Translate

۱۳۹۴ مهر ۸, چهارشنبه

کتاب تسویه حساب با «محمد» منتشر شد

کتاب تازه‌ای توسط نویسنده و اسلام‌شناس مصری منتشر شده است. در این کتاب «محمد»  پیامبری نیست که از سوی خدا مبعوث شده باشد.



به گزارش «محبت نیوز»، در کتاب تسویه حساب با “محمد” حامد عبدالصمد به تروریست‌های اسلامگرای داعش و دیگر گروه‌های تکفیری اشاره می‌کند. می‌گوید آن‌ها نام محمد را بر پرچمشان نوشته‌اند، به نام محمد گردن می‌زنند، زنان و دختران جوان را به اسارت می‌برند و آن‌ها را به بردگی جنسی وامی‌دارند، در همان حال عده‌ای از «اسلام رحمانی» سخن می‌گویند و تکفیری‌ها و سلفی‌ها را به تفسیر نادرست از اسلام متهم می‌کنند و این ادعا را در میان می‌آورند که سخن قرآن چیز دیگری‌ست.
به گفته رادیو زمانه، حامد عبدالصمد اکنون در کتاب تازه‌اش می‌خواهد با پیامبر اسلام «تسویه حساب» ‌کند با این قصد که نشان دهد اسلام از یک سویه تکفیری هم برخوردار است.
این اسلام‌شناس مصری که پیش از این در آوریل سال گذشته کتاب «فاشیسم اسلامی» را منتشر کرده بود، می‌گوید: «این مدعا که داعش به آموزه‌های محمد پایبند نیست و این جریان تکفیری به دین اسلام ربطی ندارد، نه تنها گمراه‌کننده است، بلکه بسیار خطرناک هم هست. داعش کاری نکرده که محمد نکرده باشد. در زمان محمد هم دگراندیشان را به بردگی وامی‌داشتند و در جنگ‌ها اسرا را گردن می‌زدند. واقعیت این است که مسلمانان هرگز پیامبرشان را به چالش نکشیده‌اند، بلکه از او یک چهره اسطوره‌ای پرداخته‌اند. اکنون وقت تسویه حساب فرارسیده است.»
حامد عبدالصمد در سال ۱۹۷۲ متولد شد. پدر او امام جماعت مسجد سنی‌ها در حومه قاهره بود. او در قاهره به تحصیل زبان انگلیسی، فرانسه و ژاپنی پرداخت و در سال ۱۹۹۵ در شهر آوگسبورگ، در جنوب آلمان تحصیلاتش را در رشته علوم سیاسی ادامه داد.
         حامد عبدالصمد، نویسنده و اسلام‌شناس مصری
عبدالصمد تا سال ۲۰۰۹ در دانشگاه مونیخ تدریس می‌کرد. او در ژوئیه ۲۰۱۳ به قاهره رفت و درباره رویکردهای فاشیستی «اخوان‌المسلمین» سخنرانی کرد. پس از این سخنرانی یکی از رهبران گروه جماعت اسلامی و سلفی‌ها او را کافر خواند و به مرگ تهدید کرد. از آن زمان تاکنون جان او همچنان در خطر است و پلیس آلمان از او محافظت می‌کند.
دو کتاب عبدالصمد با نام‌های «وداع من با آسمان، تولدی دوباره» و «زوال جهان اسلام، یک پیش‌بینی» توسط ب. بی‌نیاز (داریوش) از آلمانی به فارسی ترجمه شد‌ه‌ است. انتشارات پویا، فروغ و خاوران در خارج از ایران این کتاب‌ها را منتشر کرده‌اند.
حامد عبدالصمد می‌گوید: «من می‌خواهم آشوب به پا کنم. وقتش رسیده است که به محمد به چشم یک انسان بنگریم. پیامبر اسلام ۱۴۰۰ سال پیش درگذشت. اما او هرگز به درستی دفن نشد. او در تابوتش آرمیده و از درون تابوت بر جهان اسلام همچنان حکمفرمایی می‌کند. در این میان اما جهان تغییر کرده است.»
سخن حامد عبدالصمد تحریک‌آمیز است، اما تازه نیست. «محمدشناسی» متکی بر کتاب و سنت است. بر این مبنا چهره‌ای از محمد به عنوان یک شخصیت آسمانی ساخته و پرداخته شده. اما در همان حال گروهی از اسلام‌شناسان تلاش می‌کنند چهره‌ای کاملن انسانی و جایزالخطا از پیامبر ارائه دهند. حامد عبدالصمد به این گروه دوم تعلق دارد.
  
((تسویه حساب با محمد)) نوشته حامد عبدالصمد
قرآن که در سال ۶۳۲ میلادی، پس از مرگ محمد گرد آمد، از دو بخش تشکیل شده: آیات مکی و آیات مدنی. عبدالصمد برای مثال به آیه ۳۲ از سوره مائده و از آیات مکی اشاره می‌کند که می‌گوید هر کس یک انسان را از مرگ نجات دهد، مثل این است که بشریت را نجات داده و این آیه را با آیه قتل کافران در سوره توبه، یکی از آیات مدنی مقایسه می‌کند. او در کتاب «تسویه حساب با محمد» منشأ و دلیل آیات قرآنی با دو پیام متناقض را توضیح می‌دهد. به گمان او این تناقض‌ها به این دلیل شکل گرفت که محمد در مکه با پیام‌های امیدبخش و رحمانی پیروانی پیدا نکرد. پس به مدینه رفت و با گروه‌های جنگ‌طلب همدست شد، به غارتگری و جنگ و آدمکشی روی آورد و چنین بود که به ضرب شمشیر پایه‌های امپراطوری اسلامی را ساخت.
عبدالصمد می‌گوید: «هنگامی که آیات قرآن بشارت‌دهنده صلح و دوستی بودند، موفقیتی نصیب محمد نشد. این شمشیر بود که نخستین کامیابی‌ها را نصیب پیامبر اسلام کرد. این واقعیت صدر اسلام است و آن را نباید از نظر دور داشت.»
حامد عبدالصمد، به یک معنا تلاش می‌کند دریابد که چه اتفاقی برای پیامبر اسلام افتاد که او به یک شورشی رادیکال تبدیل شد. عبدالصمد می‌گوید: «من قصد ندارم آیات مکی و مدنی را با هم مقایسه کنم. بلکه تلاش کرده‌ام این آیات را در متن تاریخ صدر اسلام بررسی کنم. آیات صلح‌جویانه در مکه و آیات جنگ‌طلبانه در مدینه، اسلام رحمانی و اسلام تکفیری، هر دو یک اسلام‌اند. آن‌ها را نمی‌توان از هم تفکیک کرد و دو اسلام ساخت و پرداخت. محمد هم به عنوان یک شخصیت در متن تاریخ صدر اسلام قابل بررسی‌ست. او یک شخصیت تاریخی‌ست که دیگر معاصر زمان ما نیست.»
این سخنان ممکن است جسورانه باشد. اما این پرسش در میان می‌آید که آیا بهتر نیست به جای تقدس‌زدایی از پیامبر اسلام و تحریک مسلمانان، مدارا پیشه کنیم و بر جنبه‌های رحمانی و بشردوستانه قرآن تأکید کنیم؟
عبدالصمد پاسخ می‌دهد: «نه، به هیچ‌وجه، اتفاقن مسلمانان صلح‌جو را هم باید با تاریخ صدر اسلام و با شخصیت متناقض محمد درگیر کرد. آن‌ها باید دریابند که قرآن یک متن تاریخی و محمد هم یک شخصیت تاریخی‌ست. تأکید بر جنبه‌های رحمانی قرآن مشکلی را از میان برنمی‌دارد. او که به آیات رحمانی قرآن استناد می‌کند که بشارت‌دهنده صلح باشد، نباید تعجب کند اگر دیگری برای جنگ‌افروزی و غارتگری به آیات تکفیری قرآن استناد کند.»
شاید بتوان گفت کتاب وی یک کتاب مناقشه‌انگیز دیگر است برای سکولار کردن دین اسلام. عبدالصمد در پی دگرگونی ماهوی اسلام از یک دین سیاسی به یک دین شخصی مبتنی بر سنت روشنگری در غرب است.
«تسویه حساب با محمد» در ادامه «فاشیسم اسلامی» نوشته شده. عبدالصمد در کتاب پیشین‌اش هم برای اسلام یک سویه عرفانی و یک سویه قضایی و سیاسی قائل شده بود. او بر این نظر است سویه قضایی و سیاسی اسلام رویکردهای فاشیستی دارد. به باور او وقتی یک اسلام‌گرا وارد عرصه سیاست می‌شود هدفی ندارد جز اینکه نخست حاکمیت اسلام را به جامعه تحمیل کند و سپس بر جهان مسلط شود.

۱۳۹۴ مهر ۷, سه‌شنبه

ایشان را مرد و زن آفرید؛ ایشان را در تصویر خدا آفرید

و خدا گفت: «آدم را به صورت ما، و موافقِ شبیهِ ما بسازیم، تا بر ماهیان دریا، و پرندگان آسمان، و بهایم، و بر تمامی زمین، و همۀ حشراتی که بر زمین می‌خزند، حکومت نماید.» پس خدا آدم را به صورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید. ایشان را نر و ماده آفرید؛ و خدا ایشان را برکت داد؛ و خدا بدیشان گفت: «بارور و کثیر شوید؛ و زمین را پر سازید؛ و در آن تسلط نمایید؛ و بر ماهیان دریا، و پرندگان آسمان، و همۀ حیواناتی که بر زمین می‌خزند، حکومت کنید». تورات 1؛26...30
امروز می‌خواهیم به همراه یکدیگر، بر سه نکته‌ای تفکر و تأمل نماییم که آیات نامبرده، بدانها اشاره نموده، و تعلیم می‌دهند. نخستین نکته این است که خدا انسان را آفرید. دومین نکته این است که خدا ما را در تصویر خویش آفرید؛ و سومین نکته این است که خدا ما را مرد و زن آفرید.
می‌شود که این سه حقیقت را باور داشت، ولی مسیحی نبود. فراموش نکنیم که این آیات، جزیی از تورات یهودند. از این‌رو، یک یهودیِ ایماندار به کلام خدا، این حقایق را پذیرا خواهد بود. هرچند که می‌توانید این سه حقیقت را باور داشته، ولی مسیحی نباشید، اما این سه حقیقت، در واقع به مسیحیت اشاره دارند. بدون کار مسیح، آنها ناقص بوده، و تنها در او تکمیل می‌گردند. امروز قصد من این است که در این باره، و به طور خاص دربارۀ سومین حقیقت؛ یعنی این مهم صحبت کنم، که ما در تصویر خدا، مرد و زن آفریده شدیم.

۱. خدا انسان را آفرید

ابتدا دربارۀ نخستین حقیقت صحبت می‌کنیم: خدا انسان را آفرید. فکر می‌کنم لازم باشد که دربارۀ این حقیقت توضیح داده شود. چرا خدا ما را آفرید؟ وقتی چیزی را به وجود می‌آورید، برای به وجود آوردنش دلیل دارید. ولی آیا جهانی که از آن شناخت داریم، برای این پرسش، پاسخی مناسب و سنجیده ارائه می‌دهد؟ عهد‌عتیق، از حکومت انسان بر جهان سخن می‌گوید. از این سخن می‌گوید که انسان آفریده شد تا جلال خدا را نمایان سازد (اشعیا ۴۳:‏۷)؛ و از این سخن می‌گوید که جهان از معرفتِ جلالِ خداوند سرشار می‌باشد.
اما حال چه می‌بینیم؟ می‌بینیم که دنیا بر ضد خالقش، طغیان کرده است. می‌بینیم که تورات یهود به پایان رسید، در حالی که رویداد آفرینش کاملاً به اتمام نرسیده، و امید جلال در راه است. پس اگر به آن شکلی که تورات شرح می‌دهد، رویداد آفرینش انسان به دست خدا را باور داشته باشیم، لازم است که بقیۀ ماجرا، یعنی مسیحیت هم شرح داده شود، چرا که تنها در مسیح است که هدف از آفرینش، تحقق می‌یابد.

۲. خدا ما را در تصویر خویش آفرید

یا برای نمونه، به دومین حقیقت توجه کنیم: خدا ما را در تصویر خویش آفرید. به یقین که این حقیقت، با دلیلِ هستیِ ما بی‌ارتباط نیست. با توجه به این واقعیت که ما قورباغه، یا مارمولک، یا پرنده، یا حتی میمون نیستیم، پس خدا می‌بایست در خلقت ما، هدف شگفت‌انگیزی را در نظر داشته باشد. ما انسانهایی هستیم در تصویر خدا؛ و تنها ما انسانها در تصویر خدا هستیم، نه هیچ حیوانی دیگر.
اما این عزت و والاییِ پرابهت را به کجا رسانده‌ایم! آیا ما شبیه به خدا هستیم؟ البته هم شبیه هستیم؛ و هم شبیه نیستیم. بله، ما شبیه به خدا هستیم؛ و حتی در بی‌ایمانی و گناهکار بودنمان نیز این شباهت کاملاً از بین نرفته است، چرا که در پیدایش ۹:‏۶، خدا به نوح فرمود: «هر که خون انسان ریزد، خون وی به دست انسان ریخته شود. زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت.» به بیان دیگر، حتی در دنیایی لبریز از گناه (با گناهانی چون قتل)، هنوز هم انسانها در تصویر خدا هستند. آنها موش و پشه نیستند که کشته شوند. اگر انسانی را به قتل رسانید، جان خود را از دست خواهید داد (به یعقوب ۳:‏۹ مراجعه نمایید).
ولی آیا ما همان تصویری هستیم که خدا ما را بدان آفرید؟ مگر نه اینکه این تصویر آن‌قدر خدشه‌دار شده که تقریباً به سختی قابل شناسایی است؟ آیا احساس می‌کنید آن‌طور که باید، شبیه به خدا هستید؟ بنابراین، این باور که ما در تصویر خدا آفریده شدیم، هنوز چیزی کم دارد؛ و در این مورد، به یک رهایی، یک تبدیل، یک خلقت تازه نیاز است؛ و این دقیقاً همان چیزی است که مسیحیت به ارمغان می‌آورد. «محض فیض نجات یافته‌اید، به وسیلۀ ایمان؛ و این از شما نیست، بلکه بخشش خداست؛ و نه از اعمال، تا هیچ‌کس فخر نکند. زیرا که صنعت او هستیم، آفریده شده در مسیح عیسی برای کارهای نیکو . . . انسانیت تازه را که به صورت خدا، در عدالت و قدوسیت حقیقی آفریده شده است، بپوشید» (افسسیان ۲:‏۸-‏۱۰؛ ۴:‏۲۴). خدا ما را در تصویر خویش آفرید، ولی ما این تصویر را آن‌قدر خدشه‌دار کرده‌ایم که تقریباً به سختی قابل شناسایی می‌باشد. حال آنکه عیسی پاسخ و چارۀ این مشکل است. او به واسطۀ ایمان از راه می‌رسد، او می‌بخشد، پاک می‌کند؛ و شروع به بازیابی می‌نماید، که این بازیابی، همانا تقدیس شدن نام داشته، و در انتها به جلال ختم می‌شود، همان جلالی که خدا از ابتدا برای انسانها در نظر داشت. بنابراین، از آنجا که می‌دانیم در تصویر خدا آفریده شدیم، گناه و فسادمان، مستلزم یک پاسخ است؛ و آن پاسخ، کسی نیست جز عیسی.

۳. خدا ما را مرد و زن آفرید

سومین حقیقت در آیات نامبرده این است که خدا ما را مرد و زن آفرید. این حقیقت نیز به مسیحیت اشاره داشته، و مستلزم آن است که در مسیح کامل گردد. چگونه؟ دست‌کم، به دو طریق. یک طریق، از سرّ ازدواج، و طریق دیگر، از زشتیِ روابط گناه‌آلود مرد و زن در تاریخ ناشی می‌شود.
سرّ ازدواج
ابتدا به سرّ ازدواج بپردازیم. در پیدایش ۲:‏۲۴، درست پس از شرح آفرینشِ زن، موسی (نویسندۀ پیدایش) می‌گوید: «از این سبب، مرد، پدر و مادر خود را ترک کرده، با زن خویش خواهد پیوست؛ و یک تن خواهند بود.» حال، وقتی پولس رسول، در رسالۀ افسسیان ۵:‏۳۱، از این آیه نقل قول می‌کند، چنین می‌گوید: «این سرّ، عظیم است، لیکن من دربارۀ مسیح و کلیسا سخن می‌گویم.» و این نقل قول، به پولس سرنخی می‌دهد، تا به کمک آن، معنای ازدواج را توضیح دهد: ازدواج، نماد محبت مسیح برای کلیساست، که خود را در محبت شوهری که سَرِ همسرش است، نمایان می‌سازد؛ و این نمادی است از خرسندانه تسلیم شدنِ کلیسا به مسیح، که خود را در رابطۀ زن با شوهرش نمایان می‌سازد.
پولس، پیدایش ۲:‏۲۴ را «سرّ» می‌نامد، زیرا خدا کل مقصودش برای ازدواج مرد و زن را به طور کامل در پیدایش آشکار نکرده بود. در عهد‌عتیق، نشانه‌ها و اشاراتی وجود داشت که رابطۀ خدا و قومش را به ازدواج تشبیه می‌نمود، اما تنها هنگامی که مسیح آمد، سرّ ازدواج، با جزییات آشکار گردید. ازدواج مقرر شد، تا عهد و پیمان مسیح با قومش، و تعهدش به کلیسایش را به تصویر کشد.
پس آیا این نکته برایتان روشن است که چطور خدا انسان را مرد و زن آفرید؛ و سپس ازدواج را مقرر نمود، تا که در آن رابطه، مرد، از پدر و مادرش جدا شود؛ و با همسرش پیمان بسته، و به او بپیوندد. آیا مشاهده می‌کنید که خلقت مرد و زن، و آیین ازدواج، تا چه اندازه مستلزم مکاشفۀ مسیح و کلیسایش است. این سرّ برای مکشوف شدن، مستلزم مسیحیت است و بس.
اما بسیاری، و چه بسا برخی مسیحیان، با این اندیشه، بیگانه هستند، چرا که رسم ازدواج، هم در مسیحیت، و جامعۀ مسیحی، و هم خارج از مسیحیت، و در همۀ فرهنگها رایج است. از این‌رو، ما چنین نمی‌پنداریم که همۀ ازدواجهای غیر مسیحی، نمادی از سرّ رابطۀ مسیح و کلیسا هستند. حال آنکه آنها به واقع، نمادی از این رابطه‌اند؛ و دلیل اصلیِ مرد بودن، و زن بودن ما در بنای ازدواج، این است که به رابطۀ مسیح با کلیسا، ندا سر داده، آن رابطه را نمایان سازد. مسیحیت، درک ما را از عهد و پیمان ازدواج، کامل می‌گرداند.
بگذارید در اینجا تصویری را برایتان ترسیم نموده، و به شکلی تصویرپردازی‌اش کنم که شاید تا به حال، این‌گونه تصورش نکرده باشید. مسیح دوباره به این زمین بازمی‌گردد. فرشتگان گفتند همان‌گونه که از نزد شما بالا رفت، به همان‌گونه به زمین بازخواهد گشت. پس بیایید به همراه هم، آن روز را تصور کنیم: آسمان گشوده شده، شیپور نواخته گشته، و پسر انسان، با قدرت، و جلال عظیم، و به همراه ده‌ها هزار فرشتۀ مقدس، که مثل آفتاب می‌درخشند، بر ابرها ظاهر می‌شود. او فرشتگانش را فرستاده، تا برگزیدگانش را از چهار گوشۀ جهان گرد آورند؛ و آنانی را که در مسیح، مرده‌اند، از مردگان برخیزانند. او آنان را بدنهایی تازه و پرجلال، همچون بدن خویش عطا نموده، و بقیۀ ما را در چشم بر هم زدنی، تبدیل خواهد نمود، تا درخورِ جلال گردیم.
عروس مسیح (کلیسا!)، که قرنها در حال مهیا شدن است، سرانجام آماده گشته، و گویی که مسیح، دست عروسش را گرفته، و او را بر سر میز می‌آورد. شامِ عروسیِ برّه فرا رسیده است. مسیح در صدر میز می‌ایستد؛ و سکوتی عظیم، بر میلیونها تن از مقدسان حکمفرما می‌شود؛ و او چنین می‌فرماید: «عزیزانم! این بود معنای ازدواج. همۀ آنچه که ازدواج بدان اشاره می‌کرد، این است. من به همین دلیل، شما را مرد و زن آفریدم؛ و پیمان ازدواج را بنا نمودم. از این پس، دیگر هیچ ازدواجی وجود نخواهد داشت، چرا که آن واقعیت نهایی، رخ نمایانده، پس سایه می‌تواند کنار رود» (به انجیل مرقس ۱۲:‏۲۵؛ و لوقا ۲۰:‏۳۴-‏۳۶ مراجعه نمایید).
اکنون به مطلبی که در حال بررسی‌اش بودیم، بازگردیم: ما در حال بررسی سومین حقیقت هستیم؛ و سومین حقیقت، که خدا ما را در تصویر خویش، مرد و زن آفرید، برای تکمیل شدن، به مسیحیت اشاره می‌نماید. من پیش از این عنوان کردم که این مهم، به دو طریق، به مسیحیت اشاره دارد. طریق اول، سرّ ازدواج بود. خلقت انسان به صورت مرد و زن، آن چارچوب لازم در خلقت را برای بنای ازدواج مهیا می‌سازد. بدون وجود مرد و زن، ازدواج ممکن نیست؛ و تا زمانی که ازدواج را تمثیلی از رابطۀ مسیح با کلیسا نبینیم، نمی‌توانیم به ماهیت معنای ازدواج پی برده، و آن را به طور کامل درک نماییم.
بنابراین، خلقت انسان به صورت مرد و زن، به ازدواج اشاره دارد؛ و ازدواج نیز به مسیح و کلیسا؛ و از این‌رو، اعتقاد به اینکه خدا ما را در تصویر خویش، مرد و زن آفرید، تنها در مسیحیت کامل می‌گردد؛ و یا به بیانی دیگر، این مهم تنها در مسیح و کار نجاتبخش او برای کلیسا، کامل می‌گردد.
زشتیِ روابط مرد و زن در تاریخ
من به این نکته اشاره کرده بودم که طریق دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد خلقت مرد و زن در تصویر خدا، جز در مسیحیت کامل نمی‌شود. بدین معنی که این تصویر، در طی تاریخ، به سبب زشتیِ روابط میان مرد و زن، از شکل افتاده است. بگذارید بیشتر توضیح دهم.
وقتی گناه پا به این جهان گذاشت، تأثیرش بر روابط مرد و زن، ویرانگر و خانمان برانداز بود. پس از اینکه آدم میوۀ ممنوعه را خورده بود، خدا نزد او آمد؛ و از او پرسید که چه بر سرش آمده است. در پیدایش ۳:‏۱۲، آدم چنین می‌گوید: «این زنی که قرینِ من ساختی، وی از میوۀ درخت به من داد که خوردم.» به عبارت دیگر، «تقصیر او بود (یا تقصیر تو که او را به من دادی!)، پس اگر کسی باید به خاطر خوردن میوه بمیرد، بهتر است که او باشد نه من!»
همۀ خشونت علیه زنان، از همین گفته شروع شد، همۀ سوءرفتارها با زنان، همۀ تجاوزها، همۀ تحقیرها و متلک‌های جنسی، و همۀ طریقهای خوار و خفیف شمردن زنی که در تصویر خدا آفریده شد، از آن نقطه شروع گشت.
پیدایش ۳:‏۱۶، لعنتی که بر مرد و زن قرار گرفت را چنین توصیف می‌نماید: خدا به زن فرمود: «اَلم و حمل تو را بسیار افزون گردانم. با اَلم، فرزندان خواهی زایید؛ و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود؛ و او بر تو حکمرانی خواهد کرد.» به بیان دیگر، پیامد گناه و لعنت در عصر ما، کشمکش میان جنس مرد و زن است. منظور آیه، این نیست که امور باید چنین پیش روند، بلکه منظور این است که هنگامی که گناه سلطنت کند، در زیر لعنت گناه، امور به این شکل پیش می‌روند: مردانِ سلطه‌گر، و زنانِ سرکش. در تصویر خدا بودنِ مرد و زن بدین معنا نیست. این زشتی گناه است که خود را چنین نمایان می‌سازد.
حال، این زشتی، چطور به مسیحیت اشاره می‌کند؟ این زشتی، به مسیحیت اشاره می‌کند، زیرا نیازمند آن است که مسیحیت، روابط مرد و زن را شفا بخشد. اگر خدا ما را در تصویر خویش، مرد و زن آفرید، پس مرد و زن از نظر شخصیت، عزت و منزلت، احترام متقابل، توازن، تکمیل یکدیگر، و سرانجامی مشترک، با یکدیگر برابرند. ولی آیا در کل تاریخ جهان، این برابری را شاهد بوده‌ایم؟ چارۀ این برابری، فقط شفایی است که عیسی به ارمغان می‌آورد.

دو نگرش در خصوص شفایی که عیسی به ارمغان می‌آورد

در این باره سخن بسیار است، اما در اینجا به دو نکته بسنده می‌کنم.
۳.‏۱. سرانجامِ مرد و زن آفریده شدن
پطرس در رسالۀ اول پطرس ۳:‏۷ می‌گوید که زن و شوهر مسیحی، «وارثِ فیضِ حیات» هستند. منظور چیست؟ منظور این است که در مسیح، مردان و زنان، دوباره آن چیزی را به دست می‌آورند که از ابتدا برایشان مقرر شده بود: آنها در تصویر خدا، مرد و زن آفریده شدند؛ و دوباره آن مفهوم را بازمی‌یابند. این بدان معناست که هر دو با هم، در مقام مرد و زن، جلال خدا را به تصویر کشیده، و هر دو با هم، وارث هستند. ایشان وارث جلال خدا می‌باشند.
خلقت مرد و زن در تصویر خدا (وقتی این خلقت را در کنار گناه مشاهده می‌کنید)، مستلزم کامل شدن، و شفایی است که به همراه کار تبدیل کنندۀ مسیح، و میراثی که برای گناهکاران به دست آورد، جاری می‌گردد. مسیح، این واقعیت که مرد و زن، وارثِ فیضِ حیاتند را از گناه بازستاند.
۳.‏۲. مفهوم مجرد بودنِ مرد و زن
در خصوص اینکه مسیح چگونه امور را تغییر داده، و بر زشتی ستیزۀ ما چیره گشته، و سرانجامِ مرد و زن خلق شدن ما در تصویر خدا را تحقق می‌بخشد، نکتۀ دیگری وجود دارد، که در رسالۀ اول قرنتیان فصل ۷ به آن اشاره شده است. پولس در این رساله چیزی را مطرح می‌کند که در آن روزگار، بسیار غیر معمول بود: «به مجردان و بیوه‌زنان می‌گویم که ایشان را نیکوست که مثل من بمانند . . . شخص مجرد، در امور خداوند می‌اندیشد، که چگونه رضامندیِ خداوند را بجوید . . . باکره، در امور خداوند می‌اندیشد، تا هم در تن، و هم در روح، مقدس باشد . . . این را می‌گویم، نه آنکه دامی بر شما بنهم، بلکه نظر به . . . ملازمتِ خداوند، بی‌تشویش» (اول قرنتیان ۷:‏۸، ۳۲-‏۳۵).
آیا متوجه هستید که این آیات گویای چه نکته‌ای هستند؟ این آیات، حاکی از آن بوده، که آن شفا که عیسی برای مرد و زنی به ارمغان می‌آورد که در تصویر خدا آفریده شدند، به ازدواج بستگی ندارد. در واقع، تجربۀ پولس در مقام مردی مجرد (و الگوی عیسی در مقام مردی مجرد)، به او تعلیم داد که گونه‌ای خاص از وقف شدن، و سرسپردگیِ مطلق به خداوند وجود دارد که تنها مردان و زنان مجرد از آن برخوردار بوده، و مقدسانِ متأهل، معمولاً از آن سهمی ندارند.
این مهم را می‌توان به شکلی دیگر نیز بیان کرد: ازدواج، رسمی گذرا، و مخصوصِ این عصر است، تا که رستاخیز مردگان فرا رسد. ماهیتِ معنای ازدواج، و هدف از ازدواج، این است که رابطۀ مسیح را با کلیسا به نمایش گذارد. اما هنگامی که واقعیت از راه رسد، این تصویر، که در قالب ازدواج شاهدش هستیم، کنار خواهد رفت؛ و در عصر آینده، دیگر ازدواجی وجود نخواهد داشت؛ و آنانی که مجرد، و وقف خداوند بوده‌اند نیز در شامِ عروسی برّه حضور داشته، و به طور کامل، وارثِ فیضِ حیات خواهند بود؛ و بر حسب سرسپردگی‌شان به خداوند، و از خودگذشتگی که از خود نشان داده‌اند، پاداش خواهند یافت، پاداشی که همانا مهر و محبت و رابطه داشتن و وجد و شادی، ورای تصورشان خواهد بود.

چکیده

بگذارید آنچه را که تا به حال بررسی کرده‌ایم، خلاصه نمایم:
۱. خدا انسان را آفرید؛ ولی این واقعیت شگفت‌انگیز، با پایان یافتنِ عهد‌عتیق، خاتمه نمی‌یابد؛ و نیازمند مسیحیت است که رخ بنمایاند، تا آنچه را که خدا در حال انجامش بود، معنا کند. بدون کار مسیح، اهداف خدا در خلقت ناتمام می‌مانند.
۲. خدا ما را در تصویر خویش آفرید. ولی ما این تصویر را آن‌چنان خدشه‌دار کرده‌ایم که دیگر به سختی قابل شناسایی است. از این‌رو، این حقیقت برای تکمیل شدن، نیازمند مسیحیت است، چرا که عیسی آنچه را که تخریب شده، اصلاح می‌نماید؛ و این اصلاح شدن، «خلقت تازه در مسیح» نام دارد. این تصویر، در عدالت و قدوسیت، دوباره شکل اولیۀ خود را بازمی‌یابد.
 ۳. خدا ما را در تصویر خویش، مرد و زن آفرید؛ و این مهم نیز برای تکمیل شدن، نیازمند حقیقتِ مسیحیت است. هیچ‌کس قادر نخواهد بود کاملاً به مفهوم مرد بودن، و زن بودن در بنای ازدواج پی برد، مگر اینکه درک نماید که ازدواج مقرر شده، تا مسیح و کلیسا را به تصویر کشد؛ و هیچ‌کس قادر نخواهد بود حقیقتاً به سرانجامِ خلقتِ مرد و زن در تصویر خدا پی برد، مگر اینکه بداند که مرد و زن، هر دو وارثِ فیضِ حیات هستند؛ و سرانجام اینکه هیچ‌کس قادر نخواهد بود کاملاً به معنای مجرد بودنِ مرد و زن در تصویر خدا پی برد، مگر اینکه از مسیح بیاموزد که در عصر آینده، ازدواجی وجود نخواهد داشت؛ و از این‌رو، سرانجامِ پرجلال مرد بودن، و زن بودن در تصویر خدا، به ازدواج بستگی نداشته، بلکه به سرسپردگی به خداوند متکی است.

پس در این حقایق پابرجا بمانید: خدا شما را آفرید؛ او شما را در تصویر خویش آفرید؛ و شما را مرد، یا زن آفرید، تا که به شکلی کاملاً منحصر به فرد، و از اساس و بنیان، و تمام و کمال، وقف خداوند گردید.
John Piper
Thumb john piper

مصاحبه ویژه خبرگزاری صدای مسیحیان ایران با دکتر احمد شهید(گزارشگر ویژه س...

اعمال فشار برای پرونده سازی جدید علیه یک کشیش زندانی



دور جدید بازجویی سعید عابدینی، کشیش ایرانی آمریکایی در زندان آغاز شده و وی برای انتساب اتهامات و پرونده جدید تحت فشار قرار گرفته است
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سعید عابدینی، کشیش ایرانی آمریکایی زندانی در زندان رجائی شهر مورد بازجویی و فشار ماموران امنیتی در زندان رجائی شهر قرار گرفته است تا با انتساب اتهامات جدید پرونده جدیدی برای گشوده شود.
بنا به همین گزارش و به گفته منابع مطلع، بعد از ظهر سه شنبه سعید عابدینی توسط ماموران امنیتی برای بازجویی فراخوانده شده و با لیست سوالات جدیدی درباره ارتباط با رسانه های خارجی و گروه های ضد حکومتی قرار گرفته است. بنا بر همین گزارش، بازجویی این کشیش ایرانی آمریکایی در بند با فشار، سروصدا و فریاد و برخوردی بسیار خشن همراه بوده و دوبار برای برخورد با او از دستگاه شوکر استفاده شده است. همچنین این زندانی عقیدتی تهدید شده است که با پرونده جدید بر حکم زندان او افزوده خواهد شد.
نغمه عابدینی همسر این کشیش در بند با تائید این خبر گفت که وضعیت جسمانی همسرش در شرایط خوبی نیست و همسر او از بیماری و درد مدام معده رنج می برد.
همسر این زندانی عقیدتی همچنین از نگرانی خانواده همسرش خبر داد و گفت که با توجه به فوت شاهرخ زمانی، فعال کارگری در زندان رجائی شهر بیم اتفاقات ناگواری برای این کشیش در بند در زندان رجائی شهر می رود.
سعید عابدینی، کشیش ایرانی آمریکایی در مهر ماه سال ۱۳۹۱ در ایران بازداشت و در بهمن ماه همان سال به هشت سال زندان محکوم شد.



۱۳۹۴ مهر ۵, یکشنبه

بازگشت به خانه پدر

(( تنها ولخرجان اند که خاطره منزل پدرشان را به یاد می آورند.اگر این پسر با صرفه جویی زندگی کرده بود؛هیچ گاه به فکر بازگشت به خانه پدرش نمی افتاد))
 Simon Well



 لوقا   فصل ۱۵

مَثَلِ پسر گمشده (( مثلی از عیسی مسیح)

۱۱سپس ادامه داد و فرمود: «مردی را دو پسر بود.۱۲روزی پسر کوچک به پدر خود گفت: ”ای پدر، سهمی را که از دارایی تو به من خواهد رسید، اکنون به من بده.“ پس پدر دارایی خود را بین آن دو تقسیم کرد.۱۳پس از چندی، پسر کوچکتر آنچه داشت گرد‌آورد و راهی دیاری دوردست شد و ثروت خویش را در آنجا به عیاشی بر‌‌باد داد.۱۴چون هرچه داشت خرج کرد، قحطی شدید در آن دیار آمد و او سخت به تنگدستی افتاد.۱۵از این‌رو، خدمتگزاریِ یکی از مردمان آن سامان را پیشه کرد، و او وی را به خوکبانی در مزرعۀ خویش گماشت.۱۶پسر آرزو داشت شکم خود را با خوراک خوکها سیر کند، امّا هیچ‌کس به او چیزی نمی‌داد.۱۷سرانجام به خود آمد و گفت: ”ای بسا کارگران پدرم خوراک اضافی نیز دارند و من اینجا از فرط گرسنگی تلف می‌شوم.۱۸پس برمی‌خیزم و نزد پدر می‌روم و می‌گویم: «پدر، به آسمان و به تو گناه کرده‌ام.۱۹دیگر شایسته نیستم پسرت خوانده شوم. با من همچون یکی از کارگرانت رفتار کن.»“
۲۰پس برخاست و راهی خانۀ پدر شد. امّا هنوز دور بود که پدرش او را دیده، دل بر وی بسوزاند و شتابان به‌سویش دویده، در آغوشش کشید و غرق بوسه‌اش کرد.۲۱پسر گفت: ”پدر، به آسمان و به تو گناه کرده‌ام. دیگر شایسته نیستم پسرت خوانده شوم.“۲۲امّا پدر به خدمتکارانش گفت: ”بشتابید! بهترین جامه را بیاورید و به او بپوشانید. انگشتری بر انگشتش و کفش به‌پاهایش کنید.۲۳گوسالۀ پرواری آورده، سر ببرید تا بخوریم و جشن بگیریم.۲۴زیرا این پسر من مرده بود، زنده شد؛ گم شده بود، یافت شد!“ پس به جشن و سرور پرداختند.
۲۵«و امّا پسر بزرگتر در مزرعه بود. چون به خانه نزدیک شد و صدای ساز و آواز شنید،۲۶یکی از خدمتکاران را فراخواند و پرسید: ”چه خبر است؟“۲۷خدمتکار پاسخ داد: ”برادرت آمده و پدرت گوسالۀ پرواری سر بریده، زیرا پسرش را به‌سلامت بازیافته است.“۲۸چون این را شنید، برآشفت و نخواست به خانه درآید. پس پدر بیرون آمد و به او التماس کرد.۲۹امّا او در جواب پدر گفت: ”اینک سالهاست تو را چون غلامان خدمت کرده‌ام و هرگز از فرمانت سر نپیچیده‌ام. امّا تو هرگز حتی بزغاله‌ای به من ندادی تا با دوستانم ضیافتی به‌پا کنم.۳۰و حال که این پسرت بازگشته است، پسری که دارایی تو را با روسپیها بر باد داده، برایش گوسالۀ پرواری سر بریده‌ای!“۳۱پدر گفت: ”پسرم، تو همواره با من هستی، و هرآنچه دارم، مال توست.۳۲امّا اکنون باید جشن بگیریم و شادی کنیم، زیرا این برادر تو مرده بود، زنده شد؛ گم شده بود، یافت شد!“‌»

N.I.V
11 Jesus continued: "There was a man who had two sons. 12 The younger one said to his father, Father, give me my share of the estate. So he divided his property between them. 13"Not long after that, the younger son got together all he had, set off for a distant country and there squandered his wealth in wild living. 14 After he had spent everything, there was a severe famine in that whole country, and he began to be in need. 15 So he went and hired himself out to a citizen of that country, who sent him to his fields to feed pigs. 16 He longed to fill his stomach with the pods that the pigs were eating, but no one gave him anything. 17"When he came to his senses, he said, How many of my fathers hired men have food to spare, and here I am starving to death! 18 I will set out and go back to my father and say to him: Father, I have sinned against heaven and against you. 19 I am no longer worthy to be called your son; make me like one of your hired men. 20 So he got up and went to his father. "But while he was still a long way off, his father saw him and was filled with compassion for him; he ran to his son, threw his arms around him and kissed him. 21 "The son said to him, Father, I have sinned against heaven and against you. I am no longer worthy to be called your son. 22 "But the father said to his servants, Quick! Bring the best robe and put it on him. Put a ring on his finger and sandals on his feet. 23 Bring the fattened calf and kill it. Lets have a feast and celebrate. 24 For this son of mine was dead and is alive again; he was lost and is found. So they began to celebrate. 25 "Meanwhile, the older son was in the field. When he came near the house, he heard music and dancing. 26 So he called one of the servants and asked him what was going on. 27 Your brother has come, he replied, and your father has killed the fattened calf because he has him back safe and sound. 28 "The older brother became angry and refused to go in. So his father went out and pleaded with him. 29But he answered his father, Look! All these years Ive been slaving for you and never disobeyed your orders. Yet you never gave me even a young goat so I could celebrate with my friends. 30 But when this son of yours who has squandered your property with prostitutes comes home, you kill the fattened calf for him! 31 " My son, the father said, you are always with me, and everything I have is yours.


۱۳۹۴ مهر ۳, جمعه

MiNeVISAM مینویسم Edris Sorouriادریس سروری

دوستان عزیز موزیک ویدو ادریس سروری هم اکنون اماده پخش است میتونید از طریق صفحه فیسبوک و لینک های مندرج شده مشاهده کنید

https://www.youtube.com/watch?v=_vsggxIqR0Q&feature=youtu.be

https://www.facebook.com/1374822256115556/videos/1612132882384491/?pnref=story


۱۳۹۴ مهر ۱, چهارشنبه

دفتر کار «رضا خندان» همسر «نسرین ستوده» از سوی مامورین امنیتی پلمب شد


مامورین امنیتی به دفتر کار رضا خندان همسر نسرین ستوده حقوقدان، وکیل دادگستری و فعال اجتماعی یورش و پلمب شد.



بنابر گزارش کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی به نقل از صفحه فیسبوک رضا خندان ، چنین آمده : 

دفتر کار من و همه ی افرادی که در ساختمان ما بودند امروز با حکم دادستانی پلمپ شد.


پلمپ در ساعتی اتفاق افتاد که من در دفترکارم نبودم. من و نسرین جهت پیگیری مزاحمت و تهدیدهای تلفنی که ۳ ماه بود درگیر آن بودیم به دادسرای قدس و کلانتری رفته بودیم.
علاوه بر دفتر کار من, دفتر کار تمامی افرادی که در ساختمان بودند نیز بدون دلیل پلمپ شده است. دفتر شرکت تولید فیلم که پروانه ی رسمی کار داشته و متولی ساختمان است, پلمپ شده است.
۳ روز پیش افرادی از سوی پلیس امنیت به ساختمان هجوم برده, تمامی افراد حاضر در ساختمان از جمله ارباب رجوع ها را به همراه کامپیوترهای موجود در ساختمان با خود برده بودند.
۱۰ نفر پرسنل و ارباب رجوع را تا پاسی از شب بدون کوچکترین توضیح و تفهیم اتهامی در پلیس امنیت و مراکز دیگر نگهداری می کنند.
پلیس امنیت به یکی از دوستان گفته است که ما خودمان نیز از این شیوه و برخورد که به ما ابلاغ شده است گیج شده ایم.
تا این لحظه به هیچکدام از شاغلین ساختمان احضاریه ای داده نشده است
و  دلیل و مدرکی که منجر به پلمپ شده باشد نیز ارائه نشده است.

یاد جمله ی معروف بازجوی اطلاعات می افتم که به نسرین گفته بود: " تو و همسرت را از حَیِّز انتفاع ساقط می کنیم."

عکس از تجمع نوکیشان مسیحی در رابطه با خواستار صلح جهانی

عیسی مسیح پیامد صلح و آرامش است


کشیش زندانی،عاملی برای وساطت پاپ برای آزادی آمریکاییان زندانی در ایران


احتمال آن می رود همزمان با برنامه سفر پاپ به آمریکا، دولت باراک اوباما از او برای آزادی زندانیان آمریکایی در ایران کمک خواسته باشد.



برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که همزمان با برنامه سفر پاپ به آمریکا، دولت باراک اوباما از او برای آزادی زندانیان آمریکایی در ایران کمک خواسته است.
نشریه پولتیکو روز دوشنبه ۲۱ سپتامبر در گزارشی جامع نوشته است که دولت اوباما با واتیکان برای وساطت پاپ و یافتن راهی برای آزادی سه زندانی آمریکایی در ایران در تماس بوده است؛ زندانیانی که اکنون پس از حل و فصل مساله هسته‌ای ایران، به اصلی‌ترین عامل اصطحکاک بین دو کشور تبدیل شده است.
به نوشته پولتیکو، رهبر یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون کاتولیک جهان، که پیشتر به حل اختلافات بین دو دشمن دیرینه، آمریکا و کوبا، کمک کرده است، در حالی این هفته از واشنگتن دیدار می‌کند که هنوز گرد و خاک مناظره موافقان و مخالفان توافق هسته ای در کنگره آمریکا نخوابیده است.
یکی از محورهای مخالفت برخی از سناتورها با توافق هسته‌ای ایران، ادامه زندانی بودن  کشیش سعید عابدینی ،جیسون رضائیان، امیر میرزا حکمتی، سه آمریکایی ایرانی تبار در ایران بوده است.
به گفته خبرگزاری صدای امریکا، بر اساس یکی از منابع نزدیک به پرونده این زندانیان، آمریکا و واتیکان در ماههای اخیر برای حل این مشکل در تماس بوده‌اند و دست کم خانواده یکی از زندانیان موفق شده است مستقیما با پاپ تماس بگیرد.
از سوی دیگر، واتیکان، کشور-شهری با ۸۰۰ شهروند، پیشینه‌ای طولانی در نقش آفرینی و وساطت آشکارا و نهان در سیاست بین‌الملل دارد؛ از جمله کمک به حل مسائلی نظیر بحران های گروگانگیری. از این رو واتیکان نه با کلیساهای خود که با سفارتخانه‌های خود در این سالها به خوبی ارتباطات خود را حفظ کرده است؛ عاملی که به اوباما برای رسیدگی به اولویت‌های سیاسی اش کمک کرده است.
یکی از کارشناسان امور کلیساهای کاتولیک و مدرس دانشگاه به مجله پولتیکو گفت که واتیکان آن نفوذی نهایی است، آنها از مسائلی آگاهی دارند که حتی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، از آن اطلاع ندارد.
اگر چه هیچیک از مقامات آمریکا و واتیکان حاضر به اظهار نظر درباره هیچیک از ابعاد پرونده زندانیان آمریکایی در ایران نشدند، نویسنده مقاله پولتیکو معتقد است که حضور سعید عابدینی، کشیشی که یک کلیسای خانگی را در ایران اداره می کرد در میان زندانیان، عاملی است برای وساطتت پاپ در این موضوع. دلیل دیگر، خوشبینی شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان رئیس جمهوری ایران است که فوریه گذشته پس از دیدار پاپ بیان شد. او گفت که پاپ می‌تواند به حل مشکلات کشورها کمک کند و افراد را به هم نزدیک کند.
چندی پیش نیز وزیر خارجه آمریکا طی بیانیه ایی یادآور شد که باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده اخیرن در جمعه گروهی از کهنه سربازان آمریکا گفت:
پرزیدنت اوباما درباره تمام آمریکایی‌هایی که بطور ناعادلانه در ایران بازداشت شده‌اند سخن گفت، و تاکید کرد جیسون رضائیان روزنامه نگار، کشیش سعید عابدینی ، امیر حکمتی گروهبان پیشین سپاه تفنگداران دریایی ارتش آمریکا، همگی باید آزاد شوند.
امیر میرزایی حکمتی به اتهام جاسوسی به ۱۰ سال زندان محکوم شده، جیسون رضائیان خبرنگار روزنامه واشنگتن پست بیش از یک سال است به اتهام جاسوسی در ایران در بازداشت بسر می‌برد، و کشیش سعید عابدینی با اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل گروه‌های کلیسای خانگی به ۸ سال زندان محکوم شده است.
آژانس خبری مسیحیان ایران
محبت نیوز

۱۳۹۴ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

جواب مؤدب رامین ناصرنصیر به بی ادبی حدادعادل



رامین ناصرنصیر بازیگر با انتشار متنی در صفحه اینستاگرامش نسبت به سخنان غلامعلی حدادعادل در برنامه خندوانه واکنش نشان داد.
کلمه – گروه اجتماعی: حضور غلامعلی حدادعادل در برنامه خندوانه که از قبل از پخش برنامه انتقادات بسیاری را به دنبال داشت با سخنانش و خطاب قرار دادن عده ای به حرام لقمه ای بیش از پیش او را به حاشیه برد.
 
حضور او در برنامه پرطرفدار خندوانه در آستانه آغاز فعالیت های انتخاباتی برای مجلس شورای اسلامی نشانه از این داشت که صدا و سیما همچنان بر کوبیدن طبل جانبداری خود از جناح خاص سیاسی ادامه خواهد داد و حتی از برنامه طنز در شبکه ای غیر از شبکه های اصلی صدا و سیما هم نمی گذرد.
اما سخن غلامعلی حدادعادل نه حرفی سیاسی بلکه بی ادبی آشکاری به مخاطبان و مردم بود. رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی که خود دستی در شعر و ادبیات هم دارد در بخشی از برنامه خندوانه درباره واژه هایی که توسط این فرهنگستان ساخته و هیچگاه مورد استفاده جامعه قرار نمی گیرد گفت: “این لغات مثل کش لقمه، گرد لقمه و دراز لقمه را برای فرهنگستان ساخته‌اند. مردم دوست دارند با فرهنگستان شوخی کنند و اگر با این کار خوشحال می‌شوند ما هم خوشحالیم ولی توجه داشته باشید که این لغات را ما نساخته‌ایم. یک زمانی در فرهنگستان به من گفتند می‌گویند این واژه‌ها را ما می‌سازیم، من گفتم ما که نگفتیم کش لقمه، دراز لقمه و … معلوم نیست کدام حرام لقمه‌ای اینها را گفته.» او افزود: «حالا به جناب‌خان برنخورد.» که جناب خان پاسخ داد:‌ «نه ما هم از یک حرام‌لقمه‌ای شنیدیم.»
این سخن بلافاصله با واکنش عمومی و کاربران شبکه های اجتماعی قرار گرفت.
 
رامین ناصر نصیر بازیگر در صفحه اینستاگرام خود پاسخی به این سخن رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی نوشت که در زیر می خوانید:
ظاهرا چند شب پیش جناب آقای دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان فارسی، مهمان برنامه “خندوانه” بوده اند. من این برنامه را ندیدم، اما شنیده ام که هنگامی که به واژه معادل “کش لقمه” برای کلمه “پیتزا” اشاره میشود، ایشان برای چندمین بار تاکید میکنند “کش لقمه” واژه مصوب فرهنگستان زبان نیست، بلکه توسط یک ” حرام لقمه” در جامعه رواج داده شده است!
قضاوت درباره اینکه آیا مخاطب قرار دادن سایرین با عنوان “حرام لقمه” زیبنده ی رئیس فرهنگستان زبان است یا خیر ( آنهم رئیس فرهنگستانی که داعیه ی فرهنگ و ادب دارد و سودای ریاست جمهوری!) را به افکار عمومی وامیگذارم، اما لازم است اشاره کنم حرام لقمه ی مورد نظر جناب حداداینجانب هستم و واژه ی “کش لقمه” اول بار در یکی از برنامه های جنگ ۷۷ ابداع و عنوان شد. در بخشی از این برنامه من نقش ادیبی را بازی میکردم که با لحن و زبانی پر طمطراق به بحث درباره ی موضوعات ادبی میپردازد و برای تعدادی از واژگان بیگانه معادل فارسی برمیگزیند. چون بسیاری از واژگان معادل مصوب فرهنگستان آنچنان ثقیل و دور از ذهن بود که اسباب شوخی و لطیفه سازی مردم میگردید، این بخش از برنامه به سرعت مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.
 
هنوز بعد از گذشت ۱۷ سال بسیاری از مردم در برخوردهای روزمره در کوچه و خیابان یکی دو واژه ی معادل را که در خاطر دارند بازگو مینمایند: واژگانی مثل ” دمش گرم” برای ” سشوار” ، ” دور گو” برای “تلفن” ، “می بینمت” برای “آی سی یو” ، و البته “کش لقمه” برای “پیتزا” ! البته در این بین واژه ی “کش لقمه” آنچنان به سرعت در افواه نفوذ کرد که امروزه بعضی ها گمان می کنند این واژه واقعا توسط فرهنگستان انتخاب شده و احتمالا همین مساله آنچنان خشم جناب عادل را برانگیخته که مهار زبان را از کف داده و واضع آن را “حرام لقمه” خطاب کرده است.
 
اما شاید بهتر بود ایشان بجای پرخاش لحظه ای می اندیشیدند که چرا بسیاری از واژگان برساخته ی ایشان و دوستانشان، نظیر رایانه، پیامک، چرخبال، دور نگار و … پس از سالها استفاده ی دستوری در رسانه های عمومی هنوز جایی میان مردم نیافته، اما “کش لقمه” که فقط یکبار به گوش مخاطب رسیده پس از اینهمه سال هنوز در افواه رایج است؟ از همین قیاس ساده میتوان دریافت فرهنگستان در تلاش دیرسالش برای واژه سازی با چه شکست تلخی مواجه بوده. پذیرش این شکست و جبران آن صد چندان بهتر از واکنش خشم آلود و حرام لقمه خطاب کردن دیگران است. قضاوت اینکه لقمه حرام سر سفره چه کسی یافت میشود را به استنباط مردم و داوری خدا وامی گذرم

۱۳۹۴ شهریور ۳۰, دوشنبه

شرارت ذاتی



" تا زمانیکه سعی می کنیم در درون خود قلمرویی را حفظ کنیم که متعلق به خودمان باشد و نه به خدا در واقع سعی می کنیم که قلمرویی را به موت اختصاص دهیم".
مای بی او چیستیم جز خود پرستی و این خصیصه تمامی آدمیان است زیرا که همه ما در معصیت ذاتی گرفتار و اسیریم و تنها به معجزه روح القدس و تولد تازه در مسیح است که از این شرارت ذاتی خویش خلاصی می یابیم اما تا به موت با آن دست به گریبان خواهیم ماند...

مدتی است که کمتر نوشته ام و حوصله خود و همه را از این فقر عجیب که دامنگیر این خلوتگاه من شده است سر برده ام . اما خدا که در سخاوت و رحمت و فیض بیکران است و مرحمتهای عاشقانه روح قدوسش دائما در دلهای ما کار می کند و هر نوع لکه و درد و سکون را به تازگی و شفافیت و نور مبدل می سازد باز هم عطا کرد تا کلامی از او در میان بگذارم.
امروز از برادری ایمیل تشویق آمیزی گرفتم که جملاتی از متفکر و نویسنده فقید معاصر سی اس لوییس بود که باعث برکتم شد و سر فصلی تا بر آن تامل کنم و کمی بر حول و حوش آن چیزی بنویسم. قسمتی از این مطلب که به دلم نشست چنین می گفت: " تا زمانیکه سعی می کنیم در درون خود قلمرویی را حفظ کنیم که متعلق به خودمان باشد و نه به خدا در واقع سعی می کنیم که قلمرویی را به موت اختصاص دهیم".
مای بی او چیستیم جز خود پرستی و این خصیصه تمامی آدمیان است زیرا که همه ما در معصیت ذاتی گرفتار و اسیریم و تنها به معجزه روح القدس و تولد تازه در مسیح است که از این شرارت ذاتی خویش خلاصی می یابیم اما تا به موت با آن دست به گریبان خواهیم ماند و این تمامی قصه سلوک و تقدس مسیحی است.
اینکه ما گناهگاریم نه برای این است که گناه می کنیم بلکه ما چون گناهکاریم گناه می کنیم و از این روست که هر حوزه ای از درون ما که به ما و حتی اگر به همه هستی بدون خدا تعلق داشته باشد جز موت از آن زاییده نمی شود. این شرارت درونی فریادی در درون ما تولید می کند که می خواهیم آزاد باشیم، می خواهیم از این نا آرامی ذاتی خلاص شویم و از این رو در برون خود به جستجوی آن میپردازیم حال آنکه برون ما نیز جز مجموعه ای بزرگتر اما اساسا اسیر مثل ما چیزی نمی یابیم و تا پسر ما را از درون آزاد نکند اسیر خواهیم ماند. شاید از این روست که انسان دست به ساختن مذاهب و ایدئولوژی های تازه می زند تا که این التهاب درونی را مهار کند و این کاری است که آدمیان از روزی که بر پهنه هستی قدم گذاشته اند دائما تکرار کرده اند.
شخصی که خود را به مسیح می سپارد، در راز عمیق توبه این آزادی را برای اولین بار تجربه می کند اما سالک مسیح باید هر روز از این روزمرگی و نفس آزاد شود از این رو باید که هر روز قلب خود را امتحان کنیم و باید که هر روز توبه خویش و عهد خویش را با مسیح تازه کنیم و هر روز ببینیم که ‌در آزادی مسیح از اسارت گناه گام می زنیم و یا تنها فکر می کنیم که آزادیم اما باز اسیر شده ایم.
جانت اژدرهاست وی که مرده است
از غم بی آلتی افسرده است
آری اژدهای نفس چیزی نیست که یکبار که از اریکه قدرت در درون ما به پایین کشیده شد ما را برای همیشه ترک کند بلکه این انسانیت و دل بیمار تا به روزی که در مسیح و در آرامش ابدی او قرار نگیریم و به کمال نرسیم با ما پنجه در پنجه می ساید و گاه ما را به زیر می کشد.
شرارت باطنی ما آنقدر نرم و آرام بر روح و وجود ما مستولی می شود که حتی ممکن است سالها با اینکه به مسیح ایمان آورده ایم در اسارت زندگی کنیم بی آنکه حتی بدانیم که اسیر خود و نفس و تاریکی شده ایم از این روست که هر روز باید دماسنج روحانی خود را چک کنیم و خویشتن را با آن انسان کامل و بره ذبح شده عیسی مسیح بسنجیم. معیاری که در آن هیچ تغییری نیست و تا ابد همان است.چه دردناک است که گاهی مسیح را تنها خدای متعال می بینیم بی آنکه انسانیت پر ارزش او را مد نظر قرار دهیم همویی که بعنوان نماینده بشریت و آدم ثانی اطاعت را به کمال رسانید و آنچه آدم در آن قصور ورزیده بود را با فروتنی و زندگی مقدسش در نزد پدر جبران نمود و برای ما آدمیان منشا و مقتدا و سرمشق کامل تقوا و اطاعت شد.
در آخر اینکه روی سخنم با تو پروردگار و منبع راز و نیازم مسیح است که:
ای خدای من و ای انسان و ولی زنده من عیسی مسیح عادل ما را هر روز از اقیانوس معرفت خویش سیراب کن و خطاهای ما را ببخش و دل ما را به عشق خودت مشتعل کن.
ای منجی و نجات من، تو ما را به شباهت خویش آفریدی پس ما را از درون آزاد بساز و قلب سرکش ما را در اطاعت پدر آسمانی مطیع گردان چنانکه تو تا به موت صلیب مطیع شدی.
ای روح القدس عزیز تمامیت ما را از آن خود بساز و بگذار که لذت از تو پر شدن در را به روی هر چه غیر توست ببندد و ما را در مشارکت و امنیت قلب پدر آرام سازد.
ماراناتا- خداوند ما بیا
نوشته و بر گرفته از دکتر کیوان

درآستانه روز جهانی صلح ( 21 سپتامبر) ما خواستار پایان فوری خشنونت و جنگ در کل جهان، خصوصا در منطقه خاور میانه می باشیم.



عیسی مسیح پیامد صلح و آرامش است



افسسیان 17/2

به این سبب بودکه مسیح آمد و مژده صلح را به شما که دور بودید و آنانیکه نزدیک بودند اعلام کرد



در ادبیات قدیم پارسی صُلح هم‌معنای لغت آشتی و به معنای مقابل حرب و جنگ آمده است

مفهوم صلح گسترش یافته و با تفکرهای شرق آسیایی و بعدها تفکرات مسیحی که صلح درونی را معرفی کرده‌اند آمیخته شده‌است در این مفهوم صلح شرایطی آرام، بی‌دغدغه و خالی از تشویش، کشمکش و ستیز است. صلح یک آرمان جهانی تلقی می‌شود.

صلح به معنای پایان دادن به مناقشه و قطع جنگ می‌باشد

راه دیگر رسیدن به صلح با کمک  فعالان صلح است. آرمان جهانی صلحدوستان حفظ صلح در سطح جهان است 

تاریخ بشر چرخه‌ی بدون توقف جنگ‌و صلح‌است. همواره با صدای مهیب شیپوری، جنگی آغاز شده و با به اهتزاز درآمدن تکه‌پارچه‌ای سفید، صلحی به ارمغان آمده است. و در میان این جنگ‌ها و صلح‌ها انسان‌های بسیاری قتل‌عام شده و حیوانات، درختان، گیاهان، زمین، آب و موجودات بسیاری از بین رفته‌اند. و از آنجا که «جنگ» و «اخلاق» - مانند آب و روغن که با یکدیگر مخلوط نمی‌شوند - هیچگاه با یکدیگر کنار نمی‌آیند، حاصل این جنگ‌ها چیزی نبوده است جز افزایش دزدی، سو استفاده از زنان و کودکان، آدم ربایی، گرسنگی،قحطی، بیماری، تنهایی و دردهای انسانی . . . آنچه گفته شد بر همه‌ی ما روشن بوده و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.

صلح بزرگی گه آرزوی دل و جان (نیک اندیشان) جهان در قرون و اعصار بوده درباره اش در نسلهای پی در پی سخن گفته اند  و در کارگاه خیال نمودارش ساخته اند 

سازمان ملل متحد روز ۲۱ سپتامبر مصادف با ۳۰ شهریور را روز جهانی صلح اعلام کرده‌است. این تاریخ در پنجاه‌وهفتمین جلسه مجمع عمومی انتخاب شد. در گذشته و بر اساس قطعنامه ۳۶/۶۷ به تاریخ ۳۰ نوامبر ۱۹۸۱ سومین سه‌شنبه سپتامبر، روز بازگشایی جلسات عادی مجمع عمومی به عنوان روز جهانی صلح انتخاب شده بود.

مولانا//
جنگ باشد کار دیو و صلح کردار ملک
صلح را باید گزیدن تا بیابد جان صفا
روح های پاک را از صلح آمیزد به هم
قطره ها چون جمع شودجویی شود ای فتا

۱۳۹۴ شهریور ۲۷, جمعه

کشف قرآن قدیمی به دوران پیش از محمد باز می گردد

با اینحال به نظر می رسد با اثبات این فرضیه، این کاوش تاریخی می تواند تاریخ اسلام را با چالشی جدی مواجه کند.


به گزارش «محبت نیوز»، کشف یک قرآن قدیمی به چالشی تازه در تاریخ اسلام مبدل شده است. پیشتر پژوهشگران انگلیسی از کشف صفحاتی از یک نسخه بسیار قدیمی قرآن و احتمالن مربوط به اوایل قرن هفتم میلادی و صدر اسلام، در دانشگاه بیرمنگام انگلیس، خبر داده بودند. این در حالی است که به باور بسیاری از کارشناسان تاریخی قدمت این قرآن به دوران پیش از محمد بازمی گردد.
آزمایش های علمی قدمت این قرآن را میان سال های ۵۶٨ میلادی تا ۶۴۵ میلادی تخمین می زنند، در حالیکه روایات تاریخی، دوران زندگی محمد را بین سال های ۵٧٠ تا ۶٣٢ میلادی تخمین می زنند و این بدان معناست که این قرآن پیش از حیات “محمد” نگاشته شده است.
تام هالوند تاریخدان به روزنامه “ساندی تایمز” می گوید این کشف تاریخی بسیاری از نگاه های تاریخی نسبت به اسلام را عوض خواهد کرد. هولاند در ادامه می گوید این باور تاریخی که همه زوایای زندگی محمد و پیروان اولیه اش روشن است، باوری نادرست است.
با وجود این کشف تاریخی، برخی از دانشگاهیان مسلمان با رد این ادعاها آنها را صرفن فرضیه می دانند. با اینحال به نظر می رسد با اثبات این فرضیه، بخش های مهمی از قرآن نظرات سیاسی پیروان اولیه محمد بوده است.
به گفته دکتر کایت اسمال، پژوهشگر تاریخ اسلام و قرآن، این کاوش تاریخی می تواند تاریخ اسلام را با چالشی جدی مواجه کند.
شایان ذکر است پژوهشگران انگلیسی از کشف صفحاتی از یک نسخه بسیار قدیمی قرآن و احتمالن مربوط به اوایل قرن هفتم میلادی و صدر اسلام، در دانشگاه بیرمنگام انگلیس، خبر دادند.گزارش ها حاکی است این ها صفحاتی از یک قرآن قدیمی و به خط عربی (خط حجازی) بوده که احتمالن روی پوست بز یا گوسفند نوشته شده است.
براساس این گزارش ها، این صفحات از قرآن به مدت یک قرن در قفسه های کتابخانه دانشگاه بیرمنگام نگهداری می شده است.
براسا گزارش خبرگزاریها  گفته می شود این اوراق بخشی از «مجموعه مینگانا» شامل بیش از سه هزار سند و کتاب خطی متعلق به منطقه خاورمیانه است که ‘آلفونسو مینگانا’، کشیش کلدانی متولد عراق، در دهه ١٩٢٠ میلادی جمع آوری و به بریتانیا انتقال یافته و سرانجام در اختیار دانشگاه بیرمنگهام قرار گرفته است.

۱۳۹۴ شهریور ۲۵, چهارشنبه

فراخوان تجمع حامیان زندانیان مسیحی (( و در محکومیت مرگ مشکوک کارگر زندانی شاهرخ زمانی))

فراخوان تجمع حامیان زندانیان مسیحی، عقیدتی و سیاسی در ایران
در حمایت از زندانیان مسیحی،
عقیدتی و سیاسی در حکومت اسلامی حاکم بر ایران و
در محکومیت مرگ مشکوک کارگر زندانی شاهرخ زمانی و نیز درآستانه روز جهانی صلح ( 21 سپتامبر) ما خواستار پایان فوری خشنونت و جنگ در کل جهان، خصوصا در منطقه خاور میانه می باشیم.

زمان: شنبه 19 سپتامر 2015 برابر با 28 شهریور 1394 از ساعت 12:00
19September 2015 kl 12:00
مکان: میدان سِرگِل استکهلم سوئد


(Sergelstorg - Stockholm - Sverige)