Translate

۱۴۰۲ اردیبهشت ۳, یکشنبه

رستاخیز

 «مرگ مردگان!


 عیسی به شاگردان خود گفته است: "من در روز سوم از مردگان برخواهم خاست."  او آن را در مرقس 8 و دوباره در مرقس 9 و بار دیگر در مرقس 10 می گوید.


 از آنجایی که این در حال تکرار است، اتفاق خاصی در حال وقوع است.  در روز سوم پس از مرگ عیسی، هیچ شاگرد مذکر دیگری دیده نشد.  این شاگردان زن ظاهر شدند، اما با خود انواع ادویه ها و گیاهان گرانبها را آوردند که معمولاً برای مسح بدن مرده استفاده می شد.  هیچ کس انتظار یک غوغا را ندارد.  اگر شما به جای مرقس، نویسنده انجیل بودید و سعی می‌کردید گزارش قانع‌کننده‌ای بنویسید، و عیسی بارها به آنها می‌گفت که در روز سوم قیام خواهد کرد، آیا حداقل یک شاگرد، پس از مرگ عیسی، به این فکر نمی‌کرد. و به دیگران بگویید: "هی، روز سوم است. شاید باید قبر عیسی را زیارت کنیم. ضرری ندارد، نه؟ این فقط عاقلانه بود. اما هیچ کس چنین چیزی نگفت. در واقع، آنها نبودند. اصلاً انتظار رستاخیز را ندارند. آنها حتی به آن فکر نمی کنند. فرشته جلوی قبر خالی باید به زنان یادآوری کند: "شما او را همانطور که پیشگویی کرده بود می بینید." اگر مارک این داستان را ساخته بود. ، او آن را اینگونه نمی نوشت.


 و نکته اینجاست: رستاخیز برای شاگردان اول غیرقابل تصور بود، همان‌طور که برای بسیاری از ما امروز غیرممکن است باور کنند.  مطمئناً دلیل آنها با ما متفاوت خواهد بود.  یونانیان به رستاخیز اعتقاد نداشتند.  بر اساس جهان بینی یونانی، زندگی پس از مرگ رخ می دهد تا روح از بدن آزاد شود.  برای آنها، رستاخیز هرگز به زندگی پس از مرگ مرتبط نمی شود.  در مورد یهودیان، برخی به یک رستاخیز عمومی در آینده اعتقاد داشتند، زمانی که تمام زمین تجدید می شود، اما آنها نمی دانستند که یک نفر می تواند از مردگان برخیزد.  مردم زمان عیسی بیش از ما به رستاخیز اعتقاد نداشتند.


 آیا برای شما سخت است که باور کنید که عیسی از مردگان برخاست؟  رستاخیز عیسی چگونه به شما امید می دهد؟


 گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر

 با همکاری Riverhead Booksin، که بخشی از Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت Penguin Random House است، تجدید چاپ شده است.  حق چاپ © 2011 تیموتی کلر


 و راهنمای مطالعه عیسی پادشاه، تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 زوندروان، بخشی از ناشران مسیحی هارپر کالینز.



”شماری از زنان نیز از دور نظاره می‌کردند. در میان آنان مریم مَجدَلیّه، مریم مادر یعقوب کوچک و یوشا، و سالومه بودند. این زنان هنگامی که عیسی در جلیل بود، او را پیروی و خدمت می‌کردند. بسیاری از زنان دیگر نیز که همراه او به اورشلیم آمده بودند، در آنجا بودند. آن روز، روز ’تهیه‘، یعنی روز پیش از شَبّات بود. پس هنگام غروب یوسف نامی از مردم رامَه، که عضوی محترم از شورای یهود بود و انتظار پادشاهی خدا را می‌کشید، شجاعانه نزد پیلاتُس رفت و جسد عیسی را طلب کرد. پیلاتُس که باور نمی‌کرد عیسی بدین زودی درگذشته باشد، فرماندۀ سربازان را فرا خواند تا ببیند عیسی جان سپرده است یا نه. چون از او دریافت که چنین است، جسد عیسی را به یوسف سپرد. یوسف نیز پارچه‌ای کتانی خرید و جسد را از صلیب پایین آورده، در کتان پیچید و در مقبره‌ای که در صخره تراشیده شده بود، نهاد. سپس سنگی جلوی دهانۀ مقبره غلتانید. مریم مَجدَلیّه و مریم، مادر یوشا، دیدند که عیسی کجا گذاشته شد.”

‮‮مَرقُس‬ ‭15‬:‭40‬-‭47‬ ‭NMV‬‬

https://bible.com/bible/118/mrk.15.40-47.NMV

پادشاه مصلوب

 "پادشاه مصلوب"


 هنگامی که کاهن اعظم از او پرسید: "آیا تو مسیح پسر مبارک هستی؟"  عیسی پاسخ داد: من هستم.  او در پاسخ به او می گوید: «من در عظمت خدا به زمین می آیم تا تمام جهان را قضاوت کنم».  این یک بیانیه برجسته است.  ادعای الوهیت است.


 از همه چیزهایی که عیسی می‌توانست بگوید - و متن‌ها، موضوعات، تصاویر، مقایسه‌ها و گزیده‌هایی از کتاب‌های مقدس عبری بسیار است که می‌توانست از آنها استفاده کند تا به ما بگوید که او کیست - او به طور خاص می‌گوید که او قاضی است.  با انتخاب متن، عیسی قصد داشت ما را مجبور کند که تناقض را ببینیم.  چرخش عظیمی رخ داده است.  او قاضی کل جهان است که جهان قضاوت می کند.  او روی صندلی قاضی بنشیند و ما با زنجیر روی نیمکت متهم بنشینیم.  همه چیز وارونه است.


 و همین که عیسی می گوید که او این قاضی است، همین که می گوید خدایی است، پاسخ انفجاری است.  مارکوس می نویسد:


 عیسی گفت: من هستم.  «و پسر انسان را خواهید دید که در سمت راست قدرت نشسته و در میان ابرهای آسمان می آید.»  سپس کاهن اعظم جامه های خود را پاره کرد و گفت: آیا شاهد دیگری نیاز داریم؟  "شما شنیده اید کفر! شما چه فکر می کنید؟"  همه او را به مرگ محکوم کردند.  برخی شروع به تف کردن روی او کردند.  صورتش را پوشاندند و با مشت به او زدند و گفتند: نبوت کن!  و نگهبانان او را گرفتند و کتک زدند.  (مرقس 14:62-65)


 کاهن اعظم لباس های خود را پاره کرد، به عنوان نشانه ای از بزرگترین خشم، وحشت و اندوه ممکن.  و سپس کل محاکمه منحط می شود.  در واقع، این دیگر یک محاکمه نیست.  شورش به پا می شود، شوراها و قضات شروع به تف کردن روی او می کنند و او را کتک می زنند.  در وسط دادگاه، آنها دیوانه می شوند.  او بلافاصله به جرم توهین به مقدسات محکوم می شود و به اعدام محکوم می شود.


 اگرچه شما و نمی توانید به معنای واقعی کلمه به صورت عیسی تف کنید، ما هنوز هم می توانیم او را مسخره و طرد کنیم.  ما از چه طریقی تمایل داریم که عیسی را به عنوان خدا رد کنیم؟


 گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر

 با همکاری Riverhead Books، یکی از اعضای Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت پنگوئن Random House تجدید چاپ شده است.  حق چاپ © 2011 توسط تیموتی کلر


 و از GESUS THE KING STUDY GUIDE توسط تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 توسط Zondervan، بخشی از ناشران مسیحی HarperCollins.




”عیسی را نزد کاهن اعظم بردند. در آنجا همۀ سران کاهنان و مشایخ و علمای دین گرد آمده بودند. پطرس نیز دورادور از پی عیسی رفت تا به حیاط خانۀ کاهن اعظم رسید. پس در آنجا، کنار آتش، با نگهبانان نشست تا خود را گرم کند. سران کاهنان و تمامی اهل شورا در پی یافتن شهادتهایی علیه عیسی بودند تا او را بکشند، ولی هیچ نیافتند. زیرا هرچند بسیاری شهادتهای دروغ علیه عیسی دادند، امّا شهادتهای ایشان با هم وفق نداشت. آنگاه عده‌ای پیش آمدند و به دروغ علیه او شهادت داده، گفتند: «ما خود شنیدیم که می‌گفت، ”این معبد را که ساختۀ دست بشر است خراب خواهم کرد و ظرف سه روز، معبدی دیگر خواهم ساخت که ساختۀ دست بشر نباشد.“‌» امّا شهادتهای آنها نیز ناموافق بود. آنگاه کاهن اعظم برخاست و در برابر همه از عیسی پرسید: «هیچ پاسخ نمی‌گویی؟ این چیست که علیه تو شهادت می‌دهند؟» امّا عیسی همچنان خاموش ماند و پاسخی نداد. دیگر بار کاهن اعظم از او پرسید: «آیا تو مسیح، پسر خدای متبارک هستی؟» عیسی بدو گفت: «هستم، و پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، با ابرهای آسمان می‌آید.» آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: «دیگر چه نیاز به شاهد است؟ کفرش را شنیدید. حُکمتان چیست؟» آنها همگی فتوا دادند که سزایش مرگ است. آنگاه بعضی شروع کردند به آبِ دهان بر او انداختن؛ آنها چشمانش را بستند و در حالی که او را می‌زدند، می‌گفتند: «نبوّت کن!» نگهبانان نیز او را گرفتند و زدند.”

‮‮مَرقُس‬ ‭14‬:‭53‬-‭65‬ ‭NMV‬‬

https://bible.com/bible/118/mrk.14.53-65.NMV

عشای ربانی

 "عشای ربانی و عشای ربانی"


 پس جام را گرفت و خدا را شکر کرد و به آنها داد و همه از آن نوشیدند.  «این خون من است، خون عهد که برای بسیاری ریخته می‌شود. راستی به شما می‌گویم، تا روزی که دوباره آن را در ملکوت خدا بنوشم، از میوه تاک نخواهم نوشید.»

 (مرقس 14:23-25)


 سخنان عیسی به این معنی است که نتیجه قربانی کردن او هنگام مرگ بر صلیب، عهد جدیدی بین خدا و ما بود.  و اساس رابطه خون خود عیسی است: «خون من، خون عهد».  عیسی وقتی می‌گوید که تا زمانی که او را در ملکوت خدا ملاقات نکنیم، نمی‌خورم و نمی‌نوشم، عیسی قول می‌دهد که با ما عهد بسته است: "تو را به آغوش پدرم خواهم برد، تو را به عید پادشاه خواهم آورد. "  در متی 8، عیسی می‌گوید: «بسیاری از شرق و غرب خواهند آمد و بر سر سفره ضیافت می‌نشینند... در ملکوت آسمان».  عیسی به ما قول می‌دهد که با او در پادشاهی به این عید خواهیم آمد.


 با این حرکات ساده، نان و شراب را در دست گرفته و با کلمات ساده «این بدن من است... این خون من است»، عیسی به ما می‌گوید که تمام نجات‌های قبلی، قربانی‌های قبلی، بره پسح، به به او.  همانطور که اولین عید فصح شب ​​قبل از اینکه خدا بنی اسرائیل را از طریق خون بره ها از بردگی نجات دهد جشن گرفته شد، این غذای عید فصح نیز شب قبل از نجات خداوند جهان از گناه و مرگ، از طریق خون عیسی، خورده شد.


 چه چیزی باید در قلب و ذهن شما اتفاق بیفتد تا بتوانید واقعاً آنچه را که عیسی به شما می دهد دریافت کنید؟




 گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر

 با همکاری Riverhead Books، بخشی از Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت Penguin Random House تجدید چاپ شده است.  حق چاپ © 2011 تیموتی کلر


 و راهنمای مطالعه عیسی پادشاه، تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 زوندروان، بخشی از ناشران مسیحی هارپر کالینز.



”در نخستین روز عید فَطیر که برۀ پِسَخ را قربانی می‌کنند، شاگردان عیسی از او پرسیدند: «کجا می‌خواهی برویم و برایت تدارک ببینیم تا شام پِسَخ را بخوری؟» او دو تن از شاگردان خود را فرستاد و به آنها گفت: «به شهر بروید؛ در آنجا مردی با کوزه‌ای آب به شما برمی‌خورد. از پی او بروید. هر جا که وارد شد، به صاحب آن خانه بگویید، ”استاد می‌گوید، میهمانخانۀ من کجاست تا شام پِسَخ را با شاگردانم بخورم؟“ و او بالاخانه‌ای بزرگ و مفروش و آماده به شما نشان خواهد داد. در آنجا برای ما تدارک ببینید.» آنگاه شاگردان به شهر رفته، همه چیز را همان‌گونه که به ایشان گفته بود یافتند و پِسَخ را تدارک دیدند. چون شب فرا رسید، عیسی با دوازده شاگرد خود به آنجا رفت. هنگامی که بر سفره نشسته، غذا می‌خوردند، عیسی گفت: «آمین، به شما می‌گویم که یکی از شما که با من غذا می‌خورَد مرا تسلیم دشمن خواهد کرد.» آنها غمگین شدند و یکی پس از دیگری از او پرسیدند: «من که آن کس نیستم؟» عیسی گفت: «یکی از شما دوازده تن است، همان که نان خود را با من در کاسه فرو می‌بَرَد. پسر انسان همان‌گونه که دربارۀ او نوشته شده، خواهد رفت، امّا وای بر آن کس که پسر انسان را تسلیم دشمن می‌کند. بهتر آن می‌بود که هرگز زاده نمی‌شد.» هنوز مشغول خوردن بودند که عیسی نان را برگرفت و پس از شکرگزاری، پاره کرد و به شاگردان داد و فرمود: «بگیرید، این است بدن من.» سپس جام را برگرفت و پس از شکرگزاری، به آنها داد و همه از آن نوشیدند. و بدیشان گفت: «این است خون من برای عهد [جدید] که به‌خاطر بسیاری ریخته می‌شود. آمین، به شما می‌گویم که از محصول مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را در پادشاهی خدا، تازه بنوشم.»”

‮‮مَرقُس‬ ‭14‬:‭12‬-‭25‬ ‭NMV‬‬

https://bible.com/bible/118/mrk.14.12-25.NMV

ممکن کردنِ غیر ممکن

 "ممکن کردن غیر ممکن"


 در این مرحله، عیسی می‌گوید که در همه ما مشکلی وجود دارد - اما پول قدرت خاصی دارد که ما را نسبت به آن کور کند.  در واقع، آنقدر قدرت دارد که ما را فریب دهد، به عنوان موقعیت معنوی واقعی ما، که ما به یک خدای بخشنده و شگفت انگیز نیاز داریم تا در زندگی ما دخالت کند تا ما آن را ببینیم.  بدون خدا غیر ممکن است، معجزه لازم است.  بدون بخشش.


 در نظر بگیرید که عیسی چگونه این مرد جوان را نصیحت کرد.  بله، این مرد احتمالاً به مشاوره نیاز داشت، اگرچه در ظاهر خوب به نظر می رسید.  او ثروتمند بود، او جوان بود، و احتمالاً ظاهر خوبی هم داشت – سخت است که ثروتمند، جوان و خوش قیافه باشید.  اما همه چیز درون او کامل نبود.  اگر چنین بود، هرگز نزد عیسی نمی آمد و نمی پرسید: "برای داشتن زندگی جاودانی چه باید بکنم؟"


 هر یهودی معتقدی می‌توانست پاسخ این سؤال را بداند.  خاخام ها همیشه در نوشته ها و تدریس خود به این موضوع می پرداختند.  و پاسخ آنها همیشه یکسان بود.  در مورد این سوال هیچ نظر مخالفی وجود نداشت.  پاسخ این بود: «از شریعت خدا پیروی کنید و از همه گناهان دوری کنید».  مرد جوان این پاسخ را می دانست.  پس چرا از عیسی پرسید؟


 بیان دقیق عیسی "تو یک چیز کم داری" به ما اجازه می دهد تا ماهیت مبارزه این مرد را درک کنیم.  مرد گفت: "می دانی، من همه کارها را درست انجام داده ام: از نظر مالی، اجتماعی، اخلاقی و مذهبی موفق بوده ام. شنیده ام که تو خاخام خوبی هستی، و نمی دانم که آیا چیزی هست که از دست داده ام، ندیدم. احساس می‌کنم چیزی کم است.»


 البته او چیزی را از دست داده بود.  زیرا هرکسی که کارهایی را که برای به دست آوردن زندگی ابدی انجام می‌دهد حساب کند، متوجه می‌شود که علیرغم همه چیزهایی که به دست آورده‌ایم، پوچی، عدم اطمینان و شک وجود دارد.  چیزی باید گم شده باشد.  چگونه کسی می تواند بداند که آنها به اندازه کافی خوب هستند؟


 چگونه می توانید بدون افتادن در دامی که موفقیت به ارمغان می آورد به موفقیت دست پیدا کنید؟  چگونه انجیل دیدگاه شما را نسبت به پول تغییر داده است - یا می تواند تغییر دهد؟


 گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر

 با همکاری Riverhead Books، بخشی از Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت Penguin Random House تجدید چاپ شده است.  حق چاپ © 2011 تیموتی کلر


 و راهنمای مطالعه عیسی پادشاه، تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 زوندروان، بخشی از ناشران مسیحی هارپر کالینز.



”چون عیسی به‌راه افتاد، مردی دوان دوان آمده، در برابرش زانو زد و پرسید: «استادِ نیکو، چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم؟» عیسی پاسخ داد: «چرا مرا نیکو می‌خوانی؟ هیچ‌کس نیکو نیست جز خدا فقط. احکام را می‌دانی: ”قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، فریبکاری مکن، پدر و مادر خود را گرامی دار.“» آن مرد در پاسخ گفت: «استاد، همۀ اینها را از کودکی به جا آورده‌ام.» عیسی به او نگریسته، محبتش کرد و گفت: «تو را یک چیز کم است؛ برو آنچه داری بفروش و بهایش را به تنگدستان بده که در آسمان گنج خواهی داشت. آنگاه بیا و از من پیروی کن.» مرد از این سخن نومید شد و اندوهگین از آنجا رفت، زیرا ثروت بسیار داشت. عیسی به اطراف نگریسته، به شاگردان خود گفت: «چه دشوار است راهیابی ثروتمندان به پادشاهی خدا!» شاگردان از سخنان او در شگفت شدند. امّا عیسی بار دیگر به آنها گفت: «ای فرزندان، راه‌یافتن به پادشاهی خدا چه دشوار است! گذشتنِ شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از راهیابی شخص ثروتمند به پادشاهی خدا.» شاگردان که بسیار شگفت‌زده بودند، به یکدیگر می‌گفتند: «پس چه کسی می‌تواند نجات یابد؟» عیسی بدیشان چشم دوخت و گفت: «برای انسان ناممکن است، امّا برای خدا چنین نیست؛ زیرا همه چیز برای خدا ممکن است.» آنگاه پطرس سخن آغاز کرد و گفت: «اینک ما همه چیز را ترک گفته‌ایم و از تو پیروی می‌کنیم.» عیسی فرمود: «آمین، به شما می‌گویم، کسی نیست که به‌خاطر من و به‌خاطر انجیل، خانه یا برادران یا خواهران یا مادر یا پدر یا فرزندان یا املاک خود را ترک کرده باشد، و در این عصر صد برابر بیشتر خانه‌ها و برادران و خواهران و مادران و فرزندان و املاک - و همراه آن، آزارها - به دست نیاورد، و در عصر آینده نیز از حیات جاویدان بهره‌مند نگردد. امّا بسیاری که اوّلین هستند آخرین خواهند شد، و آخرینها اوّلین!»”

‮‮مَرقُس‬ ‭10‬:‭17‬-‭31‬ ‭NMV‬‬

https://bible.com/bible/118/mrk.10.17-31.NMV

مسیح باید بمیرد

 "عیسی باید بمیرد"


 با گفتن کلمه باید، عیسی به ما نشان می‌دهد که قصد دارد بمیرد—که او این کار را به میل خود انجام خواهد داد.  او فقط پیش بینی نمی کند که این اتفاق بیفتد.  این احتمالاً بیشترین آسیب را به پتروس وارد می کند.  این یک چیز است که عیسی بگوید: "من می جنگم و مغلوب خواهم شد" و یک چیز دیگر این است که "برای این آمده ام، من خواهم مرد!"  برای پتروس کاملا غیرقابل تصور است.


 بنابراین، بلافاصله هنگامی که عیسی این را می گوید، پطرس شروع به "سرزنش" او می کند.  این فعل در جای دیگری استفاده می شود که در مورد آنچه عیسی با شیاطین انجام می دهد می گوید.  این بدان معنی است که پطرس عیسی را با قوی ترین زبان قضاوت می کند.  چرا پطرس آنقدر نابالغ است که بلافاصله پس از اینکه عیسی را تشخیص داد که مسیح است، به او روی می آورد؟  از دوران کودکی، نشستن بر دامان مادر، همیشه به مردم گفته شده است که وقتی مسیح بیاید، با تاج و تخت بر همه بدی ها و بی عدالتی ها غلبه خواهد کرد.  اما در اینجا عیسی می گوید: "من مسیح هستم، اما نیامده ام تا زندگی کنم، بلکه بمیرم. من اینجا نیستم تا قدرت را به دست بگیرم، بلکه آن را رها کنم، من اینجا نیستم تا حکومت کنم، بلکه بمیرم. و به این ترتیب خواهم بود. بر شر غلبه کن و همه چیز را درست کن."


 عیسی نه تنها می گوید که پسر انسان رنج خواهد برد، بلکه می گوید که پسر انسان باید رنج بکشد.  این کلمه آنقدر محوری است که دو بار استفاده می شود: «پسر انسان باید رنج های زیادی را تحمل کند و... باید بمیرد».  کلمه باید کل جمله را اصلاح و کنترل کند، به این معنی که همه چیز در این لیست یک ضرورت است.  عیسی باید رنج بکشد، باید رها شود، باید کشته شود، باید زنده شود.  این یکی از مهمترین کلمات تاریخ جهان است و کلمه ترسناکی است.  چیزی که عیسی گفت فقط "من آمده ام تا بمیرم" نبود، بلکه "من باید بمیرم. کاملاً ضروری است که بمیرم. جهان را نمی توان تجدید کرد و زندگی شما نیز نمی تواند تجدید شود، مگر اینکه من بمیرم."  چرا مرگ عیسی مطلقاً ضروری بود؟


 درک اینکه عیسی باید بمیرد برای پطرس دشوار بود.  چرا پذیرفتن این موضوع برای او - و برای ما - سخت بود؟


 گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر

 با همکاری Riverhead Books، بخشی از Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت Penguin Random House تجدید چاپ شده است.  حق چاپ © 2011 تیموتی کلر


 و راهنمای مطالعه عیسی پادشاه، تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 زوندروان، بخشی از ناشران مسیحی هارپر کالینز.


”عیسی با شاگردان خود به روستاهای اطراف قیصریۀ فیلیپی رفت. در راه، از شاگردان خود پرسید: «به گفتۀ مردم من کِه هستم؟» پاسخ دادند: «بعضی می‌گویند یحیای تعمیددهنده هستی، عده‌ای می‌گویند ایلیایی و عده‌ای دیگر نیز می‌گویند یکی از پیامبران هستی.» از آنان پرسید: «شما چه می‌گویید؟ به نظر شما من که هستم؟» پطرس پاسخ داد: «تو مسیح هستی.» امّا عیسی ایشان را منع کرد که دربارۀ او به کسی چیزی نگویند. آنگاه عیسی به تعلیم دادن آنها آغاز کرد که لازم است پسر انسان زحمتِ بسیار بیند و از سوی مشایخ و سران کاهنان و علمای دین رد شده، کشته شود و پس از سه روز برخیزد.”
‮‮مَرقُس‬ ‭8‬:‭27‬-‭31‬ ‭NMV‬‬
https://bible.com/bible/118/mrk.8.27-31.NMV


ادعای ناروا

"ادعای ناروا"

 او پاسخ داد: "بله، پروردگارا"، "بله، پروردگار، اما حتی سگ های زیر میز هم از خرده های بچه ها می خورند، و من اینجا منتظر سهم خود هستم."  عیسی به او مَثَلی گفته است که در آن ترکیبی از چالش و هدیه را به او داده است و آن را دریافت می کند.  او این چالش را می پذیرد: "خوب، می بینم. من اهل اسرائیل نیستم، و خدایی را که اسرائیلی ها می پرستند، نمی پرستم. بنابراین، من روی میز نمی نشینم. این را می پذیرم."

 فوق العاده نیست؟  او توهین نمی کند.  او از حقوق خود دفاع نمی کند.  او می‌گوید: "اشکالی ندارد. من ممکن است روی میز صندلی نداشته باشم، اما برای همه در دنیا، در آن میز، یک صندلی وجود دارد، و من اکنون به سهم خود نیاز دارم."  او با عیسی به محترمانه ترین شکل کشتی می گیرد و جواب نه را نمی پذیرد.  من عاشق کاری هستم که این زن انجام می دهد.

 در فرهنگ غربی، ما چیزی شبیه به این قاطعیت نداریم.  تنها ادعای ما مربوط به حقوق ماست.  اگر از حقوق خود دفاع نکنیم، نمی‌دانیم چگونه بجنگیم.  ارزش و خوبی ماست و می گوید "این چیزی است که من دارم."  اما این زن هیچ استخوانی در مورد آن درست نمی کند.  این خود توهینی غیرقابل توجیه است، چیزی که ما کمی در مورد آن می دانیم.  او نمی گوید: «خداوندا بر اساس خوبی هایم آنچه را که سزاوارم است به من عطا کن».  او می گوید: "بر اساس خوبی هایت، آنچه را که لیاقتش را ندارم به من بده - و اکنون به آن نیاز دارم."  آیا می بینید که چقدر قابل توجه است که او چالش و پیشنهادی را که در آن پنهان است، کشف کرده و می پذیرد.




”عیسی دیگر بار آن جماعت را نزد خود فرا خواند و گفت: «همۀ شما به من گوش فرا دهید و این را دریابید: هیچ چیزی بیرون از آدمی نیست که بتواند با داخل شدن به او، وی را نجس سازد، بلکه آنچه از درونِ آدمی بیرون می‌آید، وی را نجس می‌سازد. [ هر که گوش شنوا دارد، بشنود!]» پس از آنکه جماعت را ترک گفت و به خانه درآمد، شاگردانش معنی مَثَل را از او پرسیدند. گفت: «آیا شما نیز درک نمی‌کنید؟ آیا نمی‌دانید که آنچه از بیرون به آدمی داخل می‌شود، نمی‌تواند او را نجس سازد؟ زیرا به دلش راه نمی‌یابد، بلکه به درون شکمش می‌رود و سپس دفع می‌شود.» عیسی با این سخن، همۀ خوراکها را پاک اعلام کرد. او ادامه داد: «آنچه از درونِ آدمی بیرون می‌آید، آن است که او را نجس می‌سازد. زیرا اینهاست آنچه از درون و دل انسان بیرون می‌آید: افکار پلید، بی‌عفتی، دزدی، قتل، زنا، طمع، بدخواهی، حیله، هرزگی، حسادت، تهمت، تکبّر و حماقت. این بدیها همه از درون سرچشمه می‌گیرد و آدمی را نجس می‌سازد.» عیسی آنجا را ترک گفت و به نواحی صور و صِیدون رفت. به خانه‌ای درآمد؛ امّا نمی‌خواست کسی باخبر شود. با این حال نتوانست حضور خود را پنهان دارد. زنی که دختر کوچکش روح پلید داشت، چون شنید او آنجاست، بی‌درنگ آمد و به پاهای او افتاد. آن زن که یونانی و از مردمان فینیقیۀ سوریه بود، از عیسی تمنا کرد دیو را از دخترش بیرون کند. عیسی به او گفت: «بگذار نخست فرزندان سیر شوند، زیرا نان فرزندان را گرفتن و پیش سگان انداختن روا نیست.» زن پاسخ داد: «بله، سرورم، امّا سگان نیز در پای سفره از خرده‌های نان فرزندان می‌خورند.» عیسی به او گفت: «به‌خاطر این سخنت، برو که دیو از دخترت بیرون آمد!» آن زن چون به خانه رسید، دید که دخترش بر بستر دراز کشیده و دیو از او بیرون شده است. عیسی از ناحیۀ صور بازگشت و از راه صیدون به سوی دریاچۀ جلیل رفته، از میان قلمرو دِکاپولیس عبور می‌کرد. در آنجا مردی را نزد او آوردند که هم کَر بود و هم لکنت زبان داشت. از عیسی التماس کردند دست خویش را بر او بنهد. عیسی آن مرد را از میان جماعت بیرون آورده، به کناری برد و انگشتان خود را در گوشهای او گذاشت. سپس آبِ دهان انداخت و زبان آن مرد را لمس کرد. آنگاه به سوی آسمان نظر کرده، آه عمیقی کشید و گفت: «‌اِفَّتَح!» یعنی «باز شو!» در دم گوشهای آن مرد باز شد و گرفتگی زبانش برطرف گردید و توانست به‌راحتی سخن گوید. امّا عیسی آنها را قدغن کرد که این موضوع را به کسی نگویند. ولی هر چه بیشتر قدغنشان می‌کرد، بیشتر از این واقعه سخن می‌گفتند. مردم با حیرت بسیار می‌گفتند: «هر چه او کرده، نیکوست؛ حتی کران را شنوا و گنگان را گویا می‌کند!»”
‮‮مَرقُس‬ ‭7‬:‭14‬-‭37‬ ‭NMV‬‬
https://bible.com/bible/118/mrk.7.14-37.NMV


۱۴۰۲ اردیبهشت ۲, شنبه

بیشتر از آنچه انتظار داشتید

 "بیشتر از آنچه انتظار داشتید"


 گاهی وقتی نزد عیسی می روم، او چیزهایی را پیش می آورد که من نمی فهمم.  او کارها را طبق برنامه های من انجام نمی دهد یا به روشی که من می فهمم.  اما اگر عیسی خداست، پس باید آنقدر قدرتمند باشد که دلایلی داشته باشد که چرا باید از چیزهایی عبور کنید که نمی‌فهمید.  قدرت او بی حد و حصر است، اما خرد و عشق او نیز بی حد و حصر است.  طبیعت نسبت به شما بی تفاوت است، اما عیسی با عشقی رام نشده نسبت به شما پر شده است.  اگر شاگردان واقعاً می‌فهمیدند که عیسی آنها را دوست دارد، اگر واقعاً می‌فهمیدند که او هم قدرتمند و هم دوست داشتنی است، پس نیازی به ترس نداشتند.  تصور آنها این است که اگر عیسی آنها را دوست داشته باشد، اجازه نخواهد داد که اتفاقات بد برای آنها بیفتد، این تصور اشتباه است.  او می تواند کسی را دوست داشته باشد و همچنان اجازه دهد که اتفاقات سخت برای او بیفتد، زیرا او خداست - زیرا او بیشتر از آنها می داند.


 اگر خدایی دارید که آنقدر بزرگ و قدرتمند است که می توانید با او خشمگین شوید زیرا او مانع رنج شما نمی شود، پس شما نیز خدایی دارید که آنقدر قدرتمند و قدرتمند است که دلایلی داشته باشد که شما نتوانید آنها را درک کنید.  شما نمی توانید هر دو را داشته باشید.  معلم من الیزابت الیوت آن را در دو جمله کوتاه بسیار زیبا می گوید: "خدا، خداست و چون او خداست، او شایسته پرستش و خدمت من است. من هیچ آرامشی جز اراده او نخواهم یافت و این برای ابدیت کافی است. ، بی اندازه ، غیرقابل توصیف در کلمات ، فراتر از تصور من برای درک آنچه او انجام می دهد."  اگر در معرض طوفان قرار بگیرید، مقاومت در برابر قدرت آن غیرممکن است و شما را دوست ندارد.  تنها جایی که در امان هستید به خواست خداست.  اما از آنجا که او خداست و شما نیستید، اراده خدا ضروری است، غیرقابل اندازه گیری و در کلمات وصف ناپذیر و بسیار بالاتر از توانایی شما برای درک برنامه های او.  آیا او در امان است؟  "البته او در امان نیست. چه کسی در مورد saer بودن چیزی گفته است؟ اما او خوب است. او پادشاه است."


 چگونه می‌توانیم در شرایطی که باعث ایجاد اضطراب و/یا ناامیدی می‌شود، در مسیح صلح داشته باشیم؟  در چه زمینه‌هایی از زندگی‌تان منتظر کمک عیسی هستید؟


 گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر

 با همکاری Riverhead Books، بخشی از Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت Penguin Random House تجدید چاپ شده است.  حق چاپ © 2011 تیموتی کلر


 و راهنمای مطالعه عیسی پادشاه، تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 زوندروان، بخشی از ناشران مسیحی هارپر کالینز.





”آن روز چون غروب فرا رسید، عیسی به شاگردان خود گفت: «به آن سوی دریا برویم.» آنها جمعیت را ترک گفتند و عیسی را در همان قایقی که بود، با خود بردند. چند قایق دیگر نیز او را همراهی می‌کرد. ناگاه تندبادی شدید برخاست. امواج چنان به قایق برمی‌خورد که نزدیک بود از آب پر شود. امّا عیسی در عقب قایق، سر بر بالشی نهاده و خفته بود. شاگردان او را بیدار کردند و گفتند: «استاد، تو را باکی نیست که غرق شویم؟» عیسی برخاست و باد را نهیب زد و به دریا فرمود: «ساکت شو! آرام باش!» آنگاه باد فرو نشست و آرامش کامل حکمفرما شد. سپس به شاگردان خود گفت: «چرا این‌چنین ترسانید؟ آیا هنوز ایمان ندارید؟» آنها بسیار هراسان شده، به یکدیگر می‌گفتند: «این کیست که حتی باد و دریا هم از او فرمان می‌برند!»”
‮‮مَرقُس‬ ‭4‬:‭35‬-‭41‬ ‭NMV‬‬
https://bible.com/bible/118/mrk.4.35-41.NMV


یک شفای عمیق تر

 "یک شفای عمیق تر"


 عیسی چیزی می داند که انسان نمی داند - این که او مشکلی بسیار بزرگتر از وضعیت جسمانی خود دارد.  عیسی به مرد می گوید: "من مشکل تو را درک می کنم. من رنج تو را دیده ام. به آن خواهم رسید. اما لطفاً بدان که بزرگترین مشکل انسان رنج او نیست، بلکه گناهان اوست."


 اگر پاسخ عیسی را آزاردهنده می‌دانید، حداقل این را در نظر بگیرید: اگر کسی به شما می‌گوید: «بزرگ‌ترین مشکل زندگی‌تان این نیست که چه اتفاقی برای شما می‌افتد، نه آنچه مردم با شما کرده‌اند، بلکه بزرگترین مشکل شما این است که چگونه به آن واکنش نشان می‌دهید. که اتفاق افتاده است".  کمی کنایه آمیز است اما به فرد قدرت می دهد.  چرا؟  خوب، زیرا شما نمی توانید کار زیادی در مورد آنچه اتفاق افتاده یا دیگران انجام می دهند انجام دهید، اما می توانید کاری در مورد خودتان انجام دهید.  وقتی کتاب مقدس در مورد گناه صحبت می کند، فقط به کارهای بدی که ما انجام می دهیم اشاره نمی کند.  این فقط دروغ یا آرزو یا هر چیز دیگری نیست.  این است که ما خدا را در دنیایی که خلق کرده است نادیده می گیریم.  این شورش علیه او است، با زندگی بدون توجه به او.  این نشان می دهد که "من خودم تصمیم می گیرم دقیقاً چگونه زندگی کنم" و این بدان معنی است که عیسی بزرگترین مشکل ماست.


 عیسی با هدایت عمیق‌تر مرد فلج، با بزرگترین مشکل خود مواجه می‌شود.  عیسی می‌گوید: "با آمدن نزد من و درخواست شفای جسمت، به عمق کافی نرسیدی. عمق اشتیاق و اشتیاق قلبت را دست کم گرفتی."  همه افراد فلج به طور طبیعی می خواهند با تمام سلول های بدن خود بتوانند راه بروند.  اما آن شخص تمام امید خود را به امکان راه رفتن دوباره بسته بود.  در دلش باید بگوید: "اگر فقط می توانستم دوباره راه بروم، زندگی ام درست می شد. هرگز غمگین نمی شدم، دیگر شکایت نمی کردم. اگر فقط می توانستم راه بروم، همه چیز درست می شد."  و عیسی می گوید: فرزندم، تو اشتباه کردی.  خشن به نظر می رسد اما عمیق ترین حقیقت است.  عیسی می‌گوید: "اگر بدن شما را شفا دهم و این تنها کاری است که انجام می‌دهم، متوجه خواهید شد که دیگر هرگز ناراضی نیستید. اما دو ماه، چهار ماه صبر کنید و ببینید که این سرخوشی در دراز مدت کافی نیست. ریشه‌های نارضایتی در قلب انسان عمیق تر می شود."

 چرا بخشش بزرگترین نیاز معلول است؟  چرا این عمیق ترین نیاز ماست؟  چه «نیازهایی» عمیق تر از نیاز به بخشش احساس می کنیم؟


 گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر

 با همکاری Riverhead Booksin، که بخشی از Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت Penguin Random House است، تجدید چاپ شده است.  حق چاپ © 2011 تیموتی کلر


 و راهنمای مطالعه عیسی پادشاه، تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 زوندروان، بخشی از ناشران مسیحی هارپر کالینز




”پس از چند روز، چون عیسی دیگر بار به کَفَرناحوم درآمد، مردم آگاه شدند که او به خانه آمده است. گروهی بسیار گرد ‌آمدند، آن‌گونه که حتی جلوی در نیز جایی نبود، و او کلام را برای آنها موعظه می‌کرد. در این هنگام، جمعی از راه رسیدند و مردی مفلوج را که چهار نفر حمل می‌کردند، پیش آوردند. امّا چون به سبب ازدحام جمعیت نتوانستند او را نزد عیسی بیاورند، شروع به برداشتن سقف بالای سر عیسی کردند. پس از گشودن سقف، تشکی را که مفلوج بر آن خوابیده بود، پایین فرستادند. چون عیسی ایمان آنها را دید، مفلوج را گفت: «ای فرزند، گناهانت آمرزیده شد.» برخی از علمای دین که آنجا نشسته بودند، با خود اندیشیدند: «چرا این مرد چنین سخنی بر زبان می‌رانَد؟ این کفر است! چه کسی جز خدا می‌تواند گناهان را بیامرزد؟» عیسی در دم در روح خود دریافت که با خود چه می‌اندیشند و به ایشان گفت: «چرا در دل چنین می‌اندیشید؟ گفتن کدام‌یک به این مفلوج آسانتر است، اینکه ”گناهانت آمرزیده شد“ یا اینکه ”برخیز و تشک خود را بردار و راه برو“؟ حال تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش گناهان را دارد» - به مفلوج گفت: «به تو می‌گویم، برخیز، تشک خود برگیر و به خانه برو!» آن مرد برخاست و بی‌درنگ تشک خود را برداشت و در برابر چشمان همه از آنجا بیرون رفت. همه در شگفت شدند و خدا را تمجیدکنان گفتند: «هرگز چنین چیزی ندیده بودیم.» عیسی بار دیگر به کنار دریا رفت. مردم همه نزدش گرد می‌آمدند و او آنان را تعلیم می‌داد. هنگامی که قدم می‌زد، لاوی پسر حَلْفای را دید که در خَراجگاه نشسته بود. به او گفت: «از پی من بیا.» او برخاست و از پی عیسی روان شد. چون عیسی در خانۀ لاوی بر سفره نشسته بود، بسیاری از خَراجگیران و گناهکاران با او و شاگردانش همسفره بودند، زیرا شمار زیادی از آنها او را پیروی می‌کردند. چون علمای دین که فَریسی بودند، عیسی را دیدند که با گناهکاران و خَراجگیران همسفره است، به شاگردان وی گفتند: «چرا با خَراجگیران و گناهکاران غذا می‌خورد؟» عیسی با شنیدن این سخن به ایشان گفت: «بیمارانند که به طبیب نیاز دارند، نه تندرستان. من نیامده‌ام تا پارسایان بلکه تا گناهکاران را دعوت کنم.»”
‮‮مَرقُس‬ ‭2‬:‭1‬-‭17‬ ‭NMV‬‬
https://bible.com/bible/118/mrk.2.1-17.NMV







به نام پادشاه

 به نام پادشاه"


 انجیل نصیحت نیست: این مژده است که شما مجبور نیستید راه خود را به سوی خدا بدست آورید.  عیسی قبلاً این کار را برای شما انجام داده است.  این هدیه ای است که شما از طریق فیض خالص از طریق رحمت کاملاً سزاوار خدا دریافت می کنید.  اگر آن هدیه را درک کنید و به آن چنگ بزنید، دعوت عیسی نه شما را به تعصب می کشاند و نه به حد متوسط.  شما مشتاق خواهید بود که عیسی را هدف و اولویت نهایی خود قرار دهید.  شما حول او می چرخید و اگر با شخص دیگری با اولویت های متفاوت و ایمان متفاوت روبرو شوید، به او نگاه تحقیر آمیز نخواهید داشت.  شما در واقع به جای پایین آوردن آنها به دنبال خدمت به آنها خواهید بود.


 چرا؟  از آنجا که انجیل در مورد انتخاب پیروی از نصایح نیست، بلکه در مورد دعوت شدن به پیروی از یک پادشاه است.  نه فقط کسی که قدرت و اختیاری دارد که به شما بگوید چه کاری باید انجام شود، بلکه کسی که قدرت و اختیاری دارد تا کاری را که باید انجام شود انجام دهد و سپس این را به عنوان یک خبر خوب به شما ارائه دهد.


 کجا چنین اقتداری را می بینیم؟  غسل تعمید عیسی قبلاً با نشانه های ماوراء طبیعی نشان داده شده است که قدرت الهی او را اعلام می کند.  آن وقت است که می بینیم شمعون، اندریا، یعقوب و یوحنا بدون تردید به دنبال عیسی می آیند.  می بینیم که دعوت او فی نفسه حجیت دارد.  مارکوس به ساخت این موضوع ادامه می دهد:


 "آنها به کفرناحوم آمدند و چون روز سبت بود، او به کنیسه رفت و تعلیم داد. مردم از تعلیم او شگفت زده شدند، زیرا او آنها را با اقتدار تعلیم می داد و نه مانند کاتبان."

 (مرقس 1:21-22 SFB98)


 مارکوس برای اولین بار از کلمه اقتدار استفاده می کند.  این کلمه در لغت به معنای "فراتر از معمول" است.  کلمه اقتدار در اصل از کلمه نویسنده (نویسنده) آمده است.  مرقس پیشنهاد می کند که عیسی در مورد زندگی به عنوان یک اصل و نه از طریق اقتدار تحت اللفظی آموزش داد.


 اگر واقعاً زندگی خود را به پادشاه کامل می سپارید، زندگی شما چگونه خواهد بود؟  زندگی کاری شما؟  زندگی عاشقانه؟  زندگی خانوادگی؟  زندگی مالی؟  زندگی اجتماعی؟


 برگرفته از عیسی پادشاه اثر تیموتی کلر

 تجدید چاپ از طریق Riverhead Books، بخشی از Penguin Group (USA) LLC، A Penguin Random House Company.  حق چاپ © 2011 توسط تیموتی کلر


 و از GESUS THE KING STUDY GUIDE توسط تیموتی کلر و اسپنس شلتون حق چاپ (ج) 2015 توسط Zondervan، بخشی از HarperCollins Christian Publishers.



”آغاز خبر خوش دربارۀ عیسی مسیح پسر خدا. در کتاب اِشعیای نبی نوشته شده است: «اینک پیام‌آور خود را پیشاپیش تو می‌فرستم، که راهت را مهیا خواهد کرد؛» «ندای آن که در بیابان فریاد برمی‌آورد: ”راه خداوند را آماده کنید! طریقهای او را هموار سازید.“‌» پس یحیای تعمیددهنده در بیابان ظهور کرده، به تعمیدِ توبه برای آمرزش گناهان موعظه می‌کرد. اهالی دیار یهودیه و مردمان اورشلیم، همگی نزد او می‌رفتند و به گناهان خود اعتراف کرده، در رود اردن از او تعمید می‌گرفتند. یحیی جامه از پشم شتر بر تن می‌کرد و کمربندی چرمین بر کمر می‌بست، و ملخ و عسل صحرایی می‌خورد. او موعظه می‌کرد و می‌گفت: «پس از من، کسی تواناتر از من خواهد آمد که من حتی شایسته نیستم خم شوم و بند کفشهایش را بگشایم. من شما را با آب تعمید داده‌ام، امّا او با روح‌القدس تعمیدتان خواهد داد.» در آن روزها، عیسی از ناصرۀ جلیل آمد و در رود اردن از یحیی تعمید گرفت. چون عیسی از آب برمی‌آمد، در دم دید که آسمان گشوده شده و روح همچون کبوتری بر او فرود می‌آید. و ندایی از آسمان در رسید که «تو پسر محبوب من هستی و من از تو خشنودم.» روح بی‌درنگ عیسی را به بیابان برد. عیسی چهل روز در بیابان بود و شیطان وسوسه‌اش می‌کرد. او با حیوانات وحشی به سر می‌برد و فرشتگان خدمتش می‌کردند. عیسی پس از گرفتار شدنِ یحیی به جلیل رفت. او خبر خوشِ خدا را اعلام می‌کرد و می‌گفت: «زمان به کمال رسیده و پادشاهی خدا نزدیک شده است. توبه کنید و به این خبر خوش ایمان آورید.» چون عیسی از کنارۀ دریاچۀ جلیل می‌گذشت، شَمعون و برادرش آندریاس را دید که تور به دریا می‌افکندند، زیرا ماهیگیر بودند. به آنان گفت: «از پی من آیید که شما را صیاد مردمان خواهم ساخت.» آنها بی‌درنگ تورهای خود را وانهادند و از پی او روانه شدند. چون کمی پیشتر رفت، یعقوب پسر زِبِدی و برادرش یوحنا را دید که در قایقی تورهای خود را آماده می‌کردند. بی‌درنگ ایشان را فرا خواند. پس آنان پدر خود زِبِدی را با کارگران در قایق ترک گفتند و از پی او روانه شدند.”
‮‮مَرقُس‬ ‭1‬:‭1‬-‭20‬ ‭NMV‬‬
https://bible.com/bible/118/mrk.1.1-20.NMV






۱۴۰۰ تیر ۱۸, جمعه

زندگی فکری شما چگونه بر آرامش شما تأثیر می گذارد؟

چارلز استنلی 

اگر با خودمان صادق باشیم ، می فهمیم که احتمالاً آن چیزی نیستیم که هستیم ، یا آنچه هستیم ، فکر می کنیم هستیم.  افکار ما در بهترین حالت زاویه دار هستند ، معمولاً در مسیر نادرستی قرار دارند و در بیشتر موارد باید تغییر کنند

 از کجا می دانم این درست است؟  علاوه بر تجربه سالها، من به عنوان کشیش و شبان 👈 کلام خدا ما را ترغیب می کند تا افکار خود را "تجدید" کنیم.  این شامل جایگزینی برداشت ها ، عقاید ، عقاید و نگرش های خودمحور قدیمی ما - با برداشت ها ، نظرات ، عقاید و نگرش های جدیدی است که خداوند در ما ایجاد می کند.  اینها با خواندن منظم کتاب مقدس و مراقبه در مورد آنچه خوانده اید تغذیه می شوند. 
 از پیروان عیسی خواسته می شود این کار را انجام دهند:(( "مطابق این دنیا نباشید ، بلکه با تجدید ذهن خود دگرگون شوید ، تا آنچه را که خواست خدا است امتحان کنید: آنچه که برای او خوب و کامل و پسندیده است."
((  رومیان 12: 2

 براساس تجدید افکار ، نحوه گفتگو و رفتار خود را تغییر خواهیم داد.  وقتی گفتار و رفتار ما تجدید شود ، روابط ما با دیگران نیز تجدید می شود.  وقتی روابط ما تجدید شود ، محیط پیرامون ما نیز تمدید خواهد شد.  همه چیز از آنچه در ذهن ما انتخاب می شود و آنچه ذهن خود را مشغول می کنیم در حواس ما شروع می شود

 شما توانایی تصمیم گیری در مورد فکر کردن را دارید.  در هر زمان می توانید به جای افکار منفی که آرامش شما را می دزدند و یا شما را به عصیان یا گناه می کشانند ، تمرکز خود را به یک موضوع ، کار یا مسئله جدید تغییر دهید.  شما در همه شرایطی که با آن روبرو هستید و در تمام افکاری که دارید می توانید بگویید "من اعتماد به خدا را انتخاب می کنم"

 در این شرایط به هر فرزند خدا که آگاهانه از الگوهای تفکر مضر فاصله بگیرد ، راه حل داده خواهد شد.  اگر اولین قدم را در جهت او بردارید ، خداوند به شما کمک می کند تا افکار خود را به چیز دیگری غیر از مشکل یا الگوی فکر بد خود متمرکز کنید.

 وقتی مراقب افکار خود هستید ، مراقب آرامش خود نیز هستید.  هنگامی که با ایمان و شکرگزاری از خدا دعا می کنید - مهم نیست که چه آزمایشاتی پیش رو دارید - او آرامش درونی شما را تأمین می کند.  (فیلیپیان 4: 6-7).  و هنگامی که افکار خود را معطوف به همه آنچه درست و شایسته ، درست و خالص است ، آنچه ارزش دوست داشتن و قدردانی را دارد ، آنچه را فضیلت می نامند و شایسته ستایش هستند متمرکز می کنید ، پس با ایمان و اعتماد بیشتر به خدا اعتماد می کنید.
🙌🏻
 شما هرگز نمی توانید از توانایی خود در اندیشیدن به خوبی و عظمت خداوند نهایت بهره را ببرید.  همانطور که عیسی ملاقات کرد زندگی را انتخاب کنید.  مراقب زندگی دعایی خود باشید.  مراقب زندگی فکری خود باشید.  به دنبال پدر و همه آنچه که خداپسندانه است ، باشید.
  کلام او نوید می دهد که وقتی ذهن خود را با آنچه درست ، ناب و شایسته ستایش است پر کنیم ، "خدای صلح با ما خواهد بود" (فیلیپیان 4
9).



”هم‌شكل این جهان نشوید بلكه به ‌وسیلهٔ تجدید افكار، وجود شما تغییر شكل یابد تا بتوانید ارادهٔ خدا را تشخیص بدهید و آنچه را كه مفید و پسندیده و كامل است، بشناسید.”
‮‮رومیان‬ ‭12:2‬ ‭TPV‬‬
https://www.bible.com/181/rom.12.2.tpv
آمین 
برکات و فیض پدر آسمانی با شما خوانندگان و عزیزان 





























۱۳۹۹ بهمن ۶, دوشنبه

باور اساسی برای قلبی آرام ( چارلز استنلی ) ۴

باور اساسی برای یک قلب آرام 

پنج دلیل

 اگر مسیحی هستید ، این خداست که زندگی شما را کنترل می کند.  او امنیت شماست.  و او از ابتدای زمان هرگز کنترل خلقت خود را از دست نداده است.  او حتی یک اونس از قدرت و توان خود را از دست نداده است.  او امروز به همان اندازه قادر است ، قادر به همه چیز است ، در همه جا حضور دارد و کاملاً دوست داشتنی است 

اگرچه ممکن است ما همیشه اهداف او را درک نکنیم ، اما درک راههای خدا همیشه ما را به این درک می رساند که او به گونه ای عمل خواهد کرد که به فرزندانش برکت ابدی بدهد.  در طول سالها ، من پنج باور اساسی پیدا کردم که قلب را آرام می کند.  من شما را به چالش می کشم تا خوب به آنچه در مورد خدا فکر می کنید نگاه کنید.  آرامش شما با توجه به میزان لنگر انداختن این حقایق در روح شما تعیین می شود


اعتقاد 1: خداوند مطلقاً قادر مطلق است

کشف و پذیرش این حقیقت که خداوند بر همه چیز قدرت دارد برای صلح درونی ما بسیار مهم است.  این بدان معناست که هیچ چیز مربوط به شما فراتر از نگاه مراقب و مراقبت عاشقانه او نیست.  کولسیان 1:17

او پیش از همه چیز وجود داشته، و همه چیز در او قوام دارد.”

‮‮کولُسیان‬ ‭1:17‬ ‭NMV‬‬

https://www.bible.com/118/col.1.17.nmv


اعتقاد 2: خداوند روزی دهنده شماست.

 از فصل به فصل ، کتاب مقدس پیام روشنی می دهد که خدا کسی است که به تمام نیازهای شما رسیدگی می کند.  پاسخ مسیح به هر سوالی یا مشکلی روحی یا دنیوی .  کتاب مقدس می گوید که "کسانی که به او احترام می گذارند چیزی کم ندارند."  مزمور 34:10

شیرهای جوان هم، گاهی گرسنه می‌شوند، امّا کسانی‌که طالب خداوند هستند هرگز محتاج نخواهند شد.”

‮‮مزامیر‬ ‭34:10‬ ‭TPV‬‬

https://www.bible.com/181/psa.34.10.tpv


اعتقاد 3: خداوند شما را همانطور كه ​​هستيد به دليلي آفريد.

 موارد زیادی در زندگی شما وجود دارد که هیچ کنترلی بر آنها ندارید.  کارهایی که بخشی از خدا شما را برای انجام آنها خلق کرده است بپذیرید.  تبار ، فرهنگ ، زبان ، ملیت ، جنسیت و بسیاری از صفات ظاهری شما "انتخاب" خداوند است.  او همچنین به شما استعدادها ، هدیه ها ، هوش ، شخصیت و مواهب معنوی اعطا می کند که در کنار هم شما را به شخصی منحصر به فرد در این زمین تبدیل می کند که برای برنامه ای که او برای شما ایجاد کرده است.  مزمور 139: 13-16

”تو تمام اجزای بدنم را ساختی و در رحم مادرم همهٔ آنها را به هم پیوند دادی. من تو را می‌ستایم، زیرا مرا به گونه‌ای عجیب ساخته‏ای، تمام کارهای تو بسیار شگفت‌انگیز است. من این را با تمام وجود می‌دانم. وقتی استخوانهایم ساخته می‌شدند و در رحم مادر شکل می‌گرفتم و در نهان رشد می‌کردم، تو از وجود من آگاه بودی. پیش از آن که به وجود بیایم و زندگی را آغاز کنم، روزهای عمرم را در دفتر خود ثبت نمودی.”

‮‮مزامیر‬ ‭139:13-16‬ ‭TPV‬‬

https://www.bible.com/181/psa.139.13-16.tpv

 خدا می داند که شما به چه مکانی واقعاً تعلق دارید4-


خداوند شما را برای مشارکت با او و دیگران آفریده است.  به او اعتماد کنید ، که او می خواهد به شما احساس تعلق خاطر شدید به شما بدهد و "خانواده" دیگری از مومنان را به شما تعلق دهد که می توانید به آن تعلق داشته باشید.  همانطور که در او رشد می کنید ، می توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید.   اول پطرس 2: 9

”و امّا شما، نژادی برگزیده و كاهنانی هستید كه به پادشاهی رسیده‌اید. شما ملّتی مقدّس و قوم خاص خدا هستید تا کارها و صفات عالی خدایی كه شما را از تاریكی به نور عجیب خود دعوت كرده است، به همه اعلام نمایید.”

‮‮اول پطرس‬ ‭2:9‬ ‭TPV‬‬

https://www.bible.com/181/1pe.2.9.tpv


5: خداوند برای کمال شما برنامه دارد.

 برای آرامش واقعی درونی ، باید بدانید که در انجام کاری صلاحیت ، توانایی و تبحر دارید.  این که بدانید توانایی انجام یا انجام یک کار خوب را دارید ، یک آرامش خاطر بسیار خوبی است.   افسسیان10:2

”زیرا ما ساختهٔ دست او هستیم و خدا ما را در مسیح عیسی از نو آفریده است تا آن كارهای نیكویی را كه او قبلاً برای ما مقدّر فرمود كه انجام دهیم، بجا آوریم.”

‮‮افسسیان‬ ‭2:10‬ ‭TPV‬‬

https://www.bible.com/181/eph.2.10.tpv


وقتی این پنج باور اساسی را عمیقاً بپذیرید و اعتماد کنید که خدا در شما کار می کند ، حتی برای شما ، آرامش درونی واقعاً از آن شما خواهد بود.





برکت و سلامتی ،‌فیض و حکمت از پدر آسمانی برای شما عزیزان می طلبم🙏🙌🏻
آمین


 

۱۳۹۹ دی ۲۱, یکشنبه

وجود صلح و آرامش درون ( چارلز استنلی) ۳

 چرا آرامش خود را از دست میدهی؟


 تنها یک راه برای تجربه آرامش وجود دارد که باقی بماند و از شرایط ما فراتر رود - از طریق  فقط ایمان به عیسی مسیح.  ایمان پایه و اساس زندگی در صلح و آرامش خداست - اعتماد فعال و مطمئن به حضور و قدرت او برای حفظ و آرامش شما ، بدون توجه به شرایط.  با این حال ، برخی از مشکلات وجود دارد که می تواند ایمان ما را تضعیف کرده و آرامش ما را بدزدد.  بیایید برخی از آنها را بررسی کنیم

ترس ناگهانی - بعضی از افراد چنان عادت دارند که با ترس واکنش نشان دهند و تقریباً در هر تغییر کوچک در زندگی وحشت کنند ، به طوری که نمی توانند راهی دیگر برای واکنش تصور کنند.  آنها آنقدر از تغییر ناراحت می شوند که متوجه نمی شوند می توانند با ثبات احساسی بیشتری زندگی کنند


دشمن - ما می توانیم توسط دشمن خود ، شیطان مورد حمله قرار بگیریم ، که شیطان می تواند با استفاده از ابزارهای مختلف شک ایجاد کند که ایمان خود را به خدا از دست بدهیم.  اما ما باید از گوش دادن به او امتناع کنیم.  کتاب مقدس می گوید ما باید در برابر شیطان مقاومت کنیم و وقتی این کار را می کنیم او از دست ما فرار خواهد کرد 

”پس تسلیم خدا باشید. در برابر ابلیس ایستادگی کنید، که از شما خواهد گریخت.”

‮‮یعقوب‬ ‭4:7‬ ‭NMV‬‬

گناه-صلح و عصیان با هم پیش نمی روند.  راه بازگشت اعتراف به گناه در برابر خدا ، تسلیم شدن در برابر او و کمک گرفتن از او برای رویگردانی و مقاومت در برابر وسوسه ها است.  سپس صلحِ خدا می تواند دوباره جریان یابد

صلح(آشتی با خدا) و عصیان( گناه در مقابل خدا و جدایی از خدا

 صلح را رها کردن  - در مواقع دشوار ، ما گاهی اوقات داوطلبانه صلح را کنار می گذاریم.  ما آن را رها می کنیم.  صدایی (شیطان) به ما می گوید  آن را رها کن .  همیشه به یاد داشته باشید  ایمان و اطمینان  به مسیح آرامشی را در در عمق قلب ما ایجاد میکند که هیچ کس نمی تواند آرامش ما را از ما بگیرد.«توجه»👈 ما باید آن را بدهیم  و به همین دلیل تنها ما هستیم که می توانیم آن را پس بگیریم

توجه در زمان عصر کرونا👇🏻

از دست دادن تمرکز - می توانیم به همه اخبار بدی که هر روز درباره آنها می شنویم و می خوانیم اجازه دهیم تمرکز مناسب را از دست بدهیم.  به جای اینکه چشم خود را به خدا معطوف کنیم و به او که به ما آرامش و حضور خود را می بخشد اعتماد کنیم ، اجازه می دهیم افکار خود را منحرف و تحت تأثیر اخبار منفی و شرایطی که می بینیم و می شنویم تحت تأثیر قرار دهیم


از آنجا که خدا با ماست ، مجبور نیستیم در برابر مشکلات خود تسلیم شویم ، غرق شویم یا شکست بخوریم.  ما می توانیم آنها را با قدرت صلیب ملاقات کنیم ، مقابله کنیم ، به چالش بکشیم ، مدیریت کنیم و بر آنها غلبه کنیم.  عیسی به پیروان خود آموخت که همه مشکلات در فصول مختلف به طور طبیعی پیش می آیند ... و 👈علت دارند.  بنابراین "نگذارید قلب شما مضطرب شود و نترسد" (یوحنا 14:27). 

 به آرامشی که خداوند می دهد محکم بمانید و مطمئن باشید که کسانی را که به او اعتماد دارند و به او ایمان دارند می بیند ، هدایت می کند و از آنها مراقبت می کند

امّا آن مدافع، یعنی روح‌القدس، که پدر او را به نام من می‌فرستد، او همه چیز را به شما خواهد آموخت و هرآنچه من به شما گفتم، به یادتان خواهد آورد. برای شما آرامش به جا می‌گذارم؛ آرامش خود را به شما می‌دهم. آنچه من به شما می‌دهم، نه چنان است که جهان به شما می‌دهد. دل شما مضطرب و هراسان نباشد.”

‮‮یوحنا‬ ‭14:26-27‬ ‭NMV‬‬

https://www.bible.com/118/jhn.14.26-27.nm



کلام زنده خدا آمین و راست است و به راستی در طوفانهای زندگی عمق قلبم یک آرامش عجیبی همیشه با من همراه بود و به حقیقت او با هدایت روح القدس همیشه ما را تسلی میدهد.

برکت و فیض روزافزون خداوند عیسی مسیح با شما باد 🙌🏻



۱۳۹۹ دی ۱۹, جمعه

صلح و آرامش (چارلز استنلی) ۲

 آرامشی که خداوند می دهد

 ،اگر معمولاً کتاب مقدس را می خوانید 

 فکر می کنم متوجه شده اید که دیدگاه خدا اغلب از طریق مقایسه و تضاد ارائه می شود.  به عنوان مثال ، او غالباً ثروتمندان را در برابر فقرا ، عاقلان را در برابر جاهلان ، تاریکی را در برابر نور و در این زمینه صلح خدا را در برابر کسی که به دنیا می بخشد قرار می دهد.  عیسی گفت: "من به تو آرامش می دهم. آنچه را دنیا می دهد به تو نمی دهم ..." (یوحنا 14:27)

مسیح می فرماید: برای شما آرامش به جا می گذارم؛ آرامش خود را به شما می دهم. آنچه من به شما می دهم، نه چنان است که جهان به شما می دهد. دل شما مضطرب و هراسان نباشد

ظاهراً منظور خداوند این بود كه آرامشی كه به پیروانش می داد با آرامشی كه در دنیا می توانند پیدا كند متفاوت است.  وقتی عیسی از "جهان" صحبت می کند ، منظور او جامعه و فرهنگی است که ما انسان ها در آن زندگی می کنیم.

آیا تابحال در دریاچه در طوفان بوده اید؟  من چندین بار طوفان در دریاچه را تجربه کرده ام و صادقانه نمی خواهم آن را دوباره تجربه کنم!  در سطح ، علاوه بر باران سیل آسا ، رعد و برق ، رعد و برق و تاریکی عمیق ، باد می تواند با سرعت 60 ، 100 یا 150 کیلومتر در ساعت نیز ببارد.  امواج نور می توانند تا 6n ، 10 یا 20 متر ارتفاع داشته باشند.  یک کشتی را می توان مانند یک قایق اسباب بازی در چنین طوفانی به اطراف پرت کرد.  حتی یک کشتی اقیانوس پیمای نیز می تواند در چنین طوفانی غرق شود.  اما در زیر سطح دریا ، فقط 30 متر پایین تر ، طوفانی وجود ندارد. 

، همه چیز در عمق دریا هنوز است، نه صدایی، نه نگرانی، بی سر و صدا. 

( من با توجه به کلمه عمق آن را پر رنگ کردم) 👈

این واقعیت عجیب باعث می شود که به آرامش خدا فکر کنم.  این به من ایده ای از آنچه پروردگار ما هنگام وعده دادن آرامش به شاگردانش گفته است ، می دهد.  وی گفت که چون آنها شاگرد او بودند ، در این دنیا با مشکل روبرو می شوند.  در واقع ، او ادعا کرد که برخی از آنها مورد آزار و اذیت قرار خواهند گرفت زیرا شاگردان او بودند.  اما علی رغم این ، او قول داد که هرگز کسانی را که به دنبال او می روند ترک نخواهد کرد و حضور مداوم او باعث می شود که آرامش او را تجربه کنند.

وقتی ترس ، اضطراب و مشکلاتی در زندگی شما بوجود آمد ، به دنبال این نشانه های آرامش خدا باشید ( مطالعه عمیق و با تأمل کلام خدا: انجیل)

 👇🏻زیرا 

 شرایط را نادیده می گیرد.  آرامش اغلب در میان آزمایش ها و مصیبت ها به راحتی احساس می شود.  تجربه شما مهم نیست از این مطمئن باشید: خدا آرامش شماست.  بهش اعتماد کن. تأمل در مطالعه کلام خدا 

از همه درک ها پیشی می گیرد، ما همیشه نمی توانیم آرامش خدا را درک کنیم.  اما برای ما مؤثر و در سترس است، بسیار بیشتر از آنکه بتوانیم درک کنیم.

این شاملِ همه پیروان او می شود.  صلح خدا به هر کسی اعطا می شود که عیسی را به عنوان ناجی خود قبول می کند ، گناه را کنار می گذارد و سعی می کند با هدایت کلام خدا و روح القدس زندگی کند.

این یک وضعیت دائمی است  در مشکلات زندگی ، روح القدس برای کمک و تسلی و آرامش  است.  صلح - آرامشِ عمیق و واقعی خدادادی - می تواند روشی باشد که شما روز به روز در آن  زندگی می کنید

همانطور که در زندگی به جلو می روید ، اعتماد و اعتقاد داشته باشید که آرزوی خدا برای شما این است که شما همیشه باید یک آرامش پایدار را احساس کنید - تسلی و آرامشی  که در هر قسمت از زندگی شما شادی و معنی می دهد 

برای شما آرامش به جا می‌گذارم؛ آرامش خود را به شما می‌دهم. آنچه من به شما می‌دهم، نه چنان است که جهان به شما می‌دهد. دل شما مضطرب و هراسان نباشد.”

‮‮یوحنا‬ ‭14:27‬ ‭NMV‬‬

https://www.bible.com/118/jhn.14.27.nmv


این یک شهادت من در طوفانِ زندگی بود که امیدوارم عزیزان با مطالعه و تحقیق در عمق این کلام خدا در طوفانهای زندگی به عمق آرامش برسند آمین.

برکت و فیض خداوند عیسی مسیح با شما تا ابدالاباد




وجودِ آزادی، صلح، آرامش (چارلز استنلی ) ۱

 

اساس بر همه چیز صلح و آرامش است


 مدتی پیش ، من و یک همکار قبل از سخنرانی در یک مراسم ، برای صرف شام نشسته بودیم.  وقتی پیش خدمت جوان روی میز ما آمد ، از او پرسیدم: "اگر می توانی در زندگی خود از خدا چیزی بخواهی ، از او چه می خواهی؟"

او بدون هیچ تردیدی پاسخ داد ، "من از او صلح (آرامش) می خواهم."وقتی به من گفت که مادربزرگ محبوبش چند روز قبل از دنیا رفته بود، اشکی از روی گونه اش ریخت

هنگامی که او داستان خود را به اشتراک گذاشت ، معلوم شد که هیچ کس در خانواده اش به خدا ایمان نیاورده بود - حتی خود او.  او عمداً از او فاصله نگرفته بود.  تنها چیزی که او می دانست این بود که 👈یک بی قراری عمیقی در درون او وجود دارد 👉، اما “او نمی دانست چگونه می تواند این هرج و مرج درونی را برطرف کند ، یا حتی ریشه آن چیست”.  او مانند بسیاری از مردم هر روز به زندگیِ معمولیِ خود ادامه میداد ، بدون اینکه هدف و مفهوم مستقیمی در زندگی اش داشته باشد

این زن جوان امروز نمونه بسیاری از افراد در جامعه ما است - شما روال زندگیِ معمول را دنبال می کنید ، سعی می کنید آن را ادامه دهید ، سعی می کنید راهی پیدا کنید که هیچ راهی وجود ندارد، و سعی می کنید همه چیز را درک کنید

خیلی اوقات ، به نظر می رسد که هیچ پاسخ خوبی برای مسئله انسانی ما وجود ندارد - به ویژه هنگامی که در این سال مطرح میشود که چرا ما اینقدر پوچی احساس می کنیم و آرامش نداریم.  و همچنین به نظر نمی رسد که هیچ دلیل رضایت بخشی وجود داشته باشد که چرا ما باید فقط به همه تلاش خود ادامه دهیم و همچنان باید مشکلات زندگی را پشت سر بگذاریم

پیشخدمت جوان که به ما خدمت کرد ، مشکل را با کلمات "من به آرامش احتیاج دارم" توضیح داد.  دیگران ممکن است بگویند "من خیلی تنها هستم".  برخی ممکن است بگویند "اگر شریک زندگی من آنطور که باید مرا دوست داشت ، خوشحال می شدم".  انواع مختلف اما هنوز هم یکسان: "مشکلی پیش آمده است ... من خوشحال نیستم. من هیچ آرامشی ندارم. من چه مشکلی دارم؟"

بیشتر افرادی که قربانی پیام جامعه عرفی شده ما هستند ، این خلا را تجربه می کنند ، 👈اما نمی فهمند که این ارتباطی با خدا دارد👉.  ما دائماً تحت الشعاع ادعاهای جامعه قرار می گیریم: "اگر شما فقط لاغرتر بودید ، لباس بهتری می پوشید ، اتومبیل گران قیمتی می راندید ، در قسمت بهتری از شهر زندگی می کردید ، درآمد بیشتری کسب می کردید ..." لیست فقط ادامه دارد.  اما هیچ یک از اینها یا صدها راه حل دیگر که به ما ارائه می شود نمی تواند به طور پایدار و رضایت بخشی آنچه را که آرزو می کنیم به ما ارائه دهد

پیشخدمت جوان درست گفت: اکثر ما به شدت احساس می کنیم که به چیز دیگری احتیاج داریم - و کلمه ای که آن را توصیف می کند آرامش است

 بعد از بیش از شش دهه خدمت به عنوان یک کشیش ، می توانم به شما بگویم که تا زمانی که با خدا صلح نداشته باشید ، هرگز در زندگی خود آرامش واقعی را تجربه نخواهید کرد


”حال، خداوندِ سلامتی، خود همواره و از هر حیث به شما سلامتی عطا فرماید. خداوند با همگی شما باد.”

‮‮۲تسالونیکیان‬ ‭3:16‬ ‭NMV‬‬

https://www.bible.com/118/2th.3.16.nmv

این اولین قسمت از ترجمه مقاله کسی است که سالها عمرش را در الهیات مسیحی و خدمت به دروس مسیحی گذرانده

این دروس شامل ده قسمت است که هر روز یک قسمت آن را برای شما عزیزان که بدنبال آرامش هستید به اشتراک می گزارم

برکت و فیض خداوند عیسی مسیح با شما باد🙌🏻Den unga servitrisen


hade rätt: De flesta av oss känner starkt att vi behöver något mer - och det omfattande ordet som beskriver det är frid.
CHARLES F. STANLEYberätta för difrid i ditt liv förrän du har fr

۱۳۹۸ آبان ۱۰, جمعه

خلقتی تازه در مسیح

براستی مسیح زنده است چون این ارتباط و تغییر در وجودم زنده و مشهود است، هر چه به جلو می‌روم پایان ناپذیر است . تضمین و شاهدِاین شخص زنده رابطهٔ حقیقی و رشد عمیق و دگرگونی حقیقی وجود ما در خلقتی تازه در نور است، خلقتی که تمایلِ ما را از فساد و آلودگی جدا می کند. ما را چون انسانی بیدار و هوشیار در مقابل هر گناهی حساس میکند، نه احساسات بلکه وجدان ما را بیدار میکند که در مقابل گناه درد را لمس کنیم  .انسان چطور می تواند این تغییر و دگرگونی وجود خود را انکار کند، هرگز!
شناخت در شخصیت مسیح نه در آن زمان بلکه در هر زمان  زنده در وجود انسان ها  خلقتی تازه و قلبی نرم و ساکن در روح راستی پدیدار می کند. هر زمان قبل و بعد خود را مقایسه میکنم شاهد تغییراتِ سازنده ای در خود میشوم البته که نه با اعمال و رفتار خوب بلکه این هدیه را مدیونِ فیض خداوند عیسی مسیح هستم. همه ما شاهد هستیم که هیچکس را نمیتوانیم تغییر دهیم مگر خدا.خدا فقط می‌تواند ما را تغییر دهد. 
و این تغییر سازنده تنها ارتباط با شخص زنده قابل درمان است  .
این رابطه زنده مختص ( شناخت مسیح)در یک رابطه محدود انسانی نیست، چون این رابط نامحدود است تو را همیشه مشتاق میکند که تمایل ِ رشد زندگی به سوی نور باشد.وعده راستین و کلام خدا زنده است، چون به عنوان کسی که قبلاً مسلمان بودم و پس از مطالعه انجیل به مسیح ایمان آوردم و شاهد هستم آنچه که در انجیل وعده داده شده شکوفایی تغییرِبی نظیر خداوند در وجودم هست را بیان می کنم، زیرا خداوند در کلامش فرموده.: 
افسسیان فصل ۲
۸ زیرا که محض فیض نجات یافته‌اید، بوسیله ایمان و این از شما نیست بلکه بخشش خداست،
 ۹ و نه از اعمال تا هیچ کس فخر نکند. 
این وعده راستین خداست که در وجود انسان شعله ور  میشود ،و  قلب حقیقت را دریافت می کند که غیر قابل انکار است.
و این وعده تنها مختص به یک وعده و یک کتاب و یک ایمان و یک امید آن هم فقط در مسیح عیسی تجلی پیدا می کند.شما را تشویق میکنم  برای آگاهی از شخصیت مسیح انجیل (ترجمه مژده) ( هزاره نو) را مطالعه کنید تا شما هم این حقیقت شیرین را دریافت کنید اگر بد نبال حقیقت و راه و راستی هستید.
مسیح عیسی ادعای بزرگی برای رسیدن به خدا وعده داده و فرمود 
یوحنا ۱۴
۶ عیسی بدو گفت: «من راه و راستی و حیات هستم. هیچ کس نزد پدر جز به وسیله من نمی‌آید.
براستی چه ادعای بزرگی کرده ،که هرکس برای ارتباط با خدا  و حیاتی تازه از ( در )طریق مسیح فقط آشکار میشود.
در یوحنا ۱۰ 
۹ بلی، من در هستم. کسانی که از این در وارد می‌شوند، نجات پیدا می‌کنند و در داخل و بیرون می‌گردند و چراگاه سبز و خرم می‌یابند.
 به راستی که آیت این وعدها تغییراتی است که در وجودت پیدا میشود و همچنان مشتاقانه به پیش میرود و من اعتراف میکنم که هرگز بدون مسح و قدرت روح القدس هرگز نمی توانستم با اعمال انسانی به جایی برسم چون اعمال تکرار شریعت است و هیچ پالیدن ذهن و روح را شامل نمی شود.و این اعمال شریعت در زمان موسی پر رنگی‌ترین واقعه تاریخ است که قوم یهود بوسیله موسی هدایت میشد، هر چند موسی معجزاتِ فراوانی به قوم نشان داد ولی آنها همچنان دوباره به گناه بازمی گشتند و از فرمان خدا اطاعت نمی کردند( تشویق میکنم کتاب تورات را که عهد عتیق نامیدن) مطالعه کنید. باشد که یک سفر روحانی و  باستانی در تاریخ گذشته و وعده های خدا داشته باشیدو بیشتر از همیشه با وعده های شریعتِ کامل خدا آگاه شوید.  
 🙏 مسیحیت یعنی شناختن یک فرد زنده، یعنی عیسی مسیح.🙏‌ وقتی شخصی مسیحی میشود ،فقط دربارهٔ تعلیم عیسی نمی آموزد، بلکه رابطه ای با او ایجاد می کند.

پولس میگوید: «بیگمان دربارۀ او شنیدید» (آیه 21). مدت زیادی از اقامت پولس در افسس
میگذشت. او میدانست تعالیم دروغین زیادی در آنجا وجود دارد. پس در اینجا به طورِ گذرا به ضرورت شنیدن دربارۀ عیسای حقیقی اشاره میکند. نیت او اطمینان یافتن از آن است که آنها
دربارۀ مسیح شنیده اند و او را میشناسند.
شما چه طور؟ آیا شخصاً عیسی مسیح را میشناسید؟ اگر جواب منفی باشد، نمیتوانید این حیات جدید را تجربه کنید. این زندگی با ایمان آوردن به مسیح شروع میشود. مسیحیت نگه داشتن قوانین اخلاقی، شرکت در مجالس دینی، داشتن «احساسات گرم» نسبت به یک واقعۀ دینی، باور صرف به یک نوع خدا، انجام کارهای نیک، یا دانستن واقعیت هایی دربارۀ مسیح  نیست. مسیحیت مربوط به شناختن مسیح میشود.
عیسی گفت: «حیات جاودانی این است که تو را خدای واحد حقیقی و عیسی مسیح را که فرستادی بشناسند» (یوحنا 17: 3، قدیم).
 دعا می کنم این پیام و شهادت کوتاه برسد به کسانی که با اشتیاق قلبی به دنبال خداوند حقیقی هستند، باشد که مسح مسیح را توسط روح القدس دریافت کنند که حیات جاویدان شامل کاشان شود. آمی—ن Amin 


 
 
   






۱۳۹۸ مرداد ۶, یکشنبه

چرا مسیح مگر ایمان به خدا کافی نیست؟



این مطلب برای بسیاری سؤال‌برانگیز است که چرا تأکید مسیحیت بر این است که باید همۀ انسان‌ها به مسیح ایمان آورند. آن‌ها می‌گویند: «مگر ایمان به خدا کافی نیست؟ همچنین عیسی مسیح دو هزار سال پیش بر روی زمین آمد، پیغام او چه ربطی به زندگی امروز دارد؟» 
جواب کتاب‌مقدس این است که ایمان به خدا کافی نیست! خود مسیح می‌فرماید: «به خدا ایمان داشته باشید، به من نیز ایمان داشته باشید» (انجیل یوحنا ۱۴:‏۱). چرا؟ از یک لحاظ می‌شود گفت که اعتقاد به خدا یک چیز مثبت است، اما کتاب‌مقدس 
می‌فرماید: «تو ایمان داری که خدا یکی است. نیکو می‌کنی! حتی دیوها نیز اینگونه ایمان دارند و از ترس به‌ خود می‌لرزند!» (یعقوب ۲:‏۱۹). کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد که به‌خاطر گناه، همه از خدا جدا شده‌اند و هیچ تماسی با خدا ندارند: «هان دست خداوند کوتاه نیست تا نرهاند و گوش او سنگین نی تا نشنود. لیکن خطایای شما در میان شما و خدای شما حایل شده است و گناهان شما روی او را از شما پوشانیده است تا نشنود» (اشعیا ‏‏‏‏‏۵۹:‏۱ و ‏۲). بنابراین با اعتقاد داشتن به خدا هیچ سودی عاید ما نمی‌شود مگر اینکه این دیوار گناه برداشته شود و از طریق یک رابطۀ زنده خدا را بشناسیم.
کاملاً روشن است که ما نمی‌توانیم خدا را بشناسیم مگر اینکه خدا طبق اراده‌اش خود را بر ما آشکار سازد. ولی خبر خوش کتاب‌مقدس این است که خدا به‌وسیلۀ عیسی مسیح همین کار را انجام داده است. خدا خود را به‌طرق مختلف به بشر شناسانیده است ولی مکاشفۀ کامل خدا عبارت است از تجلی او در شخصیت عیسای مسیح. خدا خود را در عیسای مسیح که در انجیل "صورت خدای نادیده" خوانده شد به‌طور کامل ظاهر ساخت (کولسیان ‏۱:‏۱۵) و شکل انسان به‌خود گرفت.
مسیح به‌ دو دلیل مهم با دیگران فرق دارد. دلیل اول، به ذات او و دلیل دوم به کارش مربوط می‌شود. پس باید پرسید، مسیح کیست و برای ما چه کار کرده است؟ در انجیل یوحنا فصل اول، سه لقب به مسیح اختصاص داده شده است. که آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

۱- کلام خدا

«در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود» (آیه ۱). پس مسیح از ازل وجود داشته است. در سِفر پیدایش فصل اول که دربارۀ آفرینش است می‌گوید: «خدا گفت ... بشود و ... شد»، در واقع تأیید این حقیقت است زیرا یوحنا اضافه می‌کند: «همه چیز به‌واسطۀ او پدید آمد و از هر آنچه پدید آمد، هیچ چیز بدون او پدیدار نگشت» (آیه ۳). حالا شگفت‌انگیزترین حقیقت این است که همین «کلام، انسان خاکی شد و در میان ما مسکن گزید» (آیه ۱۴). مسیح، کلام مجسم‌شدۀ خداست و همین کلام ابدی خدا در رحم مریم لباس بشری پوشید و به‌صورت عیسی مسیح ظاهر شد. 
کلام چیست؟ کلام آن حرفی است که از دهان ما صادر می‌شود. پس عیسی مسیح، کلام خدا است که از ذات خدا صادر شده است. کلام شخصیت، احساسات و منظور گوینده را نمایان می‌سازد. به‌قول معروف، تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد. مسیح، کلام خدا، شخصیت و اخلاق و صفات خدا را به ما ظاهر کرد. بنابراین وقتی انجیل می‌فرماید که مسیح کلام خداست، منظورش فقط سخنان مسیح نیست بلکه موضوع این است که تمام وجود مسیح آن کلام می‌باشد و خدای پدر از تمام وجود این شخص با ما سخن می‌گوید. «در گذشته، خدا بارها و از راه‌های گوناگون به‌واسطۀ پیامبران با پدران ما سخن گفت، اما در این زمان‌های آخر به‌‌واسطۀ پسر خود با ما سخن گفته است» (عبرانیان ۱:‏۱ و ۲). 

۲- پسر خدا

قسمت دوم آیه ۱۴ می‌فرماید: «و ما بر جلال او نگریستیم‏، جلالی در خور آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی». این اصطلاح مفهوم روحانی دارد و نه جسمانی و نشان می‌دهد که عیسی مسیح می‌تواند واقعاً ذات و ماهیت خدا را برای بشر ظاهر سازد و مظهر کامل او باشد. فقط پسر خدا می‌تواند خصوصیات و صفات واقعی پدر آسمانی را به بشر نشان دهد. «هیچ کس هرگز خدا را ندیده است. اما آن خدای یگانه (یا پسر یگانه) که در بر پدر است، همان او را شناسانید» (آیه ۱۸). پس مسیح به‌دنیا آمد تا خدای پدر را به ما بشناساند. 
البته فرق مسیح با دیگران این است که او دارای دو جنبه بود یعنی الوهیت و انسانیت. او یک انسان واقعی بود و همانند یک انسان غذا می‌خورد، می‌خوابید و حتی وسوسه می‌شد اما در عین حال بدون گناه بود. ولی او جنبه الهی هم داشت و با خدا یکی بود. ظهور مسیح در دنیا در واقع آمدن خدا در میان بشر بود و نام "عمانوئیل" یا "خدا با ما" که به مسیح داده شد این حقیقت را آشکار می‌سازد. «زیرا الوهیت و همۀ کمالش به‌صورت جسمانی در مسیح ساکن است» (کولسیان ۲:‏۹). ظاهراً در انجیل یوحنا تناقض وجود دارد چون ۱:‏۱۸ می‌گوید: «هیچ کس هرگز خدا را ندیده است» و در ۱۴:‏‏۷ مسیح می‌فرماید: «او را دیده‌اید»! ولی خودش توضیح می‌دهد: «کسی که مرا دیده، پدر را دیده است» (۱۴:‏‏۹). پس این لقب همبستگی و یگانگی عیسی را با خدای پدر نشان می‌دهد و به همین دلیل عیسی صفات خدا را به خود نسبت می‌داد. تنها مسیح است که ادعای الوهیت می‌کند. شخصیت‌های بنیانگذار مذاهب دیگر تا این اندازه مهم نیستند چون پیروان‌شان بر تعلیمات آن‌ها تأکید بسیار می‌کنند ولی در مورد مسیح این چنین نیست. نکتۀ اصلی تعلیمات مسیح شخص خودش است به همین منظور او می‌گوید: «شما مرا که می‌دانید؟» (لوقا ۹:‏‏۲۰). مسیح هیچ‌گاه نگفت راه این است و یا راه آن است بلکه می‌فرماید: «من راه و راستی و حیات هستم، هیچ کس جز به‌واسطۀ من نزد پدر نمی‌آید» (یوحنا ۱۴:‏۶). در نتیجه، مسیح با دیگران فرق دارد. 
همچنین مسیح به‌علت کاری که انجام داد نیز با دیگران تفاوت دارد. ما نه فقط به یک مکاشفۀ کامل احتیاج داشتیم تا خدایی را که نمی‌شود دید "ببینیم" بلکه به‌خاطر گناه و جدایی انسان از خدا به نجات محتاج بودیم. مثلاً شخصی که در حال غرق ‌شدن است و شنا بلد نیست در وهلۀ اول به تعلیم در مورد شنا احتیاج ندارد بلکه به یک غریق نجات! نیاز اصلی ما در وهلۀ اول تعلیم نیست بلکه نجات از اثرات گناه می‌باشد. بنابراین با اینکه زندگی عیسی مسیح مهم است ولی می‌شود گفت اصل موضوع، کار مسیح بر روی صلیب است. بنابراین در یوحنا فصل ۱، یک اصطلاح دیگر هم برای مسیح پیدا می‌شود.

۳- برۀ خدا

یحیی چون عیسی را دید گفت: «این است برۀ خدا که گناه از جهان برمی‌گیرد!» (آیه ۲۹). پس مسیح نه فقط آمد تا خدا را برای ما آشکار کند بلکه تا ما را به‌وسیلۀ مرگش نجات دهد، «زیرا مسیح ... یک بار برای گناهان رنج کشید، پارسایی برای بدکاران، تا شما را نزد خدا بیاورد» (اول پطرس ۳:‏۱۸). مسیح به‌وسیلۀ مرگ فداکارانه خود ما را با خدا آشتی ‌داد و مجازات گناهان ما را بر خود گرفت. خدا قدوس است و از گناه بشر صرف‌نظر نمی‌کند. چون خدا عادل است گناهکاران را نخواهد بخشید مگر اینکه مجازات گناهان‌شان پرداخت شود. لازمۀ عدالت خدا این است که گناه مجازات شود پس مسیح با فدا ساختن جان خود مجازاتی را که ما مستحق آن بودیم تحمل کرد و جایگزین ما شد. از طریق قربانی مسیح که مجازات گناهان ما را پرداخت، عدالت اجرا شد. 
مسیح چند بار با شاگردانش راجع به مرگش صحبت کرده بود ولی مثل اینکه آن‌ها نفهمیدند که منظورش چه بود. آن‌ها در فکر نجات بودند ولی نجاتی که مد نظر آن‌ها بود نجات سیاسی و استقلال از ظالم آن زمان یعنی دولت روم بود.

چه نوع نجاتی؟

بدون شک یکی از جالب‌ترین حوادث انجیل همان حادثه‌ای است که در روز قیام عیسی مسیح رخ داد. بعد از مصلوب شدن مسیح دو نفر از حواریونش با قلبی محزون و مملو از یأس و ناامیدی، از اورشلیم به‌طرف دهکده خودشان، عمائوس در حال سفر بودند. «همچنان که سرگرم بحث و گفتگو بودند، عیسی نزد آن‌ها آمد و با ایشان همراه شد. اما او را نشناختند زیرا قدرت تشخیص از ایشان گرفته شده بود. از آن‌ها پرسید:‏ "در راه، دربارۀ چه گفتگو می‌کنید؟" آن‌ها با چهره‌هایی اندوهگین، خاموش ایستادند. آنگاه یکی از ایشان که کلئوپاس نام داشت، در پاسخ گفت:‏ "آیا تو تنها شخص غریب در اورشلیم هستی که از آنچه در این روزها واقع شده بی‌خبری؟" و عیسی پرسید:‏ "کدام واقعه؟" گفتند:‏ "آنچه بر عیسای ناصری گذشت. او پیامبری بود که در پیشگاه خدا و نزد همۀ مردم، کلام و اعمال پر قدرتی داشت. سران کاهنان و بزرگان ما او را سپردند تا به مرگ محکوم شود و بر صلیبش کشیدند. اما ما امید داشتیم او همان باشد که می‌بایست اسرائیل را رهایی بخشد"» (لوقا ۲۴:‏۱۵-۲۱). همین حرف‌ها نشان می‌دهد که چقدر در اشتباه بودند. آن‌ها منتظر آمدن مسیح بودند تا آن‌ها را از ظلم آزاد سازد. اما حالا رهبری را که فرض می‌کردند قادر است آن‌ها را آزاد سازد کشته شده و تمام امیدشان نقش بر آب شده است. در این بین عکس‌العمل مسیح جالب است، «آنگاه به ایشان گفت:‏ "ای بی‌خردان که دلی دیر فهم برای باور کردن گفته‌های انبیا دارید! آیا نمی‌بایست مسیح این رنج‌ها را ببیند و سپس به جلال خود درآید؟" سپس از موسی و همۀ انبیا آغاز کرد و آنچه را که در تمامی کتب مقدس دربارۀ او گفته شده بود، برای‌شان توضیح داد» (۲۵-۲۷). مسیح می‌خواست نشان دهد که نه فقط مرگش شانسی و یا اتفاقی نبود بلکه درست مطابق پیشگویی‌های تورات و طبق نقشۀ خدا بود. سرانجام این دو نفر به خانه رسیدند و سر سفره در حضور مسیح «چشمان ایشان گشوده شد و او را شناختند» (آیه ۳۱). 
ولی چرا مسیح مرد؟ همان روز در حضور شاگردانش مسیح زنده به این سؤال جواب می‌دهد. «آنگاه به ایشان گفت:‏ "این همان است که وقتی با شما بودم، می‌گفتم. اینکه تمام آنچه در تورات موسی و کتب انبیا و مزامیر دربارۀ من نوشته شده است، باید به حقیقت پیوندد". سپس، ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتب مقدس را درک کنند. و به ایشان گفت:‏ "نوشته شده است که مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوم از مردگان برخواهد خاست، و به‌نام او توبه و آمرزش گناهان به همۀ قوم‌ها موعظه خواهد شد"...» (۴۴-۴۷). ای کاش آن دو نفر و بقیه شاگردان می‌دانستند که مسیح در حقیقت در فکر نجات و آزادی از ظلم بوده اما نیاز انسان در وهلۀ اول نجات از محکومیت و مجازات از گناه است و نه نجات سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی. و این نیاز شامل حال همۀ انسان‌ها و در هر عصری می‌باشد. به همین جهت مسیح می‌فرماید: «... به همۀ قوم‌ها موعظه خواهد شد...». 
امروز مسیح زنده است و ما در این ایام مرگ و قیامش را جشن می‌گیریم. مسیح زنده ما را دعوت می‌کند که پیش او رفته و نجات بیابیم: «بیائید نزد من، ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید» (متی ۱۱:‏۲۸). و باز هم به‌قول مسیح اگر ما می‌خواهیم به خدا احترام بگذاریم پس به مسیح هم احترام خواهیم گذاشت «تا همه پسر را حرمت گذارند، همان‌گونه که پدر را حرمت می‌نهند. زیرا کسی که پسر را حرمت نمی‌گذارد، به پدری که او را فرستاده است نیز حرمت ننهاده است» (یوحنا ۵:‏۲۳). در ابتدای این مقاله به چند آیه از یوحنا فصل ۱ مراجعه کردیم. اجازه بدهید در خاتمه به دو آیه در آخر این کتاب اشاره کنم. در مورد هدف این کتاب یوحنا می‌فرماید: «عیسی آیات بسیار دیگر در حضور شاگردان به ظهور رسانید که در این کتاب نوشته نشده است. اما این‌ها نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی همان مسیح، پسر خداست و تا با این ایمان، در نام او حیات داشته باشید» (یوحنا ۲۰:‏۳۰ و ‏‏۳۱). خدا کند که همۀ ما به‌قول پطرس قبول کنیم که «در هیچ کس جز او نجات نیست، زیرا زیر آسمان نامی جز نام عیسی به آدمیان داده نشده تا بدان نجات یابیم» (اعمال ۴:‏۱۲) و در انتها مسیح می‌فرماید: «به خدا ایمان داشته باشید، به من نیز ایمان داشته باشید» (یوحنا ۱۴:‏۱).
🙏


۱۳۹۸ فروردین ۳۱, شنبه

جلجتا ( مهمترین واقعه زندگی عیسی)

 عیسی به مانند همیشه در فکر دیگران بود.او عاملان این کارهای ننگین را بخشید. ترتیبی داد تا از مادرش مراقبت شود. دزدی توبه کار را به بهشت وعده داد. انجیل هر یک قسمتهای مختلفی از سخنانی را که در جلجتا میان مسیح و پدر آسمانی رد و بدل شد، ذکر میکند و در دو انجیل  آخرین سخنان عیسی مانندِ هم گزارش شده است. در لوقا، آخرین کلماتی که از دهان عیسی برآمد، چنین است :« ای پدر روح خود را به دستان تو می سپارم» ( لوقا ۲۳:۴۵)؛ به این ترتیب عیسی آخرین بار هم به پدر توکل کرد. در یوحنا نیز عیسی ما حصل ِ مأموریت خود را بر روی زمین ، در یک کلمه چنین بیان میدارد: « به انجام رسید!» (یوحنا۱۹؛۳۰) با این حال در متی و مرقس عجیبترین گفتهٔ عیسی نقل شده است و آن نقل قول دردناک او از مزامیر است « خدای من، خدای من،چرا مرا واگذاشتی؟»( متی۲۷؛۴۶ومرقس ۱۵؛۳۳)

Bildresultat för jesus lever

البته عیسی کلامش، دوری و فاصله را میرساند. شکافی غیر قابل درک از الوهیت پدید آمده بود. پسر احساس میکرد که پدر ترکش گفته است.
سی اس لوئیس مینویسد« سکوت خدا شاید بیش از همه کسانی را به گونه ای دردناک میآزارد که نزدیکی خاصی به او دارند، و بنابر این خدا که خود انسان شد، بیش از تمامی آدمیان طعم ترک شدن بوسیله خدا را چشید.» بی تردید حق با سی اس لوئیس است. هیچ الهیدانی نمیتواند توصیفی تمام و کمال از اتفاقی که آن روز در جلجتا روی داد، عرضه کند. تمام آنچه میدانیم جز فریاد دردآلود فرزندی که ترک شده نیست.
لذا بر اینکه «عیسی از پیش میدانست که مأموریتش بر روی زمین به چنین مرگی خواهد انجامید . پولس در رساله غلاطیان میگوید پسر به جای ما لعن شد« غلاطیان ۳؛۱۳»  رساله قرنتیان « او کسی را که گناه را نشناخت، در راه ما گناه ساخت، تا ما در وی پارسایی خدا شویم» دوم قرنتیان۵؛۲۱.  احساسِ خدا را دربارهٔ گناه میدانیم. ترک و طرد شدن.
تپهٔ جلجتا صحنهٔ مهمترین واقعه زندگی عیسی شد.« به قدرت مطالعه کلام خدا «انجیل» و تأمل درباره  این کتاب ، اهمیت مرگ عیسی اهمیتی بی مثال بر ما آشکار میشود.
بعدها پولس رسول نتیجهٔ تأملات خود را درباره عیسی چنین بیان داشت:« و ریاست ها و قدرت ها را خلع سلاح کرده، در نظر همگان رسوا ساخته بوسیله صلیب بر آنها پیروز شد»( کولسیان۲؛۱۵) این آیه چه قدرت بیانی در مورد افرادی چون مارتین لوتر ، نلسون ماندلا. افرادی که قدرتها را خلع سلاح کردند. مأمورین نژاد پرست مارتین لوتر را حبس کردند و یا صاحب منصبان قدرت ماندلا را به زندان افکندند، همگی می پنداشتند که از این طریق مشکل حل و فصل خواهد شد، ولیکن اقداماتِ آنان جز این که خشونت و بی عدالتی آنان پرده برداشت به نتیجه ای نرسید. « قدرت اخلاقی، می تواند به خلع سلاح بیانجامد.» ‌هنگامی که عیسی جان سپرد، حتی سرباز رومی  خشنی از فرط تعجب بانگ بر کشید :« به راستی این مرد پسر خدا بود» ( مرقس۱۵؛۳۹)  این سرباز به تضادِ آشکاری که میانِ همکاران حیوان صفتش و قربانی شان وجود داشت پی برد، چه، این قربانی هم چنان که نفس های آخر را میکشید گناهان شان را بر آنان بخشود .آشکار ساخت که صاحبان زر و زور این جهان، خدایانی دروغین اند.هر حمله ای که به عیسی کردند ، نقاب از چهرهٔ بی قانونی شان پایین تر کشید.
دو دزد  که در دو سوی عیسی مصلوب شده بودند از دو نوع واکنش ِ متفاوت در برابر او بودند. یکی از آنان عیسی را به باد تمسخر گرفت و گفت: این چگونه ماشیحی است که قادر به نجات دادنِ خودش نیست؟ دیگری پی برد که قدرت عیسی از نوع دیگری است و در حالی که گام مخاطره آمیز ایمان را برداشت، از عیسی چنین در خواست کرد: « چون به پادشاهی خود رسیدی مر انیز به یاد آور»( لوقا ۲۳؛۴۲) تا به آن دم ، هیچ کس جز برای تمسخر عیسی را پادشاه نخوانده بود، روشن تر از هر کس دیگری ماهیت ملکوت مسیح را دید.
این دو دزد  نمودی از تصمیمی درباره صلیب هستند که تمامی تاریخ مقابل آن قرار گرقته است. آیا عجز و ناتوانی عیسی برای ما نمونه ای از ناتوانی خدا است یا دلیلی است بر محبت او؟
صلیبِ روی تپه بود که چشم اندازِ جهان را دگرگون ساخت.
کشیش «ام، اسکات پک » مردی سالخورده که سالها در میدان نبرد بوده مینویسد 👇🏻
دربارهٔ روش محبت دقیق تر از این نمیتوان گفت: « برای برخورد با مسئله شر ده ها راه وجود دارد و برای غلبه برآن راه های بسیار. تمامی این راه ها جنبه هایی از این حقیقت هستند که یگانه راه نهایی برای پیروزی بر شر و بدی ، این است که انسانی زنده و به نبرد آماده، آن را در خود جذب و مغلوب کند. هنگامی که شر و بدی هم چون خونی که به داخل اسفنج کشیده میشود و نیزه ای که به قلب فرو میرود، چنین مجذوب جانِ انسان گردد، قدرت از دست می دهد و پیش تر نمیرود. 
تنها چیزی که میتواند شر و بدی را به گونه ای  علمی و یا از طریق دیگری شفا دهد، محبت افراد است.به این ترتیب ، نیاز به کسی است که به طیب خاطر حاضر به فداکاری باشد. نمیدانم که این چیز چگونه  روی میدهد، اما میدانم که به هر روی ، رخ  میدهد هر گاه هم که رخ دهد    در تعادلِ قدرت در جهان تغییری جزئی پدید میآورد.
آن روز در جلجتا ، تعادلِ قدرت بسیار بیشتر از جزئی، دست خوش تغییر شد و این امر به سبب کسی بود که شر و بدی را در خود کشید .
اگر عیسای ناصری نیز قربانی  بی گناه دیگری چون مارتین لوتر و یا نلسون ماندلا می بود، پس از این که تأثیر خود را بر تاریخ می نهاد، از صحنه روزگار محو می شد. 
آنچه تاریخ را دگرگون ساخت این بود که شاگردان، رفته رفته در می یافتند( البته، پس از رستاخیز بود که یقین حاصل کردند) که خدا، خودش راه ضعف و زبونی را برگزیز. صلیب تعریفی نو از خدا عرضه می دارد و آن این که او حاضر است تا از 👈 قدرت به سودِ محبت چشم فرو بندد. مسیح چنان که دوروتی سوله میگوید: « خلع سلاح یک جانبهٔ خدا» گردید.
✝️ قدرت هر اندازه هم که بر نیّاتِ نیکو استوار باشد، رنج و فلاکت به بار می آورد. ولیکن، محبت و آسیب پذیر بودن، رنج و محنت را در خود جذب میکند. 
در تپهٔ جلجتا وقتی قدرت و محبت به هم رسیدند، خدا از قدرت به سودِ محبت چشم پوشید

برکت و فیض خداوند یشوع مسیح با شما عزیزان 

Bildresultat för jesus lever