز می‌گوید: «پناهندگی باید به افرادی که به خاطر تغییر دین مورد آزار و اذیت و تهدید قرار می‌گیرند اعطا شود، قوانین ایران که تغییر دین را جرم می‌داند نقض حقوق بشر است چون بشر باید برای داشتند اعتقادات خود ازاد باشد، اما در ایران تغییر دین یعنی اردتداد که با خطر اعدام مواجه می‌شود.»
سازمان امور پناهندگی و اقامت سوئد در سال ۲۰۰۹ گزارش داد که درخواست پناهندگی یک شهروند ایرانی که پس از آزار و اذیت و شکنجه در ایران به سوئد سفر کرده در دادگاه تجدید نظر رد شده است.
گرچه برخی در سوئد مطرح می‌کنند که این افراد می‌توانند ایمانشان را خصوصی نگه‌دارند اما با حکم تازه دادگاه حقوق بشر اروپا رفتار جمهوری اسلامی «نقض آزادی مذهبی قلمداد می‌شود.»
طبق گزارش احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در ایران حداقل ۴۹ مسیحی در ایران در زندان هستند و کلیساهای خانگی با فشار دستگاه‌های امنیتی روبه روست.
دادگاه حقوق بشر اروپا این حکم را بر مبنای نقض مواد ۲ و ۳ کنوانسیون حقوق بشر صادر کرده است، موادی که وظیفه دولت‌های عضو را برای حفاظت از جان افراد در مقابل تهدید و رفتار غیرانسانی دولتها علیه شهروندان مشخص کرده است.

چندی پیش نیز جلسه ویژه بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران در سی و یکمین شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو برگزار شد.
در این جلسه احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران بار دیگر افزایش اعدام‌ها و فشار و سرکوب بر اقلیت‌های مذهبی در ایران را محکوم کرد.
به گفته  شهید در سال ۲۰۱۵ حدود ۹۶۶ نفر در ایران اعدام شده‌اند که ۵۰۰ نفر از اعدام شدگان مرتبط با جرایم مواد مخدر بوده‌اند.
احمد شهید که پنج سال است به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران منصوب شده اما اجازه حضور در ایران را پیدا نکرده است.
وی ایران را بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران، بلاگرها و فعالان مدنی  و اقلیتهای مذهبی در سال‌های اخیر دانسته و بار دیگر تقاضای خود را برای حضور در ایران تکرار کرده است.
فهرست جدید کشورهای امن از نگاه هلند، ایران و افغانستان جز کشور های ناامن متقاضیان پناهندگی از کشورهای ناامن نیز باید مدارک مستتدلی داشته باشند که در صورت بازگشت به کشور خود تحت تعقیب و ازار و اذیت و تبعیض قرار خواهند گرفت.
وبلاگ اطلاع رسانی پناهندگان و مهاجران به نقل از سروش هلند نوشت ، که ابتاع کشورهایی مانند ایران، افغانستان، عراق سوریه، کماکان در دسته بندی جزو کشورهای ناامن محسوب میشوند اما این بدین معنی نیست که به هر متقاضی پناهندگی از این کشورها (به استثنای سوریه) بطور خودکار اقامت پناهندگی اعطا شود. متقاضیان پناهندگی از کشورهای ناامن نیز باید مدارک مستتدلی داشته باشند که در صورت بازگشت به کشور خود تحت تعقیب و ازار و اذیت و تبعیض قرار خواهند گرفت.
وزارت امنیت و دادگستری هلند طی نامه ای خطاب به پارلمان به تاریخ ۹ فوریه ۲۰۱۶ لیست کشورهای امن را اعلام کرد.
براساس سیستم مهاجرت هلند، درخواست پناهندگی پناهجویان از کشورهایی که از جانب وزارت امنیت و دادگستری امن شناخته شوند از ماه مارس ۲۰۱۶ در اولویت های بررسی قرار خواهند گرفت و پروسه بررسی درخواست انها شتاب بیشتری میگیرد.
این افراد حق دارند تا تنها در یک جلسه گفتگو مصاحبه با مقامات اداره مهاجرت شرکت کنند و برای آنها در همان روز به دلیل «درخواست بی اساس آشکار» حکم منفی صادر میشود و آنها باید بلافاصله هلند را ترک کنند. در غیر این صورت به اجبار به کشورهای خود بازگردانده میشوند.
این دسته از پناهجویان چنانچه به رای صادره از جانب اداره مهاجرت اعتراض داشته باشند و شکایت کنند نیز باید در خارج از هلند منتظر پروسه نهایی فرجام خواهی خود در دادگاه باشند.
این دسته از پناهجویان حق برخورداری از سرپناه و کمپ در هلند را نیز ندارند.

۱۳۹۵ فروردین ۲۳, دوشنبه

پاکسازی و نگهداری گذرگاه ها

هیچ چیزی زیباتر و کاملتر از کلام خدا روشنگر مسیر و کورهراه روحانی ما نیست.
با کمی پرسه و قدم زدن در میان کتاب امثال، به راحتی دروغهایی ِ
را کشف خواهید کرد که در پیش و پس وجودتان پنهان شده اند.
 راهها صرفا برای به پایان رساندن، ساخته نشده اند.
هر راه و سفری که در آن رخ میدهد، دربردارنده منظور و مقصودی هستند.
گاهی بیش ازحد زود رسیدن، زیانبار است.
بسیار خطرناک است که بدون رشد و بلوغ و کامل  شدن شخصیتمان، به پایان مسیر برسیم.
شخصیت و قوت، اغلب با ماندن در مسیر است که شکل میگیرند

 **امثال 20؛21 به ما هشدار میدهد آنچه که  در شتاب به دست میآید، غالبا در انتها برکتی نخواهد داشت.**

Proverbs 20:21 - Bible Verse Quote by bible-quote

هر روز سفری است در مسیر زمان،
حتا اگر هرگز خانه مان را ترک نکنیم، باز از دل زمان عبور میکنیم.
 شغل، سرنوشت، دوستی و خانواده نیز درست همانند زمان، راهها و مسیر عبور خود را دارند، و ما به ناچار از میان آنها عبور میکنیم.
 علاوه بر چالش گشودن یک راه و برداشتن موانع، ضرورت حفظ و ابقای این راههای باز و هموار نیز وجود دارد.
ما باید اطمینان داشته باشیم که دیگران به خاطر غفلت ما، در مسیر گرفتار نمیشوند.
بگذارید موضوع را ساده تر کنم.
ما بر طبق ( کتاب مقدس ؛ مزامیر و امثال)، درنهایت
در طی مسیر زندگی با دو نوع راه روبه رو میشویم: یکی راهی که به نور و حیات میانجامد
 و دیگری، راهی که ما را به ورطه تاریکی و مرگ می ُ کشاند.
هیچ میانبر و حد واسط دیگری وجود ندارد.
انتخاب ما کاملا روشن است؛ ما باید راه خداوند برگزینیم که به نور و حیات منتهی میشود.
اما دوره هایی در زندگی ما وجود دارند که برای انتخاب گذرگاه یا راه درست، محتاج نوری اضافی میباشیم.
 به عنوان مثال، ما در دوران جوانی به طور طبیعی فاقد تجربه هستیم. در دورههایی که درد و بحران وجود دارند،
ما بینایی و بصیرت خود را از دست میدهیم.
در دوره های تاریکی ممکن است راهمان را گم کنیم.
بعضی ِ مواقع، ورودی راهمان فاقد تابلوی راهنما یا بدون هرگونه چراغ و روشنایی است. لذا برای آن که مسیرمان آشکار و روشن شود، نیازمند نوری اضافی هستیم.
 با استناد به گفته حکیمانه *مزمورنویس*، یاد میگیریم که: "باز شدن کلام تو نور میبخشد، و ساده لوحان را فهیم میگرداند."
مزمور 119؛130

هنگامی که کلام خدا وارد قلب ما میشود، نه تنها راهنمای جان ماست، بلکه نور مورد نیاز برای گذر از مسیر و جاده زندگی را نیز فراهم میسازد.
 خطراتی که در تاریکی در کمین ما هستند، در نور آشکار میشوند.




خدا بیشتر از همیشه از ما میخواهد راههای تازه ایجاد کرده و گذرگاههای قدیمی را دوباره بگشاییم.
 مدتها پیش قوم خدا از شاهراه تقدس جداافتاده و راه خود را گم کرده بودند.
برای عبور و شناختن مسیری که پیش روی ماست، به کلام خدا نیاز داریم.
درست همانطور که آن کاردهای بزرگ راه ما را در میان آن طبیعت وحشی، پاک و نمایان میساختند،
شمشیر کلام خدا نیز قدرت دارد تا هر آنچه را که مانع ما میشود، بُِبرد.
این بدان معناست که شاید ما ناچار به عبور از گذرگاه هایی باشیم که صعبالعبور به نظر میرسند.
اما میتوانیم با استفاده از کلام خدا آنها را پاک کرده و مسیر قدمهایمان را هموار و روشن سازیم.
**اگر شما یک مسیحی هستید، دشمن نمیتواند مانع ورود شما به جاده رستگاری و نجات گردد. ** آمیـــن

اما صد البته تلاش خود را خواهد کرد تا شما را از ورود به آن منصرف سازد.

 نور کلام خدا به ما بصیرت لازم را میبخشد؛ بصیرتی که ما را قادر میسازد:

** کتاب مقدس فصل امثال 2؛12...15 **
"تو را از راه شریران رهایی خواهد بخشید
و از مردمانی که سخنان منحرف میگویند؛ که راه راست را ترک میکنند تا در راههای تاریک گام بردارند؛ که از عمل بد خشنودند و از انحرافی که در شرارت است، شادمان؛
که راههایشان کج است و در طریقهای خویش گمراهند."






از این آیات می ِ آموزیم که سخنان منحرف، ما را از راه  راست منحرف ساخته و به راههای تاریک رهنمون میگردند،
 و این لعنتها در نهایت، ما را از راه حیات جدا میسازند.
این آیات سه چیز را نشان میدهند:
"شرارت، روشی دارد. شرارت، راهی (مسیر/جاده) دارد. شرارت، زبانی دارد". این مطلب خود مدعایی است بر این که پارسایی نیز: "روشی دارد، راهی دارد، و زبانی دارد" (که البته شما از پیش میدانستید)
 واژه "روش" به معنای "شیوه"، " ُعرف"، "طرز عمل"، "تکنیک"، "راه و رسم"، "تدبیر جنگی"، "اسلوب" و "سبک" است. برخی از روشها یا راههای شریر
عبارتند از: "غرور، نااطاعتی، بی احترامی، تهمت، غیبت، دروغ، انحراف، زنا، بت پرستی، هرزگی، ستیزهجویی، انتقامجویی، تنفر، حسادت، جادوگری و خشم".
واژه "راه" با واژه "روش (راه)" فرق دارد. زیرا روش (راه)، طریق یا شیوه ای است که شما بر اساس آن سفر میکنید،
 اما راه معبر، گذرگاه، جاده، مسیری است که شما در طول آن پیش میروید.
روشی که شما برای رفتن به جایی انتخاب میکنید، میتواند تفاوتهای زیادی داشته باشد.
 مثال میتوانید پیاده بروید یا با هواپیما سفر کنید، اما راه یا مسیرتان در کل یکی است.
مثال از غرب به شرق میروید.
 بر اساس مضمونی که در آیات فوق وجود دارد،
روش سفر در مسیر و جاده ی پارسایی، با گفتن حقیقت و راستی ممکن میشود، نه با دروغ!
واژه و مفهوم سومی که در آیات بالا وجود دارد، واژه "زبان" است.
 خواه این مطلب را درک کنیم، خواه آن را نفهمیم، واقعیت این است که آنچه میگوییم، هم روش سفر ما را تعیین خواهد کرد، هم مقصد ما را.
زبان، در عین حال که قدرت دارد ما را در مسیر و طریق راستی قرار داده و پیش ببرد، میتواند ما را از شرارت نیز جدا سازد. به طور خلاصه میتوان گفت که "روش (راه)"، معرف چگونگی سفر است. "راه"، مسیر و جادهای است که از آن عبور میکنیم و انتخاب هر دوی اینها به واژه ها و "زبانی" بستگی دارند که به کار میبریم.
 زبان ما یا واژگانی که برمی ِ گزینیم، قدرت تعیین مسیر زندگی ما را دارند

ما وقتی شما در تلاش برای پیدا کردن راهتان هستید، تکلیف چیست؟
چه میشود اگر روی راهی قدیمی پوشیده شده باشد
 یا به دنبال نگهداری و بقای راهی باشید تا دیگران بتوانند راه خودشان را پیدا کنند؟
چه طور این راهها را شناسایی میکنید؟ قبول دارم که بسیاری، به خاطر راهنماییها و هدایتهای نادرست، راهشان را گم کرده اند. شریعت گرایی افراطی، بسیاری را از دینداری و ایمان واقعی دور ساخته،
در حالی که در طرف مقابل، ِ مسیر بی قانونی وجود دارد؛ مسیری که مسافران خود را به دام شهوت و خشم میافکنند.
کاملا غیرمنطقی است که بخواهیم در راههایی قدم بگذاریم که دیگران را به جایی نرسانده است.
ما این فرصت را داریم تا در راهی جدید گام برداریم که منجر به حیات میشود
عبرانیان 10؛20

از طریق تازه و زنده که آن را بجهت ما از میان پرده، یعنی جسم خود مهیّا نموده است، 



                                         "به جایی نروید که راه، شما را بدان میخواند،
                              بلکه به جایی بروید که راهی نیست و از خود راهی به جای بگذارید!"
                                                                   رالف والدو امرسون

منظورم نیست که این موضوع، ضد و نقیض به نظر میرسد.
 اما برخی مواقع، راههای عدالت و پارسایی، مستلزم خط مشیای غیرمتعارفاند.
 عیسا هرگز از مسیر پارسایی و عدالت منحرف نشد، اما او همواره یک پیشرو بود.
زمانی که شاگردانش را به سرتاسر زمین فرستاد تا هر ملتی را شاگرد او سازند، به انها مأموریت داد آنان نیز روش او را دنبال کنند.
 پیش از صلیب، تمامی راههای رستگاری و نجات به معبد اورشلیم ختم میشد.
 اما پس از قیام پرشکوه او، جلجتا تبدیل به مرکزی شد که از آن معابدی از جنس جسم و خون به سرتاسر جهان گسیل شدند.
هم "مارتین لوترو هم "مادر ترزا" ِ مسیر معمولیای را که همه از آنان توقع داشتند، ترک کردند تا راهی جدید برای دیگران از خود بر جای بگذارند.
 شما با مراجعه به خداوند است که میتوانید راهی جدید ایجاد کنید.
در واقع آن قدر منتظر هدایت خداوند میمانید تا به جایی روید که او هم در عمل و هم در کلام خود، شما را به سوی آن هدایت میکند. ما کلام او را میخوانیم، در روشهای او تفکر میکنیم، به زبان او سخن میگوییم و آنچه که میجوییم، در مقابل دیدگانمان گشوده میشود.
 او از طریق قدرت کلامش، در جایی که به نظر هیچ راهی وجود ندارد، راهی ایجاد میکند.
خدای ما میداند که چگونه ما را در گستره بی ِ مسیر ِ بیابانی شنی، یا در میان پهنای آبی بیکران دریاها هدایت نماید.

مزمور 119؛29....32
"راه فریب را از من دور دار، و شریعت خویش را بر من ارزانی فرما.
من طریق وفاداری را برگزیده ام، و قوانین تو را پیش روی خود گذارده ام
خداوندا، به شهادات تو میچسبم؛ مگذار سرافکنده شوم.
در طریق فرمانهای تو می دوم، زیرا تو دل مرا وسعت میبخشی."

psalm 119

29 Remove from me the way of lying: and grant me thy law graciously. 
30 I have chosen the way of truth: thy judgments have I laid before me. 
31 I have stuck unto thy testimonies: O LORD, put me not to shame. 
32 I will run the way of thy commandments, when thou shalt enlarge my heart. 

"چون ابلیس همه این وسوسه ها را به پایان رسانید، او را تا فرصتی دیگر ترک گفت.
 عیسا به نیروی روح به جلیل بازگشت و خبر او در سرتاسر آن نواحی پیچید." (لوقا 3؛13...14)

عیسا نه تنها در بیابان روزه گرفت، بلکه با شیطان نیز روبه رو شد.
او بی رمق شد، اما خالی نشد.
او زمانی که بازگشت، از نیروی روح القدس ُپر شده بود.
روزه، چیزی فراتر از غذا نخوردن است.
روزه، دورانی است که در آن تعیین میکنیم چه چیزی اولویت زندگی ماست و نسبت به سایر چیزها برتری دارد.
 ما از خود خالی میشویم تا خدا ما را پر سازد.
بعضی مواقع محیط پیرامونتان نیاز به تغییراتی بنیادی دارد؛ لازم است تلویزیون را خاموش کنید، اینترنت را قطع کنید، و سیم تلفن را بکشید.
زمانی که همه این صداها خاموش میشوند، این فرصت را دارید تا خودتان را به قدر کافی آرام و ساکت سازید. با این وجود،

                              *روزه دعوتی برای تفکر و مکاشفه ای عمیق تر از خودتان نیست،
                                 بلکه دعوتی است برای تجربه و مکاشفه ای ژرف تر از خداوند. *
                       


                                      "آن که در مخفیگاه آن متعال قرار گزیند،
                                        زیر سایه قادر مطلق به سر خواهد برد.
                درباره خداوند میگویم: اوست پناه من و دژ من، خدای من که بر او توکل دارم."
                                                مزمور 91؛1...2



                         

                         آمــــین
لیزا بیور * بانوی که  انجیل را بشارت میدهد *