Translate

۱۳۹۴ اسفند ۸, شنبه

هنرى ديويد تورو، والدن

همان گونه كه تك گامى بر زمين جاده نمى سازد،تك انديشه اى در ذهن راه نمى آفريند.
براى خلق جاده اى پايدار بر زمين بايد بارها و بارها مسيرى را زير پا بگذاريم.
براى ساختن جاده اى پايدار در ذهن، بايد بارها و بارها به انديشه اى فكر كنيم كه مايليم بر زندگى مان استيلا يابد.

هنرى ديويد تورو، والدن




۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه

عشق همیشه از کنار من گذشت(( دست نوشته ی آکــرا ))

برای شنیدن ندای عشق، باید بگذاری عشق نزدیک شود.
 اما وقتی نزدت آمد، از آنچه شاید بگوید میترسی، چرا که عشق آزاد است و اراده و اعمال تو بر آن سلطه ندارد.



عشاق همه این را میدانند، اما نمیپذیرند. گمان میکنند میتوان عشق را فریفت تا به تسلیم و قدرت و زیبایی و ثروت و اشک و لبخند مبدل شود.
عشق راستین اما عشقی است که اغوا میکند، اما هرگز اغوا نمیشود.
 عشق متحول میکند، عشق درمان میکند.
اما گاهی دامهای مرگبار مینهد و کسی را که تسلیم مطلق میشود، نابود میکند.

این نیرویی که جهان را میجنباند و اختران را بر جای خویش نگاه میدارد، چهگونه همزمان چنین آفریننده و ویرانگر است؟

به این فکر خو کردهای که آنچه میدهی معادل آن است که میگیری؛ اما آنان که عشق میورزند و در ازایش عشق میطلبند، عمر خویش را به هدر میدهند.
عشق عملی حاصل ایمان است، معامله نیست.
تناقض است که عشق را درخشان میکند.
 تعارض است که عشق را در کنارت نگه میدارد.
زندگی بس کوتاه است و نباید کلمات مهمی چون »دوستت دارم« را در قلبت محبوس بداری.
اما توقع نداشته باش که همین کلمات را در پاسخ بشنوی.
 دوست میداری چون نیازمند دوست داشتنی. وگرنه عشق معنایش را از دست میدهد و آفتاب از تابیدن دست میکشد

گل سرخ رؤیای همنشینی با زنبوران را دارد، اما زنبوری نمیآید.
 آفتاب میپرسد:
از انتظار خسته نیستی؟
گل سرخ پاسخ میدهد: چرا، اما اگر گلبرگهایم را ببندم، می پژمرم و می میرم.
« اما حتی اگر عشق نیاید، آغوشت به روی حضورش گشوده میماند. گاه که فشار تنهایی ُخردکننده میشود، تنها راه مقاومت، این است که به عشق ورزیدن ادامه دهی.

 مقصود اعظم زندگی عشق است. مابقی سکوت است.
 نیازمند عشق ورزیدنی. حتی وقتی تو را به سرزمینی میرساند که در آن دریاچه ها از اشک است، آن سرزمین نهان و رازآمیز اشک! اشک خود زبان دارد.
وقتی گمان میکنی آنقدر گریسته ای که سرچشمه ی اشکت خشکیده، اشک همچنان جاری میماند.
و درست هنگامی که گمان میکنی محکومی زندگی ات راهپیمایی درازی در دره ی اندوه باشد، ناگهان اشکها محو میشود.

چرا که، با وجود آنهمه درد، دلت را گشوده نگه داشتی.
 چرا که فهمیدی آن معشوقی که تو را واگذاشت، خورشید را با خود نبرد و ظلمت به جا نگذاشت.
 فقط رفت، و هر وداع، آبستن امیدی نهان است.
بهتر است عشق بورزی و درد هجر را بکشی، تا اینکه هرگز عشق نورزی. *** یگانه انتخاب راستینت شیرجه زدن در راز آن نیروی مهارناپذیر ً است.
 شاید بگویی: قبال رنج بسیار برده ام و این عشق تازه هم دوام ندارد، و عشق را از در برانی.
اما بیدرنگ مرده ای متحرک میشوی.
چرا که طبیعت تجلی عشق خداست.
فارغ از آنچه میکنی، طبیعت به تو عشق میورزد. پس به طبیعت عشق بورز و آموزه هایش را درک کن.

عشق میورزی، چرا که عشق آزادت میکند و کلماتی را بر زبان میآوری که جرأت زمزمه شان را هم نداشتی.
تصمیمهایی میگیری که مدام به تعویق میانداختی.
(نه )گفتن را میآموزی و فکر نمیکنی نفرین شده است. *آری* گفتن را میآموزی و از عواقبش نمیترسی.
هرآنچه را درباره ی عشق به تو آموخته اند از یاد میبری، چراکه هر دیدار تفاوت دارد و زجرها و وجدهای خودش را دارد.
 وقتی معشوق دور است، بلندتر آواز میخوانی و وقتی نزدیک، شعر زمزمه میکنی، حتی اگر نه به فریادت گوش دهد و نه به زمزمه ات.
چشم بر کیهان نمیبندی تا بعد گلایه کنی *چه تاریک است*.
چشمهایت را گشوده نگه میداری و میدانی نور شاید رهنمایت شود به انجام کارهایی که در خیالت هم نمیگنجید.
 این بخشی از عشق است. دلت به روی عشق گشوده است و بی ترس تسلیمش میشوی، چرا که چیزی برای از دست دادن نداری.
 بعد، وقتی به خانه بازمیگردیم، پی میبریم که کسی منتظرمان است، در جستوجوی همان که ما میجوییم، با همان دغدغهها و شوقهای ما.
چرا که عشق همچون آبی است که ابر میشود: تا آسمانها
بالا میرود و همه چیز را از دور میبیند؛ اما میداند روزی باید به زمین بازگردد.
چراکه عشق همچون ابری است که باران میشود: به زمین باز میگردد و دشتها را سیراب میکند. عشق کلامی بیش نیست، مگر آنکه بگذاری با تمام نیرو تسخیرت کند.
عشق کلامی بیش نیست، مگر آنکه کسی از راه برسد و به آن معنا ببخشد. ِ
 تسلیم نشو. به یاد آر، همیشه آخرین کلیدِ  دسته کلید در را می گشاید.

۱۳۹۴ اسفند ۵, چهارشنبه

گفتگو با نسرین ستوده

دولت روحانی و مطالبات زنان؛  وعده‌هایی که برآورده نشد / نیلوفر زارع


وضعیت بلاتکلیفی
دولت در عرصه سیاست داخلی نتوانسته دل حامیان خود را به دست بیاورد. اصلاحاتی که روحانی برای گشایش فضای سیاسی و اجتماعی وعده‌اش را داده بود معلق مانده و اصولگرایان به طور واضحی دست بالا را دارند. انها هستند که هنوز قواعد زمین بازی را تعیین می‌کنند. گشت‌های ارشاد را به خیابان‌ها می‌فرستند٬ از انتشار آلبومی با همخوانی یک زن فریاد وا اسلام‌شان به هوا بلند می‌شود٬ طرح تفکیک جنسیتی را در ادارات زیر نظر خودشان اجرا می‌کنند و با دنبال کردن قوانینی در راستای افزایش جمعیت برای خانه‌نشین کردن زنان تلاش می‌کنند. روش‌هایی که البته تازگی ندارد و در عمر ۳۶ ساله جمهوری اسلامی با کمی فراز و نشیب تجربه شده است. دولت روحانی در قبال این روش‌ها چه کاری از دست‌اش ساخته است؟ چه انتظاری از این دولت می‌توان داشت؟ آیا باید از توقع داشت که رییس جمهور در مقابل مراجع سنتی بایستد و آرای تبعیض آمیز آنان در قبال زنان را به چالش بکشد؟ آیا او خود به عنوان یک تحصیلکرده فقه دیدگاه انتقادی نسبت به این قوانین تبعیض آمیز دارد؟ سوالات از این دست زیاد است و فعالان زن در تلاش خود برای ایجاد تغییر و برابری جنسیتی در ایران خود را ناگزیر به پاسخگویی آن می‌بینند.

امیدها در حال رنگ باختن
فشارهای امنیتی به قوت خود باقی است. فعالیت‌های جمعی و شبکه‌ای ناامن است و ریسک فعالیت‌های علنی بالاست. بنابراین امکان و فرصت سازمان‌یابی برای کسانی که خود را متعلق به جنبش زنان ایران می‌دانند وجود ندارد. فعالیت‌ها عمدتا زیرپوست جامعه جریان دارد و بروز علنی نمی‌یابد. درست در همین نقطه‌ است که نوعی بلاتکلیفی میان فعالان زنان در برخورد با دولت روحانی شکل گرفته است. آنها انتظار داشتند که فعالیت‌های به محاق رفته‌ ناشی از سرکوب‌های دوران احمدی‌نژاد را در دوره جدید احیا کنند٬ سازمان‌های غیردولتی زنان ولو با وجود محدودیت‌ها دوباره شکل بگیرد٬ و در تعامل با نهادهای قدرت امکان تغییر برخی قوانین فراهم شود یا دستکم اجازه بحث درباره آن داده شود اما این انتظار‌ها برآورده نشده و به مرور زمان آن امید اولیه در حال تبدیل به نارضایتی است. شاید این بلاتکلیفی یک وضع قابل فهم باشد. بسیاری دیگر از طرفداران تغییر در دیگر حوزه‌ها هم حالا همین وضعی مشابه تجربه می‌کنند. آنها می‌خواهند به دولت روحانی فرصت دهند و زود از امیدهای خود دست نکشند. به نظر می‌رسد تجربه تلخ دوران احمدی‌نژاد آنها را متقاعد کرده که صبر بیشتری در قبال روحانی به خرج دهند. موضوع از این جهت دارای اهمیت است که گویی در اتمسفر سیاسی ایران میان طرفداران تغییر یک تفاهم کلی به وجود آمده است. زنان طرفدار برابری جنسیتی هم خود را در این فضا می‌بینند. مطالباتشان از دولت برآورده نشده ولی امیدشان هم هنوز ناامید نشده است.

ضرر دوجانبه
نقشی که نهادهای غیردولتی و شبکه‌های انسانی باید در جامعه ایران بازی کنند حالا به واسطه فشارهای امنیتی به شبکه‌های اجتماعی مجازی محول شده است. کمپین‌ها با هر محور و موضوعیتی عمدتا در فضای اینترنتی شکل می‌گیرند و در بسیاری موارد محدود به همین فضاها می‌مانند. کمپین‌هایی که مطالبات زنان را بازگو می‌کنند هم در این فضا رشد چشمگیری داشته‌اند. گسترش شبکه اینترنت در ایران این فرصت را فراهم کرده که افراد بیشتری در معرض آگاهی بخشی قرار بگیرند و خود را همدل و همگام با کمپین‌‌های برابری خواهانه حس کنند اما حتی پدید‌اورندگان این کمپین‌ها هم اذعان دارند که فعالیت مجازی می‌تواند کارکردی خلاف انتظار داشته باشد و به بی عملی دامن بزند چرا که این شبکه‌سازی‌ها عمدتا به فضای واقعی جامعه منتقل نمی‌شود. با این حال چاره چیست؟ دستکم تا زمانی که نهادهای اطلاعاتی به شیوه کنونی به تعقیف و تهدید فعالان زنان ادامه دهند و فضای فعالیت آنان را ناکام نگه دارند انتظاری برای فعالیت‌های واقعی نباید داشت. پایان دادن به این وضعیت طبعا تنها در اختیار دولت نیست اما تداوم این وضعیت هم به ضرر طرفداران تغییر هم به ضرر دولت خواهد بود.
در چشم بسیاری از تحلیلگران مسائل ایران اکنون اولویت برای دولت٬ پایان دادن به بحران بر سر برنامه‌ هسته‌ای و رسیدن به توافق با قدرت‌های جهانی است. سایر وعده‌ها و ماموریت‌های دولت تاکنون تحت الشعاع مذاکرات اتمی قرار گرفته است اما بهرحال تکلیف مذاکرات در چند هفته آینده مشخص خواهد شد و بعد از آن مسایل داخلی اهمیت دو چندان خواهد یافت. دولت در سال آینده به نیمه راه خود می‌رسد و باید به حامیانش نشان دهد که تا چه حد در برآورده کردن وعده‌های خود موفق بوده است. در هر حال حاضر اگر روحانی بخواهد از دستاوردهایش برای زنان سخن بگوید دستی نسبتا خالی خواهد داشت. 

ستوده: قوانین کنونی مانع بزرگ دستیابی به برابری جنسیتی است 
 آیا دستیابی به فرصت‌های برابر جنسیتی در ایران صرفا از رهگذر تغییر قوانین میسر خواهد شد؟ نقش فعالان زن چیست؟ تغییر نگاه جامعه تا چه اندازه اهمیت دارد و در حال حاضر جامعه ایران از جهت احترام به برابری جنسیتی کجا ایستاده است؟ این سوالها و سوالهایی دیگر به مناسبت روز زن با نسرین ستوده وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر در میان گذاشتیم.




متن کامل گفتگو را بخوانید:
خانم ستوده! آبا به نظر شما فعالان زنان در ایران توانسته‌اند تغییری جدی در نگرش‌‌ عمومی جامعه به‌ نفع برابری جنسیتی ایجاد کنند؟
اگر تغییر نگرش را فقط بخواهیم در مراجع رسمی و حکومتی جستجو کنیم، تغییر زیادی حاصل نشده است؛ اما اگر در کل جامعه این تغییر نگرش مردسالار را نسبت به زنان ارزیابی کنیم تغییرات بسیار زیادی صورت گرفته است. واقعیت این است که امروز نسبت به دو دهه گذشته نگاه مردان به جایگاه زنان و ارزیابی‌شان از توانایی زنان و حقوق آن‌ها به طور کلی تغییر کرده و در برآوردن مطالبات زنان پا به پای آن‌ها تلاش می‌کنند. تغییر نگرش غیررسمی و جامعه مدنی نسبت به مطالبات تغییر مهمی محسوب می‌شود و باید آن را جدی تلقی کرد. من اطمینان دارم که این تغییر نگرش در عموم جامعه اعم از زنان و مردان در آینده آبستن تغییرات بزرگتری برای حقوق زنان خواهد بود. بنابراین معتقدم اگرچه تغییری در نگرش مراجع رسمی و حکومتی نسبت به جایگاه زنان ایجاد نشده اما لاجرم باید این تحول به وقوع بپیوندد.

پس به نظر شما مشکل به قوانین ما برمی گردد که از باور‌ها و نگرش عمومی جامعه عقب مانده‌اند؟
مانع بزرگ برای دست یابی زنان به حقوق خود قوانین حاکم است که از دیدگاه مراجع رسمی کشور نشات می‌گیرد. مثالی می‌آورم در موضوع اسیدپاشی که چند ماه پیش در شهر اصفهان صورت گرفت و مطابق با آن تظاهرات متعددی در برخی از شهر‌ها از جمله تهران صورت گرفت. در تظاهراتی که در میدان بهارستان روبروی مجلس شورای اسلامی رخ داد زنان و مردان هر دو پا به پای هم حضور داشتند و به موضوع اسیدپاشی که به نظر می‌رسید پشت مسائل اخلاقی علیه زنان سنگر گرفته معترض بودند. در‌‌ همان روز قرار بود «طرح امربه معروف و نهی از منکر» که به لحاظ موضوعی کاملا مرتبط با موضوع اسیدپاشی و به نوعی تایید آن به حساب می‌آمد در دستور کار مجلس قرار گرفته و بنا بود تصویب شود. توجه داشته باشید که در هر جامعه مدنی آن تظاهرات می‌توانست جلوی تصویب چنین قانونی را بگیرد و مراجع رسمی را وادار کند تا به خواسته‌های مدنی تن دهد. اما متاسفانه این قانون تصویب شد و بعد از آن مبادرت به دستگیری چند نفر از تظاهرات کنندگان کردند. بنابراین با این رفتار‌ها پیامی را می‌خواهند برسانند که‌‌ همان باعث تعجیل در تصویب چنین قوانینی شد. با وجود همه این‌ها اما معتقدم حکومت برای ادامه بقای خود ناگزیر از شنیدن صدای جامعه خود است و باید به آن صدا احترام بگذارد و آن‌ها را رعایت کند. بنابراین اگر از من بپرسید علی رغم اینکه مجلس شورای اسلامی در‌‌ همان روز که مردم در جلوی مجلس تجمع کرده بودند مبادرت به تصویب آن قانون کرد، باز ما علاوه بر اسیدپاشی به آن عمل مجلس و تصویب عجولانه آن قانون هم اعتراض داریم و امیدواریم رفتار خود را اصلاح کند.

به نظر شما آیا با رفتارهای مدنی فعالان حوزه زنان٬ ظرفیت تغییر قوانین در ایران وجود دارد؟



ظرفیت تغییر قوانین را جامعه تعیین می‌کند. این‌ که قوانین چگونه تغییر کند چیزی است که جامعه باید در مورد آن تصمیم بگیرد و هیچکس نمی‌تواند برای جامعه تکلیف دیگری تعیین کند. دقیقا آنچه که در جوامع مختلف برای مطالبات مدنی جواب داده همین راه‌ها است: تظاهرات و تجمعات خیابانی، به چالش کشیدن افکار عمومی و مطالبه صریح و روشن از حکومت. به اعتقاد من در ایران همین اتفاقات در حال رخ دادن است و همین مسیر طی می‌شود.

به مسئله اسیدپاشی و خشونت علیه زنان اشاره کردید. به نظر شما قوانین قضایی فعلی برای چنین جرایمی اثربازدارندگی دارد یا برعکس خود این قوانین به نوعی خشونت آفرین هستند؟

ما فعالان حقوق بشر در ایران معتقدیم که اگر کسی از روی غفلت مرتکب جرایمی از قبیل اسیدپاشی و قتل می‌شود مخالف برخورد به‌‌ همان نوع مجازات با او هستیم. علت مخالفت هم خشونتی است که در بطن چنین رفتارهایی نهفته است. چنانچه قانون ایران فلسفه مجازات‌های کیفری خود را تغییر می‌داد و از انتقام جویی به طرف اصلاح بزهکار و جامعه حرکت می‌کرد قطعا در این نوع مجازات‌ها تجدیدنظر می‌کرد. در حال حاضر دو عامل انتقام و عبرت دیگران در سیاست کشور ایران حاکم هست. این اشتباه است، بدین معنا که اگر آمار اعدام در جامعه بالا برود الزاما به این معنی نیست که آمار جرم و جنایت پایین می‌آید بلکه برعکس جوامعی که مجازات اعدام در آن‌ها ملغی شده به طرز شگفت انگیزی آمار جرم و جنایت در آن جوامع پایین آمده است. بنابراین آنچه که گفته می‌شود اعدام‌ها برای عبرت دیگران است به هیچوجه این چنین نیست. در مورد کسانی که مبادرت به اسیدپاشی کرده‌اند با صدور حکم قصاص نسبت به آن‌ها هم اسیدپاشی صورت بگیرد مورد نظر ما نیست بلکه عاملان اسیدپاشی باید شناسایی و محاکمه عادلانه شوند همچنین اگر خارج از تصمیم شخصی تحت تاثیر باور دیگران قرار گرفته و دست به چنین اعمالی زدند باید آن اشخاص هم شناسایی شوند تا بدین وسیله از اعمال نفوذ آن‌ها بر دیگران جلوگیری شود. این اقدامات بسیار مهم‌تر و موثر‌تر از این است که کسی را گرفت و با تکرار عمل اسیدپاشی به این نوع خشونت در جامعه دامن زده شود.

آیا تعریف مشخصی از خشونت علیه زنان در حقوق کیفری شده است و این خشونت جرم محسوب می‌شود؟

ما به هیچ وجه، عنوان مجرمانه‌ای تحت عنوان خشونت علیه زنان نداریم، نه تنها در مجموع قوانین قضایی چنین چیزی نداریم بلکه در کل قوانین ایران هم عنوانی به این ترتیب بکار نرفته است. در تمام نقاط جهان مسئله خشونت علیه زنان بحث مهمی را تشکیل می‌دهد که حکومت‌ها باید به آن بپردازند اما قوانین ایران کاملا این پدیده را نادیده می‌گیرد.

سازمان آمار جهانی در حوزه شکاف جنسیتی آماری را منتشر کرد که ایران در سال ۲۰۱۵ از بین ۱۴۲ کشور در رتبه ۱۳۷ قرار گرفته است ارزیابی شما از جایگاه ایران در این رتبه بندی چیست؟

بر اساس تصمیم گیری‌های رسمی که زنان را از تحصیل در رشته‌های خاص و کار در مشاغل خاصی باز می‌دارد می‌توان حدس زد که لایه‌های این خشونت تا چه می‌تواند گسترده‌تر باشد. معتقدم تا زمانی که دولت ایران به مطالبه زنان در پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان رسما پاسخ ندهد ما دستخوش همین تبعیضات و خشونت علیه زنان در اشکال مختلف هستیم.

علت اینکه طرح الحاق ایران به این کنوانسیون در دو دوره مورد مخالفت شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان قرار گرفته چیست؟

وقتی چند سال پیش این بحث مطرح شد واکنش‌های شدیدی نسبت به آن بروز داده شد از جمله اینکه گفته شد که اساسا بعضی از آقایان خوابشان نبرده و تا صبح بیداری کشیده‌اند. چرا باید در مقابل یک تصمیم جمعی در یک کشور بی‌خوابی به کسی دست دهد. ببینید تا کجا کمر همت بسته‌اند برای یک رفتار تبعیض آمیز علیه زنان که به نظر می‌رسد منافع جمعی خاصی یا منافع شخصی در حوزه‌های خصوصی آن‌ها ایجاد می‌کند. اما امیدوارم هر چه زود‌تر ایران به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان بپیوندند تا به این مسائل خاتمه داده شود.

به اجرا و تصویب طرح‌های ضد زن اشاره کردید. با توجه به اینکه امید می‌رفت این طرح‌های ناتوانمندسازی از جمله تفکیک جنسیتی در دولت یازدهم متوقف شود چرا هنوز طرح و تصویب این پروژ‌ها ادامه دارد؟

ما هم امیدوار بودیم که فضا برای زنان باز‌تر و امن‌تر شود و زنان آزادانه بتوانند مطالبات خود را در فضاهای عمومی مطرح کنند اما این اتفاق هنوز نیفتاده و زنان از‌‌ همان تبعیضاتی که قبلا بوده رنج می‌برند و در راستای مطالبات زن یعنی پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان گامی برداشته نشده است. علی رغم همه این‌ها معتقدیم با تلاش زنان ایران دولت ناگزیر خواهد شد به مطالبات زنان پاسخ دهد.

اهم این مطالبات چیست؟

از مهم‌ترین خواسته‌ها که در کمپین یک میلیون امضاء هم متبلور شده بود، نقض قوانین خشونت آمیز و تبعیض آمیز علیه زنان از جمله الغای حق تعدد زوجات، الغای حق طلاق یکجانبه، منع دیه برابر، الغای قصاص نابرابر و مجازات‌های نابرابر بین زنان و مردان که همگی در این کمپین که فراز مهمی از جنبش زنان در ایران محسوب می‌شود مورد اشاره قرار گرفته است.

شما مدتی است که در اعتراض به نقض حقوق خود دست به تحصن قانونی در مقابل کانون وکلا زده‌اید٬ فکر می‌کنید اعتراضات مدنی به این شیوه نتیجه خواهد داد؟

بله، الان نزدیک پنج ماه است که در مقابل کانون وکلا متحصن هستم و اعتراض اصلی من به مداخله وزارت اطلاعات در انجام وظایف حرفه ای‌ام است. یکبار وزارت اطلاعات در چهار سال و نیم پیش اقدام به بازداشت من کرد و حقوق موکلانم مورد تضییع قرار گرفت، بطوری که بعد از بازداشت من آقای حشمت الله طبرزدی به ۹ سال و نیم حبس محکوم شد بی‌آنکه این امکان را به من بدهند تا در دفاع از ایشان در دادگاه حضور پیدا کنم. همچنین وکیل خانم شیرین عبادی در پرونده مالیاتی بودم و بعد از بازداشتم اموال ایشان همه توقیف شد و تحت عنوان بدهی مالیاتی که یک پرونده سازی محض بود اموال ایشان را تصاحب کردند. بعد از آن خانم زهرا بهرامی تبعه ایرانی ـ هلندی که موکلم بودند با بازداشت من امکان دفاع من از ایشان در دادگاه گرفته شد و محکوم به اعدام شدند و حکم اعدام ایشان از جمله مواردی بود که اجرا شد و همچنین موارد دیگری. بنابراین وزارت اطلاعات برای جلوگیری از انجام وظایفم مبادرت به بازداشت من کرد و احکام سنگین بسیاری را بر موکلانم تحمیل کرد. بار دوم با مکاتبات متعدد نهادهای امنیتی٬ کانون وکلای دادگستری مرکز ناگزیر شد حکمی را مبنی بر سه سال تعلیق از وکالت علیه من صادر کند. در هر دوی این موارد وزرات اطلاعات احکام حبس ممنوع الخروجی و ممنوعیت از کار به مدت ۳ سال علیه من صادر کرد. اگرچه هر دوی این مراجع قضایی یعنی دادگاه اطلاعات و همکاران من در شعبه دوم انتظامی تحت فشار وزارت اطلاعات علیه من حکم صادر کردند اما از هر دوی این‌ها انتظار داشتم بی‌طرفانه با رعایت اصول قضایی مبادرت به صدور حکم کنند. به همین دلیل تحصن در مقابل کانون وکلا را انتخاب کردم و امیدوارم کانون وکلا هر چه زود‌تر نسبت به جبران اشتباه خود و لغو این حکم اقدام کند. بنابراین باید به قدرت و حق خودمان برای ادامه اعتراضات و تحصن و رفتارهای مدنی خود تاکید و اصرار کنیم.




۱۳۹۴ اسفند ۳, دوشنبه

Passion 2016 - John Piper

14 february خود را در حضور خدا چگونه میبینی - جلسه عبادتی



کشیش نینوس



سیمین عیوض زاده ( جرم عشق مادرانه )

به قلم سیمین

91 روز حبس و 74 ضربه شلاق به جرم درخواست آزادی پسرم!
ساعاتی پیش حکم من به وکیلم جناب آقای "امیرسالار داودی" ابلاغ شد و ایشان هم خبر را اعلام و نظر خود را نوشتند.
من در مورد این حکم صادر شده فقط یک سوال دارم.
چرا قاضی پرونده برای اینکه حکم 91 روز حبس تعزیری و 74 ضربه شلاق(تعلیقی) به من بدهد، باید استناد به خلاف واقع بکند (شرکت در تجمع در حمایت از "عرفان حلقه" !!!) ؟
زمین و زمان می داند که من در اعتراض به حکم سنگین پسرم (امید علیشناس) و عدم اجرای قرار وثیقه، در تجمعات مسالمت آمیز شرکت می کردم. اگر به دفاع من در دادگاه توجه نشد و لایحه وکیلم خوانده نشد، چرا اصلا به خود زحمت تشکیل دادگاه را دادند؟ اگر قرار بود که بصورت فله ای احکام برای 18 نفر به یک شکل صادر شود، چرا در دادگاه از ما و وکلای ما خواسته شد که دفاع کنیم؟!
دستگاه قضائی ای که پسرم را به جرم انسانیت زندانی کرده، حال پاسخ مرا به جرم "رفتار مادرانه" با شلاق میدهد.

ساموئل جانسون: توبه

توبه کردن همیشه اقدامی دشوار است و هر چقدر آن را به تأخیر می‌اندازید دشوارتر می‌شود. 
ساموئل جانسون: نویسندۀ انگلیسی ( توبه دشوار )

-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این جمله همیشه با من است و همیشه به خودم می گم کتی تاخیر مکن 




توبه مثبت تر و پرقدرت تر از آن چیزی است که غالبا به نظر میرسد ؛ عمل توبه تاییدی است برزیستن قوت الهی نه در ضعف.

متی 4؛17
17  از آن هنگام عیسی به موعظه شروع کرد و گفت، توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است. 

توبه به معنای بازگشت 180 درجه ای از مسیر قبلی و ادامه راه در جهتی کاملا مخالف است 
بازگشت به معنایی که از یک سرباز در ارتش انتظار میرود 

هر چند این بازگشت نتیجه و ثمره توبه می باشد 

اما فکر میکنم که توبه در آیه فوق مفهوم دیگری دارد.
کلمه ای که عیسی مسیح در اینجا برای توبه به کار برد به معنای تفکر از نوع دیگر است 
درک و مفهوم این کلمه ؛ در ان قدرتی بس عظیم نهفته است
فکر میکنم  که نتیجه تفکر از نوع دیگر؛ داشتن افکاری مطابق با فکر مســـیح ؛ بازگشت 180 درجه ای و ادامه مسیر درجهت مخالف خواهد بود 
بزرگترین مشکل ما غالبا سعی و تلاش برای بازگشت و ادامه در جهت مخالف است بدون آنکه تغییری در فکر ما صورت گرفته باشد. ذهن انسان متمایل به تفکر از نوع نفسانی است.
به همین دلیل کلام خداوند در** رومیان  12؛2 ** چنین تاکید می کند

 و همشکل این جهان مشوید بلکه به تازگی ذهن خود صورت خود را تبدیل دهید تا شما دریافت کنید که ارادهٔ نیکوی پسندیده کامل خدا چیست.

چه آیه غنی و پر قدرتی !

توبه به معنای لغوی یعنی دگرگونی از طریق باز سازی ذهن
تنها راه موفقیت جایگزین کردن افکار خود با افکار الهی است
و افکار خدا را تنها در کلامش میتوان یافت 

کلام خــدا امروز به شما در مورد شرایطتون چه می گوید؟

Matthew 4,17

17 From that time Jesus began to preach, and to say, Repent: for the kingdom of heaven is at hand.


Romans 12,2


2 And be not conformed to this world: but be ye transformed by the renewing of your mind, that ye may prove what is that good, and acceptable, and perfect, will of God. 


۱۳۹۴ اسفند ۲, یکشنبه

۱۸ فعال مدنی تجمعی اعتراضی در مقابل زندان اوین بازداشت شدند

محکومیت ۱۸ فعال مدنی به زندان و شلاق

۲۸ بهمن ماه ۱۳۹۴: در طی حکمی که از سوی شعبه ۱۰۶۰ دادگاه کیفری تهران صادر شد، ۱۸ فعال مدنی هرکدام به ۹۱ روز زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شدند.
بنابه اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، شعبه ۱۰۶۰ دادگاه کیفری دو مجتمع قضائی کارکنان دولت تهران طی حکمی که ۲۷ بهمن ماه تنظیم شده است، ۱۸ فعال مدنی که روز شنبه ۳۰ آبان ماه در تجمعی اعتراضی در مقابل زندان اوین بازداشت شده بودند را هر کدام به ۹۱ روز زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد.
اسامی این محکومان عبارت است از: سیمین عیوض‌زاده (مادر امید علی‌شناس)، هاشم زینالی (پدر سعید زینالی)، رضا ملک (زندانی سیاسی سابق)، احسان خیبر، عبدالعظیم عروجی، محسن حاصلی، محسن شجاع، خدیجه (لیلا) می‌رغفاری، اعظم نجفی، پروین سلیمانی، شرمین یمنی، سارا ساعی، ارشیا رحمتی، مسعود حمیدی، علی بابایی، اسماعیل حسینی، فریده طوسی و زهرا مدرس‌زاده.
در ادامه این حکم، محکومیت شلاق ۱۶ نفر از محکومان برای مدت ۲ سال به حالت تعلیق درآمده و تنها حکم شلاق مسعود حمیدی و فریده طوسی را درحال حاضر قابل اجرا دانسته است.
محمد مقیمی وکیل حقوق بشری در این خصوص به سازمان حقوق بشر ایران گفت: «اینجانب بر این باور هستم که این بازداشت شدگان جرمی مرتکب نشده‌اند و اَعمال ایشان در راستای حق آزادی تجمعات صورت گرفته و برابر اصل ۲۷ قانون اساسی و ۲۰ ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر و ۲۱ ماده میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب مجمع عمومی سازمان ملل که ایران نیز آن را تصویب کرده است، آزادی تجمعات به عنوان یک حق به رسمیت شناخته شده است.»
وی در ادامه بیان داشت: «با وجود اینکه فقط دو نفر از مته‌مان به نام‌های بانو سارا ساعی و آقای هاشم زینالی (پدر سعید زینالی) موکلان من بودند، اما اینجانب دفاع را به گونه‌ای تنظیم نمودم که از همه مته‌مان دفاع گردد. از آنجایی که اصل بر محاکمه علنی است و دادرسی سری خلاف اصل است و افکار عمومی به عنوان یکی از ضمانتهای اجرای حقوق بشر باید در جریان دادگاه‌ها قرار گیرد و بر کار آن‌ها نظارت کند و وانگهی اگر جرم سیاسی تعریف شده بود، مته‌مان این دادگاه نیز بایستی جزء مته‌مان سیاسی به شمار می‌آمدند و از مزایای آن از جمله محاکمه علنی در حضور هئیت منصفه برخوردار می‌گردیدند. بنابراین در اینجا افکار عمومی می‌تواند، بهترین هئیت منصفه باشد و در جریان موضوع قرار گیرد.»
سازمان حقوق بشر ایران ضمن محکوم کردن این اقدام سیستم قضایی از مسئولان ایرانی می‌خواهد که به سرکوب و قلع و قمع جامعه مدنی ایران خاتمه دهند.

محمود امیری مقدم سخنگوی این سازمان در این خصوص گفت: «این احکام عدم مدارای جمهوری اسلامی با مسالمت آمیز‌ترین فعالیت‌های جامعه مدنی را نشان می‌دهد، همه نهاد‌های حکومت در این قبال مسئول هستند.»


قاضی صلواتی ( این مار هفت خط و خال ) رئیس دادگاه انقلاب اسلامی

پس از رسیدگی به احکام چهار فعال مدنی از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به ریاست قاضی «پورعرب»، حکم صادره از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست «ابولقاسم صلواتی» برای «آرش صادقی» و «گلرخ ایرایی» به ترتیب ۱۹ سال و ۶ سال حبس تایید و برای دو فعال مدنی  دیگر به ترتیب «بهنام موسیوند»  یک سال حبس (به اضافه دوسال تعلیقی) در جمع سه سال  و «نوید کامران»  یک سال زندان تعیین و حکم صادره به وکیل آنها ابلاغ شده است.


به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، پرونده رسیدگی به اتهامات این چهار فعال مدنی جهت رسیدگی مجدد پیش تر در روز جمعه ۱۷ مهر ماه سال جاری به شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به ریاست قاضی «پورعرب» ارسال شد.
این چهار فعال مدنی پیش تر در ۱۵ شهریورماه ۱۳۹۳ با حضور مامورین امنیتی «قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه» در محل کار «آرش صادقی» و« نوید کامران» به همراه «گلرخ ایرایی» همسر آرش و «بهنام موسیوند» از دیگر فعالان مدنی بازداشت شدند.
یک منبع آگاه از وضعیت این چهار فعال مدنی چندی پیش در گفتگویی با « کمپین دفاع از زندانیان سیاسی ومدنی» گفته بود ” نیروهای امنیتی هنگامی که «نوید کامران» و« بهنام موسیوند» به نداشتن حکم بازداشت اعتراض کردند، ﻭ پس از  تهدید این دو فعال مدنی و سیاسی ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ و پس از تفتیش محل کار ،  به مکان نامعلومی منتقل کردند. به گفته این شاهد عینی به «ﮔﻠﺮﺥ ایرایی» همسر آرش ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ بود ﻛﻪ ﺁﺭﺵ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﻠﺮﺥ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ مکان ﻧﺎﻣﻌﻠﻮمی ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﺮﺩه بودند “
پس از بازداشت، ﻣﺎﻣﻮﺭﻳﻦ ﺑﺎ ﻫﺠﻮﻡ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ «ﺁﺭﺵ صادقی»، «ﺑﻬﻨﺎﻡ موسیوند» ﻭ«ﻧﻮﻳﺪ کامران» ، پسﺍﺯ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﻣﻨﺰﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺷﺨﺼﻲ ﺍﻳﻦ فعالان سیاسی ﺭﺍ ﺿﺒﻂ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
«نویدکامران» و «بهنام موسیوند»  پس از گذشت سه روز بازداشت درروز ۱۸شهریور ماه ۱۳۹۳ با قید وثیقه‌هایی به ارزش به ترتیب هفتاد و صد میلیون تومان آزاد شدند.
دادسرای شهید مقدس برای «گلرخ ایرایی» نیز وثیقه ای به مبلغ ۸۰ میلیون تومان به جرم فعالیتهای فیسبوکی تعیین کرد. نامبرده نیز پس از تحمل حدود سه هفته بازداشت در بند دو الف سپاه در ۵ مهر ماه ۱۳۹۳ با تودیع وثیقه آزاد شد.
آرش صادقی دانشجوی سابق دانشگاه علامه طباطبایی نیز پس از تحمل هفت ماه حبس در انفرادی های بند دو الف سپاه و سپس بند ۸ زندان اوین در تاریخ ۲۳ اسفندماه ۱۳۹۳ با تودیع قرار وثیقه ششصد میلیون تومانی از زندان آزاد شد .
این فعال مدنی پیش تر نیز در۲۰ مهرماه ۱۳۹۲ پس از سپری کردن ۱۹ ماه انفرادی در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات از زندان آزاد شده بود.
«آرش صادقی» در طول این مدت تحت فشار بازجویان جهت اعتراف تلویزیونی قرار داشت.
«آرش صادقی» در دادگاه بدوی در شعبه ۱۵ «دادگاه انقلاب تهران» از سوی قاضی «صلواتی» برای بار اول به تحمل ۱۵ سال حبس و همسر وی «گلرخ ایرایی» نیز که به دلیل جراحی و وخامت حال جسمی، ناتوان از حضور در دادگاه، جهت دفاع آخر بود؛ به صورت غیابی مورد محاکمه قرار گرفته و به تحمل ۶ سال حبس محکوم شد.
حکم صادره برای «آرش صادقی» مجددا از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی «صلواتی» با اعمال ۴ سال حبس تعلیقی پیشین «آرش صادقی» به ۱۹ سال تبدیل شد.
حکم « آرش صادقی» در حالی به وی ابلاغ شد که در همه مراحل محاکمه، مجاز به داشتن وکیل نبوده و قاضی «صلواتی» به «پیمان عطار» و «امیر رئیسیان» وکلای او اجازه مطالعه پرونده را نداده بوده است.
اتهامات و مجازات تعیین شده در حکم صادره برای این چهار فعال مدنی به قرار زیر است.
آرش صادقی
اجتماع و تبانی علیه نظام ۷ سال و نیم حبس
توهین به بنیان گذار جمهوری اسلامی، ۳ سال حبس
تشکیل گروه، ۳ سال حبس
تبلیغ علیه نظام، ۱۸ ماه حبس
حبس تعلیقی پیشین، ۴ سال و نیم حبس
گلرخ ایرایی
توهین به مقدسات، ۵ سال حبس
تبلیغ علیه نظام، ۱ سال حبس
بهنام موسیوند
تبلیغ علیه نظام ،۱ سال حبس (به اضافه دوسال تعلیقی) در جمع سه سال
نوید کامران
تبلیغ علیه نظام،۱ سال حبس

۱۳۹۴ بهمن ۲۹, پنجشنبه

سیمون تاگوِل: نویسنده مسیحی

یکی از چیزهایی که قطعاً خوشی را از ما سلب می‌کند، این است که بخواهیم به هر قیمتی خوش باشیم. 

 سیمون تاگوِل: نویسنده مسیحی  (خوشی به هر قیمتی )

به قلم امید علیشناس

مادرم "سیمین عیوض زاده" به 91 روز حبس تعزیری و 74 ضربه شلاق محکوم شد،
به خاطر تلاشهایش برای آزادیِ پسرش از زندان.
به خاطر شرکت در تجمعاتی مسالمت آمیز برای خواسته های به حق و قانونی اش.
به خاطر اعتراضش به بازداشتِ من و حکمی غیرقانونی و ظالمانه.
اگر این حکم اجرایی شود (که بعید می دانم) ، نتیجه ای جز بی آبرویی برایشان نخواهد داشت و من قطعا ساکت نخواهم نشست
=========================================
مادرم به همراه 17 نفر دیگر از فعالان مدنی روز 30 آبان در تجمعی مسالمت آمیز مقابل زندان اوین توسط "سازمان اطلاعات سپاه" بازداشت و به زندان "قرچک" ورامین منتقل شد و پس از 10 روز با قرار کفالت آزاد شد. حکم آنها دیروز 28 بهمن صادر شد.

گفتگو با خبرنگاری که در خارج از کشور توسط وزارت اطلاعات تهدید شد

قاضی صلواتی و بی عدالتی

امیر امیر قلی فعال حقوق کودک و زندانی سیاسی زندان اوین از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ۲۱سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش بام، ارگان خبری بنیاد اکبر محمدی؛ امیر امیرقلی پس از شرکت در تجمعات مربوط به حمایت از مردم کوبانی در تاریخ ۱۰ آذر ماه ۱۳۹۳ توسط وزارت اطلاعات بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. این فعال حقوق کودک  پس از تحمل دو ماه انفرادی در بند ۲۰۹ به بند هشت زندان اوین منتقل شد.
 فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به رهبری، توهین به مقدسات و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور اتهاماتی بود که از سوی بازپرس ناصری در شعبه ۶ بازپرسی دادسرای اوین به وی تفهیم شد.
 روز ۲۷ مهرماه ۱۳۹۴ جلسه دادگاه امیرقلی، در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست  قاضی صلواتی و با حضور وکیل وی نعمت احمدی برگزار شد ولی بعلت عدم اتمام دادرسی جلسه بعدی دادگاه به روز دیگری موکول شد.
در تاریخ ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴دومین جلسه دادگاه این زندانی سیاسی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست  قاضی صلواتی  برگزار شد.
امیر امیرقلی پیشتر در پی فعالیت‌های سیاسی در دوره دانشجویی در شهریور ماه سال ۱۳۸۷ بازداشت و متعاقب آن از دانشگاه نیز اخراج شد.
با اجرای ماده ۱۳۴ قانون مجازات و با تجمیع جرائم، حداکثر هفت سال و نیم از این مجازات قابل اجرا می باشد.
نوشین ارشادی

۱۳۹۴ بهمن ۲۸, چهارشنبه

C.S.Lewis

هیچ‌یک از آنچه تسلیم نکرده‌ایم، واقعاً از آنِ ما نخواهد بود.
هیچ‌یک از آنچه در ما نمرده، هرگز از مرگ قیام نخواهد کرد.
اگر در پیِ “خود” بگردیم، حاصلی نخواهیم داشت جز تنفر و تنهایی و یأس و ناامیدی و خشم و ویرانی و فساد،
اما اگر در پیِ “مسیح” باشیم، “او” را خواهیم یافت، و با “او” از همه چیز برخوردار خواهیم شد. 

**سی اس لوئیس: نویسنده و متفکر  ( در پی مسییح )
C.S.Lewis

۱۳۹۴ بهمن ۲۶, دوشنبه

ارمییا * کتاب مقدس* Jeremiah 9

ارمييا 9

23  خداوند چنین‌ می‌گوید: «حكیم‌، از حكمت‌ خود فخر ننماید و جبّار، از تنومندی‌ خویش‌ مفتخر نشود و دولتمند از دولت‌ خود افتخار نكند. 
24  بلكه‌ هر كه‌ فخر نماید از این‌ فخر بكند كه‌ فهم‌ دارد و مرا می‌شناسد كه‌ من‌ یهوه‌ هستم‌ كه‌ رحمت‌ و انصاف‌ و عدالت‌ را در زمین بجا می‌آورم‌ زیرا خداوند می‌گوید در این‌ چیزها مسرور می‌باشم‌.» 


 

۱۳۹۴ بهمن ۲۵, یکشنبه

نورها و سایه‌ها

در قلمرو ایمان، هم برای کسی که بخواهد ایمان داشته باشد نور کافی وجود دارد و هم برای کسی که نخواهد ایمان داشته باشد، سایه‌های کافی  
بلز پاسکال: ریاضی‌دان، فیزیکدان و فیلسوف فرانسوی که در سال‌های پایان عمر کوتاه‌اش به الهیات روی آورد
 ۲۰ زیرا کسی که مرتکب کارهای بد می‌شود از نور متنفر است و از آن دوری می‌جوید مبادا اعمالش مورد ملامت واقع شود‌.
 ۲۱ اما شخص نیکوکار به سوی نور می‌آید تا روشن شود که اعمالش در اتحاد با خدا انجام شده است‌‌.»
 ۱۲ عیسی باز به مردم گفت: «من نور جهان هستم، کسی که از من پیروی کند در تاریکی سرگردان نخواهد شد بلکه نور حیات را خواهد داشت‌‌.»

 ۲۹ ای خداوند، تو نور من هستی تاریکی مرا روشن گردان.
 ۱۳ کسانی هستند که بر ضد نور طغیان می‌کنند! راه آن را نمی‌شناسند و در آن راه نمی‌روند.
 ۱۱ زیرا خداوند، نور و پشتیبان ماست. ما را به لطف برکت خویش افتخار می‌بخشد. او هیچ چیز نیکو را از کسانی که به راه راست می‌روند دریغ نمی‌کند.
 ۱۵ خوشا به حال مردمی که می‌دانند چگونه برای تو سرود بخوانند، آنان در پرتو نور رحمت تو ساکن می‌شوند.
 ۱۰۵ کلام تو برای پاهای من چراغ، و برای راه‌های من نور است.

 ۲۰ وای بر شما که شرارت را نیک و نیکی را شرارت می‌نامید. شما تاریکی را به نور و نور را به تیرگی تبدیل می‌کنید. شما آنچه را شیرین است تلخ و آنچه را تلخ است شیرین می‌کنید.



شما فقط زمانی میتوانی مسیحی شوی که مسیح تو را دعوت کرده باشد

يوحنا  

فصل   15؛16

16  شما مرا برنگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم و شما را مقرّر کردم تا شما بروید و میوه آورید و میوهٔ شما بماند تا هر چه از پدر به اسم من طلب کنید به شما عطا کند. 

فردی به یک دوست کشیش خود گفت: «من زیاد اهل دین و مذهب نیستم. و راستش میخواهم تا آخر عمرم حسابی لذت ببرم. آخر هم وقتی پیر شدم شاید آن موقع مسیحی بشوم.»
کشیش: «ا…. خیر! شما فقط زمانی میتوانی مسیحی شوی که مسیح تو را دعوت کرده باشد.»
غیرمسیحی: »اصلا هم اینطور نیست. من هر وقت بخواهم میتوانم مسیحی شوم.»
کشیش: «خب اگه اینطوره یه لحظه آزمایشی به ما نشون بده که چه جوری این کار رو می‌کنی!»
غیرمسیحی: من میتونم ولی الان نمیخوام.
کشیش: خب، فقط به من نشون بده که چه جوری میشه! اینطور که تو میگی لابد باید خیلی راحت باشه.
غیرمسیحی: آقا من نمیخوام مسیحی بشم.
کشیش: دقیقا مسئله همین جاست. اگر الان نمیخواهی مسیحی بشی، یا بهتره بگیم، پیرو و شاگرد مسیح باشی، و مطابق الگو و ارزشهای او زندگی کنی، چه تضمینی هست وقتی پیر شدی بخوای مسیحی بشی.

عیسی را می طلبد ....

در این چند گذر قبل چه اخباری به گوشمان رسید.؟....بله آزادی نوکیشان مسیحی ...هر چند آنان جرمی مرتکب نشدند؛ اما تنها دلیل زندانی بودنشان
 پرستش عیسی مسیح و بشارت انجیل بود!!!!

نمونه ای از زندانیان مسیحی** ابراهیم فیروزی **که جرمش فقط بشارت انجیل است ؛ بله تنها جرمش دعوت به صلح و آرامش به عیسی مسیح است
بلــــی عـیـــسی مـــسیح

ابراهیم فیروزی  با وجود  تشدید بیماری و درد در قفسه سینه  بدون کادر پزشکی و بی توجهی مسئولین در زندان با ایـــمان و امـــید به عیسی مسیح تحمـــلِ این روزها ی تلخ را در حبس سپری می کند

5 سال حبس و حکم قطعی شده است و آن هم به اتهام بشارت انجیل و طلبیدن عیسی مسیح

عدم رسیدگی به وضعیت جسمانی این نوکیش مسیحی باعث تشدید بیماری این ایماندار شده است

من دست از دعا بر نمی دارم و از عیسی مسیـــح خاضعانه تمنا دارم که هر چه زودتر خبر آرادیِ تو را بشنوم

ebrahim firoozi

۱۳۹۴ بهمن ۲۳, جمعه

ریچارد سیبس

زمستان زمین را برای بهار آماده می‌کند، 
به‌همین صورت درد و رنج جان‌ها را برای جلال خدا آماده می‌کند.

(ریچارد سیبس)



۱۳۹۴ بهمن ۲۱, چهارشنبه

وقتی قلبم می سوزد.......

اینکه بیاییم با قشری از جامعه همدرد و همصدا و مدافع باشیم جزء   **انسان دوستی و محبت **
نام دیگری برایش می توان گذاشت؟!!!

  آن هم از نوع کودکانِ بی سرپرست در خط فقر و گاهی هم زیر خط فقر ؛ کودکانی که بیگناه وارد اجتماع  آلوده جمهوری اسلامی میشوند





وزنانِ بی سر پرستی که ناعادلانه در اجتماع از هیچ حقوقی برخوردار نیستند؛ تکرار می کنم از هیچ حقی یا حقوقی
موانع متعدد؛
 شامل زنانی که تنها مسئول خانواده بوده و مسئول بزرگ کردن کودکان بدون امکانات حمایتی و منابع مالی می باشند

عوامل اقتصادی؛عاطفی؛شاغل نبودن؛ شرایط متزلزل حمایت مالی؛ خشونت خانوادگی؛ ناراحتی های روحی؛ روانی؛اعتیاد ؛ونابرابری های جنسیتی  .........ودر نتیجه همه دلایلی برای آسیب های اجتماعی هستند

بی خانمانی و به اصطلاح ( کارتن خوابی) یکی از انعکاسات رشد فقر در جامعه وعدم وجود امنیت اجتماعی
برای شهروندان می باشد و یکی از تکان دهنده ترین عرصه های نقض حقوق انسانی در ایران است.

در جامعه ایران برای زنان بسیااااار آسیب های اجتماعی وجود دارد که بزرگترین گزینه آن فقر و فحشا است


آیا جامعه مدنی و نهادهای دولتی و شهری جمهوری اسلامی راه کارهایی برای دفاع از حقوق انسانی بی خانمان ها؛ وکودکان بی سرپرست دارد!!!!؟
هـــــــــــرگـــز

عدم وجود **عدالت و حمایت **باعث می شود که دولت جمهوری اسلامی قادر به پاسخگویی نیازهای این افراد نیست!!!!

..........و اما نمی توان این فاجعه را در کلمات خلاصه کرد بلکه باید همصدا و همدرد شویم

بی خانمانی پدیده ای اجتماعی است که ریشه عمده ی آن فقر و نابرابری های اقتصادی قرار دارد و کوشش موجود درکشور ایران می تواند آن را تضعیف کند
ولی برای پایان بخشیدن به آن چه بسا به تغییرات ساختاری و عمیق اجتماعی نیازدارد
 ودر آخر

به قول * ارن داتی روی*

دنیای دیگری امکان پذیر می باشد و در راه است و من صدای قدم های آن را می شنوم



تونل ها راست می گویند ؛ همیشه راهی هست حتی در میان سخت ترین صخره های سنگی


۱۳۹۴ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

ریلهای موازی، برای مسیر جان ما ** انجیل** John Piper

چشمانم را بگشا تا ببینم

به بندۀ خود احسان بنما تا زنده شوم و کلام تو را حفظ نمایم. چشمان مرا بگشا، تا از شریعت تو، چیزهای عجیب بینم. من در زمینِ غریب هستم. اوامر خود را از من مخفی مدار. جان من شکسته می‌شود از اشتیاق داوریهای تو در هر وقت. متکبران ملعون را توبیخ نمودی، که از اوامر تو گمراه می‌شوند. ننگ و رسوایی را از من بگردان، زیرا که شهادات تو را حفظ کرده‌ام. سروران نیز نشسته، به ضد من سخن گفتند. لیکن بندۀ تو، در فرایض تو تفکر می‌کند. شهادات تو نیز ابتهاج من و مشورت‌دهندگان من بوده‌اند.
مزمور 119؛17....24

ریلهای موازی، برای مسیر جان ما

 هدف خدا برای ما این است که با قطار دو ریله، در مسیر قدوسیت و محبت و خدمات بشارتی و آسمان سفر کنیم. دو ریل این قطار، دعا به پیشگاه تخت خدا، و تأمل در کلامش می‌باشند.
**ما به واسطۀ خداوندمان عیسی مسیح، و در قوت روح‌القدس، با خدای پدر همنوا می‌شویم؛ و با عزیز شمردن همۀ خدا بودنِ خدا، دوست داشتن آنانی که او دوست می‌دارد، دعا برای همۀ اهدافش، تأمل در همۀ کلامش، و برقرار ماندن با همۀ فیضش، برتری جلال خدا را بزرگ می‌داریم.**
دعا به پیشگاه تخت خدا، و تأمل در کلامش، مانند ریلهای موازی بوده، که باعث می‌شوند تا قطار جان ما از خط خارج نگردد؛ و رهسپار قدوسیت و آسمان گردد. ما باید ؛ غیرتمان برای دعا، و تأمل در کتاب‌مقدس را از نو اِحیا نماییم. اگر بازسازی و بیداریِ دوباره و از نو تازه شدن در کار نباشد، همه‌چیز کهنه و فرسوده و ضعیف می‌گردد. از این‌رو، هر ساله در هفتۀ دعا، بر این امور عظیم و ارزشمند تمرکز نموده، تا اشتیاقمان برای دعا و کلام را از نو برافروزیم.

سه اصلی که باید از مزمور ۱۱۹:‏۱۸ آموخت

پیغامهای این آیه، به مزمور ۱۱۹:‏۱۸ اختصاص دارد. «چشمان مرا بگشا، تا از شریعت تو، چیزهای عجیب بینم.» این آیه، ترکیبی از دعا و کلام است؛ و باید ببینیم که چگونه می‌توانیم این دو را به همین شکل در زندگی خود، و در کلیسایمان، تلفیق نماییم. ما از این آیه، سه اصل می‌آموزیم.
  • اصل اول اینکه، در کلام خدا چیزهای شگفت‌انگیزی وجود دارد. «چشمان مرا بگشا، تا از شریعت تو، چیزهای عجیب بینم.» در این مزمور، واژۀ «شریعت»، همان کلمۀ «تورات» است؛ و به معنای «رهنمود»، یا «تعلیم» می‌باشد. در تعلیم خدا به ما، چیزهای شگفت‌انگیزی وجود دارد. در واقع، آن چیزها آن‌قدر شگفت‌انگیزند که وقتی واقعاً آنها را می‌بینید، شما را از اساس و بنیان تغییر داده، و قادرتان می‌سازد که قدوس باشید و محبت کنید و به خدمات بشارتی مشغول گردید (دوم قرنتیان ۳:‏۱۸).
  • **و همه ما با چهره بی حجاب؛جلال خداوند را؛ چنان که در آینه ای می نگریم؛به صورت همان تصویر؛از جلال به جلالی فزونتردگرگون می شویم؛واین از خداوند سرچشمه می کیرد که روح است.**

  • به این دلیل است که خواندن و دانستن کلام خدا، و تأمل در آن، و حفظ کردن آیاتش، تا این حد مهم و حیاتی می‌باشد.

  • دومین اصلی که از این آیه می‌آموزیم، این است که بدون یاری و مدد خدا از اعلا، هیچ‌کس قادر نیست آن چیزهای شگفت‌انگیز را ببیند و به ماهیت واقعی‌شان پی ببرد. «چشمان مرا بگشا، تا از شریعت تو، چیزهای عجیب بینم.» اگر خدا چشم ما را نگشاید، شگفتی کلام را نخواهیم دید.
  • ما به طور طبیعی، قادر به دیدن زیباییهای روحانی نیستیم. وقتی بدون یاری خدا، کتاب‌مقدس را می‌خوانیم، جلال خدا در تعالیم و رویدادهای کتاب‌مقدس، به این می‌ماند که خورشید به چهرۀ فردی نابینا بتابد. البته معنای آن را به شکلی سطحی متوجه می‌شوید، اما قادر نیستید که شگفتی، زیبایی، و جلال آن را به گونه‌ای ببینید که قلب شما را تسخیر نماید.
  • اصل دوم، ما را به سومین اصلی می‌رساند که از این آیه می‌آموزیم. بدین معنی که باید به درگاه خدا دعا کنیم، تا هنگام مطالعۀ کتاب‌مقدس، از اعلا به ما روشنگری عطا نماید. «چشمان مرا بگشا، تا از شریعت تو، چیزهای عجیب بینم.» از آنجایی که ما ناتوان بوده، و در خود قدرتی نداریم که بدون روشنگریِ پرفیض خدا، زیبایی روحانی، و شگفتی خدا را در تعالیم و رویدادهای کتاب‌مقدس مشاهده کنیم، پس باید قدرتش را از خدا بطلبیم «چشمان مرا بگشا».

**حقیقتی در سه قدم**

تصمیم دارم، بر چیزهای شگفت‌انگیز در کلام خدا تمرکز کرده، و ببینیم که چگونه می‌توان آنها را به شکل عملی، در دل و فکر خود جای داد. اما امروز، تمرکزم بر دعاست؛ و می‌خواهم که این حقیقت اساسی را در سه قدم مشاهده نماییم: برای برخورداری از یک زندگی خدامحور، که به آسمان ختم شود و در این دنیا نیز از قدرت و معنا برخوردار باشد، کلام خدا حرف اول را می‌زند. ما بدون یاری خدا از اعلا، حتی قادر نیستیم این را ببینیم که کلام خدا واقعاً چیست. از این‌رو، باید اشخاصی باشیم که روزانه دعا کرده، تا خدا هر آنچه لازم است را انجام دهد، تا شگفتیهای کلامش، در قلب و زندگی ما جای گیرند.
بیایید قدم به قدم جلو رویم؛ تا ببینیم که بخشهای دیگر از کتاب‌مقدس نیز این قدمها را تأیید نموده و توضیح داده است.
۱. برای قدوس زیستن، کلام خدا، حیاتی است
اولین نکته این است که برای زندگی قدوس، پرمحبت، و توانمند برای اهداف خدا، ضروری است که کلام را ببینیم، از آن شناخت پیدا کنیم؛ و آن را در خود داشته باشیم.
به آیۀ ۱۱ بازگردیم: «کلام تو را در دل خود مخفی داشتم، که مبادا به تو گناه ورزم.» پس چگونه باید در زندگی‌مان از گناه دوری کنیم؟ با نگاه داشتن کلام خدا در دلمان.
آه که چه بسیارند کسانی که بر کلام خدا تأمل نمی‌کنند و آن را دوست نمی‌دارند و به حافظه نمی‌سپارند؛ و در نتیجه زندگی خود را آشفته کرده و بر هم می‌زنند! آیا می‌خواهید مقدس باشید؛ یعنی، آیا می‌خواهید قدرت داشته باشید تا بر گناه غلبه کرده و از اصل و اساس، خداپسندانه زیست نموده و محبت ایثارگرانه داشته باشید و به خاطر مسیح، کاملاً خود را وقف نمایید؟ پس وارد این راه شوید. خدا برای خداپسندانه زیستن و قدرت داشتن، راهی مقرر نموده است:
*کتاب‌مقدس را در دلمان حفظ کنیم.*
من این را به سالمندان می‌گویم؛ و به والدین می‌گویم؛ و به جوانان می‌گویم. بر احکام و هشدارها و وعده‌های خدا در کتاب‌مقدس، تأمل نموده و آنها را به حافظه بسپارید و گرامی دارید. نه؛ نمی‌گویم که آسان است؛ به خصوص اگر که سالمند هستید. اما کارِ ارزشمند، آسان نیست.
 مبلمانی نفیس ساختن، شعری خوب سراییدن، قطعه موزیکی عالی ساختن، غذایی خاص پختن، یا جشنی ترتیب دادن. هیچ‌یک از اینها آسان نیستند. اما ارزشش را دارند. آیا یک زندگی خوب، به سختی‌اش نمی‌ارزد؟
اکنون  (نوه ام )دو ساله است و کم‌‌کم یاد می‌گیرد که آیات کتاب‌مقدس را حفظ کند؛ و اینکه چگونه به شکلهای مختلف دعا کند. چرا؟ چرا این‌همه به خود زحمت می‌دهیم و وقت صرف کرده و تلاش می‌کنیم تا آیات کتاب‌مقدس را بارها و بارها برای او تکرار نماییم؟ بسیار ساده است؛ برای اینکه می‌خواهم وقتی به سن نوجوانی می‌رسد، خداترس و پاک و مقدس و با محبت و فروتن و مهربان و مطیع و حکیم باشد.
 مثل روز روشن است که زمانی می‌توان به چنین منش و رفتاری رسید که کلام خدا را در دلتان حفظ کنید. کتاب‌مقدس می‌فرماید         «کلام تو را در دل خود مخفی داشتم، که مبادا به تو گناه ورزم»
عیسی نیز در دعای عظیمش برای ما، در انجیل یوحنا ۱۷:۱۷، همین را فرمود:«ایشان را به راستیِ خود تقدیس نما؛ کلام تو راستی است.»
«تقدیس نمودن»، واژه‌ای است در کتاب‌مقدس، بدین معنا که شخصْ مقدس، یا خداترس، یا با محبت، یا پاک، یا پاکدامن، یا از نظر روحانی حکیم گردد؛ و من همین ویژگیها را برای خودم، و برای فرزندانم، و برای شما خواستارم. پس در این سال، باید چکار کنیم؟ اگر حقیقت است که ما را تقدیس می‌کند؛ و کلام خدا، حقیقت است، ما باید چکار کنیم؟
فرض کنید پزشکی به شما بگوید که «بسیار بیمار هستید و شاید که این بیماری، شما را بکشد، اما اگر از این دارو استفاده کنید، سلامتی خود را بازمی‌یابید و زنده می‌مانید.» ولی اگر شما در مصرف آن دارو سهل‌انگاری نموده، و مثلاً بگویید که بسیار مشغله دارید، یا قرصها بزرگند و بلعیدنشان سخت است؛ و یا صرفاً یادتان رود؛ بیمار می‌مانید و شاید هم جان خود را از دست بدهید. در مورد گناه و عدم بلوغ روحانی نیز به همین شکل است. اگر خدا به شما بگوید چیزی وجود دارد که شما را تقدیس می‌کند و بالغ و قوی و مقدس می‌گرداند، اما شما در به کارگیری آن کوتاهی و سهل‌انگاری کنید، در آن صورت، بالغ و قوی و مقدس نخواهید گشت. خواندن کلام خدا، و تأمل در آن، و به حافظه سپردن و عزیز شمردنش، راهی است که خدا مقرر نموده تا بر گناه غلبه کرده، و شخصی قوی، خداترس، بالغ، با محبت، و حکیم گردید.
در کلام خدا، چیزهای دیدنیِ شگفت‌انگیزی وجود دارد که شما را عمیقاً دگرگون می‌سازند، اگر که شما نیز به معنای واقعی، آنها را ببینید و در خودتان نگاهشان دارید.
۲. ما بدون یاری خدا، قادر به دیدن نیستیم
دومین نکته این است که اگر خدا ما را از اعلا یاری نرساند، قادر نیستیم که ماهیت واقعی آن چیزهای شگفت‌انگیز را در کلام مشاهده کنیم.
دلیل این ناتوانی، آن است که ما سقوط کرده، تباه گشته‌ایم؛ و در گناهْ مرده‌ایم؛ و بنابراین، کور و جاهل و سختدل هستیم. پولس در رسالۀ افسسیان ۴:‏۱۸، ما را چنین توصیف می‌نماید:
ما «در عقل [مان]، تاریک هستیم؛ و از حیات خدا محروم، به سبب جهالتی که به جهت سختدلیِ [ما در ماست]».
موسی نیز در کتاب تثنیه ۲۹:‏۲-‏۴، دربارۀ این مشکل، چنین گفت: «و موسی تمامی اسراییل را خطاب کرده، به ایشان گفت: (هر آنچه خداوند در زمین مصر . . . عمل نمود، شما دیده‌اید . . . آیات و آن معجزات عظیم [یعنی، «چیزهای عجیب»]. اما خداوند، دلی را که بدانید؛ و چشمانی را که ببینید؛ و گوشهایی را که بشنوید، تا امروز، به شما نداده است.)» توجه کنید: شما دیده‌اید . . . ولی بدون عمل خدا از اعلا، شما قادر به دیدن نیستید.
بدبختیِ ما این است. اگر خدا در زندگی‌مان کار نکند؛ و ما را بیدار نسازد، ما را جان نبخشد، ما را نرم نسازد، ما را فروتن نکند، ما را پاک نسازد، و به ما روشنگری نبخشد، ما گناهکار و تباه و سختدل و جاهل و کور هستیم؛ و اگر خدا ما را منوّر نسازد، هرگز زیبایی حقیقتِ روحانی را مشاهده نمی‌کنیم. اگر خدا چشم دل ما را نگشاید؛ و در مورد این چیزها، حس روحانی به ما عطا نکند، شگفتی و جلال تعالیم کلام را نخواهیم دید.
همۀ این تعالیم، و آگاه شدن از این حقایق، بدان دلیل است که ما را به شدت، تشنه و گرسنۀ خدا سازد؛ تا با گریه و التماس، برای خواندن کتاب‌مقدس، از خدا یاری بطلبیم.
(در مورد نکتۀ دوم، به این آیات نیز مراجعه نمایید: متی ۱۶:‏۱۷؛ و ۱۱:‏۴؛ و لوقا ۲۴:‏۴۵؛ اول قرنتیان ۲:‏۱۴-‏۱۶؛ یوحنا ۳:‏۶-‏۸؛ رومیان ۸:‏۵-‏۸).
۳. ما باید به درگاه خدا دعا کنیم، تا ما را یاری رساند که ببینیم
این موضوع، ما را به آخرین نکته می‌رساند: اگر برای مقدس بودن، و با محبت بودن، و بالغ بودن، و رهسپار آسمان بودن، بسیار لازم و حیاتی است که حقیقت کلام خدا را بشناسیم و آن را در دل خود حفظ نماییم؛ و اگر ذاتاً قادر نیستیم که شگفتیهای کلام خدا را ببینیم و گیراییِ جلالش را احساس کنیم، پس درمانده هستیم؛ و باید که به درگاه خدا دعا کنیم، تا ما را یاری رساند که ببینیم. «چشمان مرا بگشا، تا از شریعت تو، چیزهای عجیب بینم».
به بیان دیگر، دعا در زندگی مسیحی، امری بسیار حیاتی است؛ چرا که کلیدی است که قدرت کلام را در زندگی ما می‌گشاید. تا قبل از اینکه خدا چشم ما را به جلال کلامش بگشاید، دیدن آن جلال، به آن می‌ماند که خورشید بر چهرۀ فردی نابینا بتابد؛ و اگر آن جلال را نبینیم، تغییر نخواهیم کرد (دوم قرنتیان ۳:‏۱۸؛
 یوحنا ۱۷:۱۷)؛ آنان را در حقیقت تقدیس کن؛کلام تو حقیقت است.
و اگر تغییر نکنیم، مسیحی نیستیم.
پولس در رسالۀ افسسیان ۱:‏۱۸، بدین شکل دعا می‌کند: «تا چشمان دل شما روشن گشته، بدانید که امید دعوت او چیست . . . » به عبارت دیگر، «من این امور را به شما تعلیم داده‌ام؛ و شما نیز آنها را با حواس ظاهری‌تان پذیرفته‌اید؛ ولی تا زمانی که با حس روحانی‌تان، به جلال آنها پی نبرید، («چشمان دل شما»)، تغییر نخواهید کرد.
 (رسالۀ افسسیان ۳:‏۱۴-‏۱۹
؛ کولسیان ۱:‏۹؛ و ۳:‏۱۶ را نیز مشاهده نمایید)
 باید توجه داشت که او این چیزها را خطاب به مسیحیان می‌نویسد؛ و نشانگر آن است که تا آن زمان که به آسمان برویم، باید برای برخورداری از چشم روحانی، در دعا باشیم.

خواندن کتاب‌مقدس را، با هفت نمونه دعا، اشباع کنیم

اما از آنجایی که مزمور ۱۱۹:‏۱۸ را مطالعه می‌نماییم: «چشمان مرا بگشا، تا از شریعت تو، چیزهای عجیب بینم»، پس باید بگذاریم مزمورنویس به ما نشان دهد که برای خواندن کلام خدا، به طور کلی چگونه دعا می‌کند. بنابراین، با سفری کوتاه به مزمور ۱۱۹، این موعظه را به پایان می‌رسانم؛ و هفت گونه دعا را به شما نشان می‌دهم، تا امسال، خواندن کتاب‌مقدس را، با این هفت نمونه اشباع کنید.
باید دعا کنیم . . .
۱. باید دعا کنیم که خدا کلامش را به ما تعلیم دهد. مزمور ۱۱۹:‏۱۲ (بخش دوم آیه): «فرایض خود را به من بیاموز.» (آیات ۳۳، ۶۴ (بخش دوم)، ۶۶، ۶۸ (بخش دوم)، ۱۳۵را نیز مشاهده نمایید.) یادگیری کلام خدا به معنای واقعی، تنها زمانی ممکن است که خدا از طریق تعالیم دیگر، خودش معلم باشد.
۲. باید دعا کنیم که خدا کلامش را از ما مخفی ندارد. مزمور ۱۱۹: ۱۹ (بخش دوم آیه): «اوامر خود را از من مخفی مدار.» کتاب‌مقدس دربارۀ اینکه کلام خدا به نشانۀ داوری، یا تنبیه هولناک او، از ما دریغ خواهد شد، هشدار می‌دهد (عاموس ۸:‏۱۱). (آیۀ ۴۳ را نیز مشاهده نمایید).
۳. باید دعا کنیم که خدا کلامش را برای ما قابل درک سازد. مزمور ۱۱۹:‏۲۷: «طریق وصایای خود را به من بفهمان» (آیات ۳۴، ۷۳ (بخش دوم)، ۱۴۴ (بخش دوم)، ۱۶۹). در اینجا ما از خدا می‌خواهیم تا کاری کند که کلامش را درک کنیم؛ یعنی هر کاری که لازم است انجام دهد، تا ما را به درک و فهم کلامش برساند.
۴. باید دعا کنیم که خدا دل ما را به کلامش مایل گرداند. مزمور ۱۱۹:‏۳۶: «دل مرا به شهادات خود مایل گردان؛ و نه به سوی [منفعتی که با تقلب به دست آمده].» مشکل اصلی ما ارادۀ ماست، نه منطقمان. ما ذاتاً تمایل نداریم که کلام خدا را بخوانیم و در آن تأمل کرده و به حافظه بسپاریم. پس باید دعا کنیم که خدا خواست و ارادۀ ما را مایل گرداند.
۵. باید دعا کنیم که خدا حیاتی به ما عطا نماید که کلامش را نگاه داریم. مزمور ۱۱۹:‏۸۸: «به حسب رحمتِ خود، مرا زنده ساز، تا شهادات دهان تو را نگاه دارم.» مزمورنویس بر این واقف است که برای اینکه خود را به کلام، و اطاعت نمودن از آن بسپاریم، به حیات و قوت نیازمندیم. پس او این نیاز اصلی را از خدا می‌طلبد (بخش دومِ آیۀ ۱۵۴ را نیز مشاهده نمایید).
۶. باید دعا کنیم که خدا گامهای ما را در کلامش استوار گرداند. مزمور ۱۱۹:‏۱۳۳: «قدمهای مرا در کلامِ خودت پایدار ساز.» ما نه تنها برای حیات، و برای درک کلام، به خداوند وابسته هستیم، بلکه برای به‌جای آوردن، و مستقر شدنش در زندگی‌مان نیز. ما خود قادر نیستیم که این را به‌جای آوریم.
۷. باید دعا کنیم که وقتی از کلام خدا منحرف می‌شویم، او در پی ما بیاید. مزمور ۱۱۹:‏۱۷۶: «مثل گوسفندِ گمشده، آواره گشتم؛ بندۀ خود را طلب نما.» قابل توجه است که این مرد خدا، با اعتراف به گناه، و اینکه خدا باید در پی‌اش آید و او را بازگرداند، مزمورش را به پایان می‌رساند. ما نیز باید که بارها و بارها به همین شکل دعا کنیم.
 

کلام، گنجینۀ ما

نتیجه‌گیریِ من این است که در آغاز سال ، حال که مشتاقیم قدوس و با محبت باشیم و از اساس و بنیان، خود را به هدف خدا در این شهر، و سایر ملتها متعهد سازیم، باید افرادی باشیم که کلام را در دلمان حفظ کنیم؛ اما بیش از آن، باید افرادی باشیم که بدانیم جدا از خدا، درمانده هستیم؛ و بدانیم که خدا مقرر نموده تا با دعا، چشم ما بازگردد، تا شگفتی را در کلامش ببینیم و تبدیل شویم. «چشمان مرا بگشا، تا از شریعت تو، چیزهای عجیب بینم.».
مزمورنویس در این‌گونه دعا کردن، تا چه اندازه مصمّم و جدی بود؟ ما تا چه اندازه باید مصمّم و جدی باشیم؟ مزمور ۱۱۹:‏۱۴۷، پاسخی به این پرسش است: «بر طلوع فجر سبقت جسته، استغاثه کردم؛ و کلام تو را انتظار کشیدم.» او سحرگاهان برمی‌خاست! و این بر همه‌چیز مقدم است.
 آیا شما نیز این را بالاترین اولویت خود قرار می‌دهید؟
John Piper   Thumb author john piper