Translate

۱۳۹۴ بهمن ۱۰, شنبه

دانستن یا شناختن به قلم دکتر کیوان

چه فاصله ژرفی است میان دانش و معرفت، زیرا که اوج حرکت و فراخنای دانش را مجال تا به سلولهای خاکستری مغز و اندیشه و استدلال است و راه معرفت راه تنگ سلوک و دلدادگی و محرم راز شدن.




لزوماً هر که معرفت دارد، فردی امی و فقیر در معلومات و دانسته‌ها نیست و نیز بر آنکه عالم است همواره سخن شاعر که:" پای استدلالیون چوبین بود..." صادق نیست. اما ترکیب این دو کاری است بس دشوار و ظریف.
و اما حکایت مسیحیت و مسیحی بودن من و تو، هم این را می‌طلبد و هم آن را، زیرا که بی دانش خطر راه به اتوبانهای اوهام و خیالپردازی بردن و گاه خیالات خود را پای سخن خداوند گذاشتن و فرقه سازی و انشعاب و تغذیه نمودن از سفره‌های تهی فرقه‌های گمراه‌کننده به سادگی چشم برهم نهادن میسراست، از این روست که کلام خدا در عهد جدید پر است از مبارزه خستگی ناپذیر رسولان با تعالیم گمراه کننده
 ( بعنوان مثال رساله پولس به غلاطیان ۱:‏۶‏-‏۹‏
 و رساله اول پطرس ۲:‏۱‏-‏۳‏

و رساله اول یوحنا)
و معلمین و انبیاء دروغینی که حتی در عهد رسولان و با وجود حضور قاطع و پررنگ آنها نیز در کلیسا باز سربرمی‌آوردند.
اینچنین است که در جای جای کلام، تشویق به اندیشیدن و تفکر و استدلال را می‌بینیم
 (رساله دوم پطرس ۳:‏۱‏"
...هر دو نامه را به قصد یاد‌آوری نگاشتم تا شما را به تفکری سالم برانگیزانم"
 و نیز دوم تیموتائوس ۲:‏۷‏"
به آنچه می‌گویم بیندیش، که خداوند تو را در فهم همه اینها بصیرت خواهد بخشید."
و بسیاری آیات دیگر) که این خود گویای اهمیت تفکر و استدلال و تعمق بر حقایق ایمان مسیحی است.

اصلا برای این است که کلیسا به داشتن معلمین و شبانان مجهز است تا که دانسته‌هایی صحیح درباره ایمانی راستین را به مومنین تعلیم دهند و از این روست که تاریخ کلیسا از همان دوران پدران کلیسا تا به امروز به حفظ و تعلیم و دفاع از ایمان راستین پرداخته که ماحصل آن مجاهدات، بهره‌مندی از سلسله باورها و اعترافنامه‌های ایمانی است که امروز ما را بر آنها باور است.

اما شناخت و معرفت مقوله‌ای دیگر است، حکایت دلدادگی و معاشرت و گفت وشنود و راز و نیاز با خالقی است که در مسیح " زرخ پرده بر گرفت". شناخت و معرفت کار دل است و نجواهای پنهان خداست به گوش دل من و تو و آن را نمی‌توان در هیچ کجا آموخت جز در مدرسه دعا و جز بر روی زانوان و جز با دلی تشنه و جز با اشتیاقی برای شنیدن از لبان پاک عیسی و دم روح القدس.

متفکری مسیحی چنین می‌گوید:" مشکل ما این نیست که نمی‌دانیم، مشکل ما این است که نمی‌شناسیم." خدا که قهرمان مطلق عشق و عاشقی است، خدا که خود ذات محبت است و اصل رابطه حقیقتی ذاتی در ذات مطهر اوست (پدر، پسر را می‌شناسد و پسر پدر را و آنکه پسر بخواهد بر او مکشوف کند) چطور می‌تواند خود متعالش را بر من و توی محدود در تخته بند تن و اسیر در قلمرو مکان و زمان بشناساند؟ راهی نیست جز سکونت در قلوب ما و آهسته آهسته سخن گفتن در ژرفای درون ما.
"دانستن" و "شناختن" دو بال پرواز پرنده‌ روح ماست که بی هریک از آنها پرواز ما نه تنها میسر نیست بلکه اگر در اوج هم باشیم و این دو در حرکتی هماهنگ ما را هدایت نکنند، سرنگونی حتمی است.
اما چه فاصله‌ای است میان مغز تا قلب، این فاصله ۳۰ سانتی متری گاهی ورطه‌ای به فراخنای تاریخ بشریت می‌شود و از این روست که مذاهب و مکاتب و ایسم‌ها و سنتنها و عرفانهای عجیب و غریب زاده می‌شوند تا که این فاصله را طی کنند و اسفناک تر اینکه حتی اهل بیت خدا که مومنین در مسیح هستند نیز می‌توانند گرفتار و سرگردان این ورطه (میان دانستن و شناختن) باشند، ولی پرکننده این ورطه کسی نیست جز خود خدا، خدایی که سخن می‌گوید و خاموش نیست، به گفته فیلیپ ینسی نویسنده متفکر مسیحی:" کلمه سخن گفت ، اما نه از درون گردباد، بلکه از حنجره گوشتین یک یهودی فلسطینی. در عیسی، خدا بر میز کالبد شکافی، به حالت صلیب دراز کشید تا تمامی شکاکانی که تا به حال زیسته‌اند، از جمله خود من، حقیقت او را لمس کنند."
عیسی خود گفت :" حقیقت را خواهید شناخت ..." پس بیاییم در کلام خدا و در مدرسه دعا حقیقت را شناخته و آزاد شویم.
از "دانستن" به" شناخت" برسیم و پس از ملاقات با خداوند مانند ایوب ندا سر دهیم که:"از شنیدن گوش درباره تو شنیده بودم، لیکن الان چشم من تو را می‌بیند."
شنیده‌هایمان را ببینیم، دانسته‌هایمان را بشناسیم، در مدرسه دعا محرم راز او شویم تا حقیقت آزادمان کند.
آمـــین



۱۳۹۴ بهمن ۸, پنجشنبه

مجازات اعدام و شکنجه (( ایران در 2015 ))

عناصر سرکوب گر در داخل نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و قوۀ قضائیه، قدرت خود را کماکان حفظ کرده و مرتکبین اصلی نقض حقوق بشر بودند. اعدام‏ها، به ویژه برای تخلفات مواد مخدر، نسبت به سال‏های ‏قبل به شدت افزایش یافت. نیروهای امنیتی و اطلاعاتی روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان و فعالان رسانه‏ های ‏اجتماعی را دستگیر کردند و دادگاه‏های ‏انقلاب مجازات‏های ‏سنگینی برای ایشان صادر نمودند.




مجازات اعدام و شکنجه:

مسئولان کشور حد اقل ۸۳۰ زندانی را تا اول نوامبر ۲۰۱۵ به دار آویختند‏ که حد اقل ۷۰۰ تن از آنها در طی شش ماه نخست سال گذشته اعدام گردیدند. مقامات کشور همچنین به دلیل جرایمی از قبیل دزدی، دست و پای افراد را قطع کردند.
بر طبق قانون ایران، مجازات بسیاری از جرایم، از جمله برخی از جرایم که خشونت آمیز نیستند، از قبیل «توهین به پیامبر»، ارتداد، روابط همجنسگرایی، زنای محصنه و تخلفات مربوط به مواد مخدر، اعدام است. متخلفین مواد مخدر که پس از انجام محاکمات دارای نقص در دادگاه‏های ‏انقلاب به مرگ محکوم شدند، اکثر اعدام شدگانِ سال ۲۰۱۵ را تشکیل می‏دهند.
در نخستین روز ماه اوت یک دادگاه انقلاب در تهران محمد علی طاهری، رهبر یک گروه مدرن طب فرادرمانی (سایمنتولوژی) را به اتهام «افساد فی الارض» به اعدام محکوم کرد. دادگاه قبلاً در سال ۲۰۱۱ وی را به دلیل همان فعالیت‏ها ‏به تحمل پنج سال حبس، ۷۴ ضربه شلاق و جریمه نقدی محکوم کرده بود.
بر طبق اظهارات منابع غیر رسمی، حد اقل چهار زندانی اعدام شده در سال ۲۰۱۵، در زمان ارتکاب جنایات قتل و تجاوز جنسی که به دلیل انجام آنها، مجازات اعدام دریافت کردند، احتمالا کمتر از ۱۸ سال داشته اند‏. بنا به گزارش‏ها ‏، ده‏ها ‏متخلف خردسال از جمله سامان نسیم و سالار شادی زادی در فهرست محکومین به اعدام باقی مانده ‏اند‏ و در خطر اعدام قرار دارند. قانون ایران برای مجرمینی که به سن بلوغ قانونی رسیده ‏اند‏، که برای دختران ۹ سال و برای پسران ۱۵ سال است، اعدام را مجاز می‏شمارد.
دادگاه‏های ‏انقلاب همچنین با متهم کردن افراد به داشتن ارتباط با گروه‏های ‏مسلح مخالف، آنها را به جرم «محاربه» به اعدام محکوم نموده ‏اند‏. ده‏ها ‏تن دیگر از جمله بسیاری از ایرانیان کرد و بلوچ نیز به اتهامات مربوط به تروریسم متهم شده و به دنبال محاکماتی که مملو از موارد نقض تشریفات حقوقی  بود، به اعدام محکوم شدند. در روز 4 مارس مقامات زندان در زندان رجایی شهر کرج، حامد احمدی و 5 تن دیگر را به دار آویختند. یک دادگاه انقلاب به دنبال محاکمات غیر عادلانه هر شش تن را به جرم محاربه به اعدام محکوم کرد.
در روز ۲۶ اوت مقامات کشور یک کرد ایرانی به نام بهروز آلخانی که دادگاه انقلاب او را ظاهراً به جرم همدستی با گروه مخالفان مسلح پژاک و شرکت در ترور یک دادستان به محاربه محکوم کرده بود، اعدام نمود. اعدام وی در حالی اجرا شد که حکم دیوان عالی کشور در خصوص او هنوز ابلاغ نشده بود.

آزادی بیان و اطلاعات:

مقامات امنیتی به سرکوب خود علیه مخالفت و بیان آزادانۀ عقاید ادامه دادند و دادگاه‏های ‏انقلاب در مورد کاربران رسانه‏ های ‏اجتماعی مجازات‏های ‏سنگین و از جمله در برخی موارد احکام اعدام صادر نمودند. به گفتۀ سازمان گزارشگران بدون مرز تا ماه دسامبر، ایران حداقل ۵۰ روزنامه نگار، وبلاگ نویس و فعال رسانه‏ های ‏اجتماعی را در حبس نگاه داشته است.
در ماه آوریل یک دادگاه تجدید نظر در تهران شش کاربر رسانه ‏های ‏اجتماعی را به دلیل مطالبی که در فیسبوک ارسال کرده بودند به جرم «تجمع و تبانی علیه امنیت ملی» و «توهین به مقدسات» به تحمل ۵ تا ۷ سال حبس محکوم نمود. در روز ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۴ یک دادگاه انقلاب در تهران هشت کاربر فیسبوک را ظاهراً به دلیل ارسال پیام‏هایی ‏که توهین به مقامات دولتی و «مقدسات مذهبی» تعبیر می‏شد، و نیز به دلیل جرایم دیگر، در مجموع به ۱۲۷ سال حبس محکوم نمود.
در روز نخست ژوئن یک شعبه دیگر از دادگاه انقلاب آتنا فرقدانی را در ارتباط با تصویر کارتون انتقادآمیزی که او در ماه اوت ۲۰۱۴ کشیده و در آن اعضاء مجلس ایران را به صورت حیوانات نشان داده و در صفحۀ فیسبوک خود گذاشته بود، به تحمل دوازده سال و نه ماه حبس محکوم نمود. اتهامات طرح شده علیه فرقدانی شامل «تجمع و تبانی علیه نظام»، «تبلیغ علیه نظام» و توهین به مقامات رسمی دولتی می‏شد. اگرچه بر طبق قانون ایران وی نباید بیش از هفت سال و نیم در حبس باشد که سنگین ترین مجازاتی است که وی دریافت کرده بود، قوۀ قضائیه مجازات وی را افزایش داد.
در روز ۸ ژوئن مقامات ایران اعلام کردند که شمار فراوانی از کاربران رسانه‏ های ‏اجتماعی و فعالانی که «دعوتنامه‏ های ‏غیر قانونی  بر روی شبکه‏ های ‏اجتماعی منتشر نموده ‏اند‏ ... [و] تمایلات ضد امنیتی داشته‏ اند‏» را دستگیر نمودند‏.
در روز ۱۱ اکتبر ۲۰۱۵ یک سخنگوی قوۀ قضائیه محکومیت جیسون رضائیان، خبرنگار واشنگتن پست را اعلام کرد. تا ماه دسامبر، مقامات دادگاه از ادای توضیحات در باره جرایمی که وی به آنها محکوم شده بود و یا جزئیات مجازات وی امتناع ورزیدند. اعلام مجازات رضاییان پس ازآن صورت گرفت که در تاریخ ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۴ عوامل ناشناسی رضاییان، همسرش یگانه صالحی که او نیز روزنامه نگاراست، و نیز دوتن دیگر که نام برده نشده ‏اند وعکاس خبری و همسر وی هستند، را دستگیر نموده، وآنها را ماه‏ها ‏بدون هیچگونه اتهامی در بازداشت نگاه داشتند و به آنها اجازه دسترسی به وکیل ندادند. مقامات کشور صالحی را در سپتامبر۲۰۱۴ آزاد کردند.
مقامات ایران بر اساس معیارهای خودسرانه و غیر قانونی براساس محتوای وبسایت‏ها، به مسدود کردن سایت‏های ‏گوناگون از جمله فیسبوک و توئیتر ادامه دادند.

آزادی تجمع و انجمن:

تعداد زیادی از افراد که به علت وابستگی شان به احزاب ممنوعۀ مخالف، اتحادیه‏ های ‏کارگری و گروه‏های ‏دانشجویی دستگیر شدند در زندان ماندند. قوۀ قضائیه اتحادیه‏ های ‏صنفیِ به ثبت نرسیده و مستقل را هدف قرار داد و نیروهای اطلاعاتی به دستگیری فعالان و رهبران کارگری ادامه دادند.
پلیس در روز ۲۵ آوریل رضا امجدی، فعال مستقل کارگری را در شهر سنندج که اکثریت آن کردنشین هستند، دستگیر کرد. پلیس همچین در روز ۲۸ آوریل محمد صالحی و عثمان اسماعیلی را در سقز، و در روز ۲۹ آوریل دو عضو اتحادیه صنفی شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه به نام‏های ‏ابراهیم مددی و داوود رضوی را در خانه هایشان دستگیر کرد.
در روز ۲۲ ژوئیه مقامات کشور حدود ۱۳۰ آموزگار که تظاهراتی را در مقابل ساختمان مجلس در تهران برنامه ریزی کرده بودند، دستگیر نمود.  تظاهرات مزبوردر اعتراض به دستگیری رئیس اتحادیه آموزگاران، اسماعیل عبدی  برنامه ریزی شده بود که به دلیل فعالیت‏های ‏مسالمت آمیزش در روز ۲۷ ژوئن دستگیر شده بود. مقامات سپس تمام آموزگاران را بدون هیچ اتهامی آزاد کردند.

زندانیان سیاسی و مدافعان حقوق بشر:

مقامات همچون گذشته ده‏ها ‏فعال و مدافع حقوق بشر مانند محمد سیف زاده و عبدالفتاح سلطانی که وکیل هستند را به دلیل فعالیت‏های ‏مسالمت آمیز یا حرفه ای شان به زندان انداختند. مقامات قضایی به تلاش‏های ‏خود برای تضعیف هر چه بیشتر استقلال کانون وکلای ایران ادامه دادند و نیز در موارد جرایم امنیت ملی، در مرحله تحقیقات و بازجویی، حقوق متهمان را از جهت دسترسی به وکیل مدافع منتَخَبِ خودشان محدود ساختند.
بر اساس گزارش‏ها ‏در روز ۵ مه مقامات نرگس محمدی را که یکی از اعضاء کانون ممنوعۀ مدافعان حقوق بشر بود به علت ادامه فعالیت‏های مسالمت آمیزش علیه حکومت دستگیر نمودند. در سال ۲۰۱۰ یک دادگاه انقلاب محمدی را به دلیل فعالیت‏هایش در زمینه حقوق بشر به تحمل شش سال حبس محکوم نمود اما بعداً مسئولان وی را به دلیل ابتلا به بیماری حادّی که هنوز از آن رنج می‏برد، آزاد کردند.
در روز ۱۰ مه یک دادگاه انقلاب به آتنا دائمی، فعال حقوق کودک و حقوق مدنی اطلاع داد که وی را به اتهام «تجمع، تبانی، و تبلیغ علیه نظام» و «توهین به رهبر انقلاب و مقدسات مذهبی» و به دلیل فعالیت‏های ‏مسالمت آمیزش، به تحمل ۱۴ سال حبس محکوم شده است.
در روز ۱۹ اوت، دادگاه، سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران را از اتهامات مربوط به شکنجه و مرگ سه تظاهر کننده که به دنبال دستگیری شان در تظاهرات پس از انتخابات ۲۰۰۹ در بازداشتگاه کهریزک محبوس شده بودند، تبرئه نمود. مرتضوی تا کنون توانسته است علیرغم اتهاماتی مبنی بر دست داشتن در یک سلسله موارد جدی نقض حقوق بشر در دوران تصدی خود در مناصب دولتی، از مجازات بگریزد.
چهره‏ های ‏برجسته مخالف دولت، میر حسین موسوی، زهرا رهنورد، و مهدی کروبی که از فوریه ۲۰۱۱ تا کنون بدون هیچگونه اتهامی محبوس بوده‏ اند‏، کماکان در حصر خانگی باقی ماندند.

حقوق زنان:

در سال ۲۰۱۵ مقامات ایران سعی کردند قوانین تبعیض آمیزی را وضع کرده یا به اجرا درآورند. از جملۀ این قوانین می‏توان محدود کردن استخدام زنان در برخی از مشاغل و محدود ساختن دسترسی آنها به امکانات تنظیم خانواده به عنوان بخشی از اقدامات رسمی دولت در جهت افزایش جمعیت ایران را نام برد. در روز ۱۲ آوریل شورای نگهبان که یک هیئت انتصابی متشکل از ۱۲ حقوقدان مذهبی است یک لایحه جنجالی را مورد تأئید قرار داد که به نیروهای شبه نظامی بسیج اجازه می‏دهد «امر به معروف و نهی از منکر» را به ویژه در مورد نحوۀ پوشش اسلامی (حجاب) زنان به اجرا درآورند. اگر این لایحه به تصویب برسد به افراد اجازه می‏دهد که خارج از هر گونه مسئولیت رسمی شغلی و بدون داشتن هیچگونه محدودیتی که آنها را در برابر قانون پاسخگو نماید، عمل کنند.
در ماه اوت با وجود آنکه یک دادگاه تجدید نظردستور داده بود بهاره هدایت، فعال حقوق زنان از زندان آزاد گردد، دادگستری ایران از آزاد شدن وی ممانعت به عمل آورد. در ژانویه ۲۰۱۰ یکی از دادگاه‏های ‏انقلاب هدایت را به دلیل فعالیت‏های مسالمت آمیزش به جرم «اقدام علیه امنیت ملی» و توهین به مقامات دولتی به تحمل هفت سال و نیم حبس محکوم نمود.
زنان ایرانی در بسیاری از جنبه‏ های ‏زندگی خود با تبعیض روبرو هستند، از جمله احوالات شخصیه مربوط به ازدواج، طلاق، ارث، و حضانت فرزند. مقامات از حضور زنان و دختران در وقایع ورزشی خاصی، از جمله مسابقات فوتبال و والیبال مردان جلوگیری می‏کنند.
 فارغ از سن، زن نمی تواند بدون رضایت ولی مذکر خود ازدواج نماید. زن عموماً نمی تواند ملیت ایرانی خود را به شوهرش که در خارج از ایران متولد گردیده و یا به فرزندان خود منتقل نماید. ازدواج در سن کودکی – اگر چه که پدیده ای معمول نیست – کماکان اتفاق می‏افتد زیرا قانون، ازدواج دختران را در سن ۱۳ سالگی و پسران را در سن ۱۵ سالگی مجاز می‏داند و حتی اگر توسط قاضی تأئید گردد، در سنین کمتر از آن نیز می‏تواند مجاز شمرده شود.

نحوۀ رفتار با اقلیت ها:

دولت بهائیان را که بزرگترین اقلیت مذهبی غیر مسلمان در ایران هستند از داشتن آزادی مذهبی محروم کرده و در مورد آنان تبعیض قائل می‏شود. تا ۲۰ نوامبر ۲۰۱۵ حد اقل ۷۴ بهایی در زندان‏های ‏ایران به سر می‏برده‏ اند‏. نیروهای امنیتی و اطلاعاتی همچنین به هدف قرار دادن افرادی که از اسلام به مسیحیت گرویده‏ اند‏، پروتستان‏های ‏فارسی زبان، جمعیت انجیلی (تبشیری)، و اعضاء جنبش کلیساهای خانگی ادامه دادند. برخی ازاین افراد با اتهاماتی از قبیل «اقدام علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» روبرو شدند.
مقامات ایران مشارکت در امور سیاسی و استخدام در بخش‏های ‏دولتی را برای اقلیت‏های ‏مسلمان غیر شیعه، از جمله برای اهل تسنن که ده درصد جمعیت کشور را تشکیل می‏دهند، محدود ساخته‏ اند‏. آنها همچنین به اهل تسنن اجازه نمی دهند مساجد خود را در تهران بنا کنند و نماز عید را به طور جداگانه برگزار نمایند.
در روز ۲۹ ژوئیه کارمندان شهرداری یک نماز خانه متعلق به اهل تسنن در ناحیه پونک تهران را ظاهراً به دلیل آنکه پروانه ساخت مورد لزوم را نداشته است تخریب کردند. دولت به هدف قرار دادن اعضاء سلسله ‏های ‏صوفیه  به ویژه اعضاء سلسله نعمت اللهی گنابادی ادامه داد.
دولت فعالیت‏های ‏سیاسی و فرهنگی را در میان اقلیت‏های ‏آذری، کرد، عرب، و بلوچ محدود کرد. در طی ماه آوریل پلیس و عوامل امنیتی شمار زیادی از عرب‏های ‏اهوازی از جمله چندین کودک را در استان خوزستان دستگیر و بازداشت نمودند. در ماه ژوئیه دانشگاه کردستان اعلام کرد که این دانشگاه بخش جدیدی برای مطالعات زبان و ادبیات کردی تأسیس نموده است که از سال تحصیلی ۱۶-۲۰۱۵ دانشجو می‏پذیرد.

گرایش جنسی و هویت جنسیتی:

مجازات روابط همجنسگرایانه میان دو مرد در ایران تحمل شلاق و یا اعدام است. مجازات روابط همجنسگرایانه میان دو زن، تحمل شلاق می‏باشد. همجنسگرایان زن و مرد، دوجنسگرایان و تراجنس‏ها ‏رسماً در معرض آزار و اذیت، دستگیری و بازداشت خودسرانه، پیگرد قانونی، و بدرفتاری و شکنجه قرار دارند. اگرچه ایران عمل جراحی تغییر جنسیت را مجاز دانسته و برای انجام آن یارانه در اختیار افراد تراجنس قرار می‏دهد، هیچ قانونی تبعیض علیه اینگونه افراد را ممنوع نمی سازد.

پناهندگان:

کارگران مهاجر و پناهندگان افغان که شمارشان در حدود 5.2 تا 3 میلیون نفر تخمین زده می‏شود، مانند گذشته با آزار و اذیت‏های ‏شدیدی روبرو بودند. بر اساس گزارش‏ها ‏پس از آنکه رهبر ایران، علی خامنه ‏ای فرمانی مبنی بر اهمیت ضرورت تحصیل همگانی صادر کرد، مقامات ایران به کودکان افغان، از جمله به آنهایی که دارای مدارک قانونی نبودند اجازه دادند در مدارس ثبت نام نمایند.
اما افغان‏ها که ‏کماکان با موانعی در جهت دریافت اَشکالِ دیگر خدمات اجتماعی روبرو هستند؛ بیشتر احتمال دارد که به طور خودسرانه در معابر متوقف شوند، مورد پرس و جو قرار گیرند، و/ یا توسط مقامات بازداشت شوند؛ و در صورتیکه توسط عوامل دولتی یا خصوصی مورد آزار و اذیت قرار گیرند، حمایتِ چندانی از آنها صورت نمی گیرد.

نقش آفرینان اصلی در سطح جهان:

پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد همراه با آلمان و ایران در روز 14 ژوئیه اعلام کردند که در زمینه کنترل برنامه هسته‏ای ایران به توافقی جامع دست یافته ‏اند‏. این قرارداد راه را برای حذف تدریجی تحریم‏های ‏مالی و اقتصادی علیه ایران هموار می‏کند. در روز 28 ژوئیه وزیر امور خارجه ایران در طی ملاقاتی در تهران گفت ایران و اتحادیه اروپا در مورد گفتگو «بر سر موضوعات گوناگون از جمله .... حقوق بشر» با یکدیگر توافق نموده ‏اند‏.
حکومت ایران هنوز هم به احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران و نیز دیگر متخصصان حقوق بشر سازمان ملل متحد اجازه نداده است به ایران سفر کنند.

۱۳۹۴ بهمن ۶, سه‌شنبه

چهار تن از فعالین مسیحی ایرانی به دادکاه احضار شدند

محاکمه چهار فعال مسیحی ایرانی به اتهام ترویج مسیحیت!





به گزارش از شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان

احضار چهار فعال مسیحی ایرانی به دادگاه به اتهام ترویج مسیحیت!

 چهار تن از فعالین مسیحی ایرانی  به نامهای امین خاکی ،حسین بارون زاده(دانیال) محمد بهرامی،رحمان بهمنی (ضیاء)  در تاریخ دوشنبه ۱۲ بهمن ماه ۱۳۹۴(اول فوریه ۲۰۱۶) به اتهام ترویج مسیحیت به دادگاه احضار شده اند.
این افراد روز  چهار شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ که برای تفریح به همراه ۴تن دیگر به نامهای حسین اعتمادی فر (یوناتان)،  سلیمه رحیمی (مرتا)، فاطمه باقری و امینه معلا  به اطراف شهر شوش مراجعه کرده بودند ،توسط نیروهای امنیتی که با   تعداد ۳ خودروی سواری  به همراه یک مینی بوس به محلی که این افراد برای تفریح حضور داشتند با ارایه حکمی که در آن فقط اسامی   امین خاکی و حسین بارون‌زاده نوشته شده بود بازداشت شدندعلت بازداشت نیز   ترویج مسیحیت عنوان شده بود.
مدتی بعد  حسین اعتمادی فر (یوناتان)،  سلیمه رحیمی (مرتا)، فاطمه باقری و امینه معلا آزاد شدند. و حسین بارون زاده(دانیال) محمد بهرامی،رحمان بهمنی (ضیاء) به بند امنیتی زندان کارون سالن شماره ۸منتقل شدند. 
پس از آن  امین خاکی  پس از بازداشت طولانی در ستاد خبری وزارت اطلاعات شهر اهواز و همچنین ضرب و شتم شدید که آثار آن در بدن وی مشهود بوده  روز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ به  زندان کارون اهواز منتقل شد،نامبرده پس از تحمل حدود ۱۰ ماه حبس روز ۱۳ دی ماه سال گذشته  با قید وثیقه  از زندان آزاد شد.
این در حالی است که ایران در لیست سالیانه سازمان درهای باز(OpenDoors) نهمین کشور مسیحی ستیز جهان در سال گذشته میلادی  شناخته شده است،نوکیشان مسیحی  در ایران همواره  با اتهام های از قبیل اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام و ارتداد مواجه هستند که مجازات آن حبس های طولانی مدت و یا حکم اعدام که دردادگاه تجدید نظر به حبس های طولانی مدت تبدیل میشود میباشند.
قرار گرفتن ایران در مرز قرمز لیست منتشر شده توسط سازمان درهای باز  نشان از آزار و اذیت بینهایت مسیحیان میباشد،وضعیت ایران  با توجه به وعده های حسن روحانی پیش از انتخابات ریاست جمهوری در ارتباط با حق و حقوق اقلیت های مذهبی نه تنها تغییری حاصل شده است بلکه بدتر هم شده است.
در مادهٔ ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر که حکومت ایران نیزیکی از کشورهایی هست که  متعهد به اجرای آن شده است آمده که هر انسانی حق  آزادی اندیشه،  دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب ، و آزادی علنی  کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.
با اینحال جمهوری اسلامی  همچنان از اجرای آن چیزی که متعهد شده است سر باز میزند و اقلیت های مذهبی در ایران همچنان تحت آزار و اذیت میباشند،این پر واضح است که حکومت ایران با عدم توجه به تعهد خود قانون کشور را تبدیل به یک قانون  تک مذهبی اجباری  اسلام شیعه کرده است و تمام حق و حقوق به عبادات اسلام شیعه داده میشود، نقض حقوق  ، مسیحیان، بهائیان، یهودیان و مسلمانان سنی که توسط عناصر تندرو شیعه مسلمان اجرا میشود  تماما تحت حمایت  رهبر جمهوری اسلامی علی خامنه ای می باشد.

۱۳۹۴ بهمن ۵, دوشنبه

حضور فاطمه معتمدآریا


من که درعجبم با این فتواهای امام جمعه ؛ که این شخصییت هنرمندِ تحصیل کرده چه تحملی دارد 



جلسه نقد و بررسی فیلم «یحیی‌ سکوت نکرد» در پردیس سینمایی شهر کاشان، با تجمع عده‌ای که به حضور معتمدآریا معترض بودند، روبه‌رو شد. 
حضور فاطمه معتمدآریا در جلسه نقد و بررسی یک فیلم سینمایی در پردیس سینمایی شهر کاشان با تجمع عده‌ای مواجه شد که با الفاظ رکیک معترض حضور این بازیگر در کاشان بودند. جلسه نمایش فیلم و گفت‌وگو با عوامل فیلم گرچه با متفرق شدن معترضان از سوی نیروی انتظامی، برگزار شد؛ اما امام جمعه این شهر نسبت به حضور معتمدآریا در کاشان واکنش نشان داد و در این‌باره گفت: "در شرايط كنونی كه جهان با بحران معنويت و بحران اخلاقی روبروست حضور يك هنرپيشه ممنوع التصوير در شهرستان سنتی و كهن و حزب اللهی كاشان، بازی با اعتقادات و باورهای دينی مردم است."
فاطمه معتمدآریا با این‌که در سینما فعال است اما به دلیل برخی از موضع‌گیری‌های‌اش از سوی سازمان صدا و سیما ممنوع‌التصویر شده و عوامل سریال نوروزی "زعفران" که قرار بود با بازی او ساخته بشود هم موفق نشدند اجازه‌ی حضور معتمدآریا را در سریال‌شان بگیرند




با نرگس محمدی همراه شو

خیر مقدم به روحانی درایتالیا
"او حسن است، دیگری هم نرگس. تو انتخاب کن با کی می خواهی همراه شوی"
یکی از پوسترهائی که برای خیر مقدم به حسن روحانی در ایتالیا طراحی شده است.


پابلو پیکاسو

هر چه هستی ؛ بهترین باش !



پابلو پیکاسو یکبار، پابلو پیکاسو، نقاش و مجمسه ساز مشهور اسپانیائی در مورد توانائیهای خودش صحبت می کرد و می گفت: مادر من همیشه به من می گفت که اگر در زندگی یک سرباز باشی در آینده تبدیل به یک ژنرال خواهی شد ویا اگر یک تارک دنیا باشی در آینده تبدیل به پاپ می شوی و به جای همۀ اینها من نقاش شدم و امروز هم یک پیکاسو هستم، البته هیچ از این بابت احساس حقارت و سرخوردگی نمی کنم!
اما پیکاسو در ادامۀ صحبتهایش موافقت و تأیید خود را دربارۀ آنچه که آبراهام لینکن گفته است، خاطر نشان می سازد. " هرچه که هستی، بهترینش باش." و آبراهام لینکن با زندگی خود حکمت این اندرز را ثابت کرد.
و اما در روزهایی که ما به سر می بریم و اکثر انسانها به اعتدال و میانه روی قناعت می کنند، به انجام رساندن آنچه آبراهام لینکن گفته است مستلزم داشتن اشتیاق شدید برای رشد یافتن و بهتر شدن است.
من فکر می کنم این به ما کمک خواهد کرد تا به خاطر بسپاریم که "عالی ترین و بهترین بودن را نمی توان در پایان یک مسیر ویا همانند مسافری که در آخر به مقصد خود می رسد بدست آورد. در واقع بهترین بودن و بهترین ها را به انجام رساندن، برای آنانی که پند آبراهام کینکن را می شنوند و می فهمند، یک عادت می باشد.
Frederick Loewe آهنگساز و موسیقدان مشهوری می باشد که از آثار موسیقی او می توان My Fair Lady و همینطور Gigi و Camelot را نام ببریم. ولی آنچه که شایان توجه می باشد این است که Frederick Loewe از ابتدا یک شخص مشهور نبوده است. او نواختن پیانو را زیر دست اساتید بزرگ موسیقی در اروپا آموخت و در سالهای آغازین کارش بعنوان موسیقیدان و آهنگساز موفقیتهای چشمگیری بدست آورد. اما وقتی که به ایالت متحدۀ آمریکا مهاجرت کرد، بعنوان یک استاد موسیقی نتیجۀ جالبی بدست نیاورد و در آخر شکست خورد. برای مدتی دست به هر کاری زد و حتی سخت ترین حرفه ها را تجربه کرد. کارهایی از قبیل جستجوی طلا ویا نبرد بر روی رینگ بوکس.
اما هرگز از رؤیای خود دست برنداشت و همچنین به نواختن پیانو و ساختن آهنگ ادامه داد.
در طی آن سالهای سخت بی پولی، که او حتی قادر به پرداخت قسطهای پیانوی خود نیز نبود، یک روز در حالی که بر روی کلیدهای پیانو خم شده بود، با قلبی شکسته می نواخت. او هیچ چیزی نمی شنید مگر صدای موسیقی که با روح و قدرت خاصی که هرگز در خود ندیده بود و سراغ نداشت و خود نوازنده آن بود .
وقتی که کارش به پایان رسید و سر خود را بلند کرد و به بالا نگاهی انداخت ناگهان یکه خورد، زیرا متوجه شد که در تمام این مدت تماشاچیانی داشته است.
آنها سه مرد بودند که بر روی زمین در مقابل پیانو نشسته و با صدای موسیقی خود را به راست و چپ حرکت می دادند.
آنان هیچ کلامی بر زبان نیاوردند و هیچ حرکتی اضافه نکردند و در عوض جیبهای خود را گشتند و پولهای خود را روی هم گذاشتند و قسط پیانوی فرانک را فراهم کردند و آن را روی پیانو گذاشتند و بدون اینکه دیگر پولی داشته باشند آنجا را ترک کردند.
این افراد تحت تأثیر موسیقی قرار گرفتند و درک کردند که آن عالی و بهترین است و در مقابل آن نیز عکس العمل نشان دادند. یک عکس العمل هر چه که هستی، بهترین باش. اگر کاری را که انجام میدهی ، ارزش سعی کردن را دارد و اگر باور داری که شخص با ارزشی هستی، پس نمی توانی به این قانع شوی که میانه رو و عادی باشی، یعنی نه خوب و نه بد!
اگر در این زندگی تصمیم گرفته ای که در راه "بهترین بودن" قدم برداری بهترین سعی خود را برای به انجام رساندنش بکن و عالی ترین و بهترین را نیز از آن دریافت کن و بعد خواهی فهمید که رضایت حقیقی در زندگی چیست.

۱۳۹۴ بهمن ۴, یکشنبه

بیداری روحانی و مسحی تازه

برای رسیدن به آرمان شهر بیداری روحانی و مسحی تازه، نشست‌های نیایش، همایش‌ها و هم‌اندیشی‌های کلیسایی در مناطق خوش آب و هوای کوهستانی در بیرون شهرها و بلندی‌ها برگزار می‌کنند.
سیل سترگ ایمانداران از کلیساهای گوناگون به چنین مکان‌هایی می‌روند تا از جهت روحانی بیدار شوند و مسح تازه بیابند. ناآگاه از اینکه در بسیاری موارد آنچه آنها بیداری روحانی یا مسحی تازه می‌گویند و می‌پندارند احساسی گذرا بیش نیست و پـس از چنـد روزی کارایی آن بـه اصطلاح بیداری روحانی و مـسح تازه از میان می‌رود.
البته گردهم‌آیی ایمانداران به هر انگیزه‌ای که باشد پسندیده  است. ولی باید هُشیار باشیم که برای خودمان آرمانشهری از پدیده‌های‌ غیر کتابمقدسی نسازیم و در بند آنها گرفتار نشویم.


«بیداری» بدون پسوند «روحانی» واژه‌ای است که درعهد جدید بارها به کار رفته است. ولی مفهوم آن با آنچه امروزه به خورد ما داده می‌شود از زمین تا آسمان تفاوت دارد. بیداری در کتابمقدس یعنی هُشیار و آگاه بودن؛ یعنی مراقب بودن و با خردمندی رفتار کردن. کتابمقدس آدم بیدار را به‌گونه‌ای شناسایی می‌کند که هیچ‌کس نمی‌تواند با وعده‌های پوچ و توخالی سر او کلاه بگذارد و برداشت کژ از کتابمقدس را در حکم آموزه بنیادین به وی غالب کند.
مسیح در رابطه با بازگشت دوباره‌اش بارها به شاگردان گفت که بیدار باشید زیرا که آن روز و ساعت را نمی‌دانید (متی 25: 13)
و بی‌درنگ داستان‌های سرشناس ده باکره و قنطارها را برای شاگردان بازگو کرد (متی 25: 1- 30).
از این رو می‌توانیم به این برآیند برسیم که هدف عیسی مسیح از به کار بردن واژه بیدار بودن، عقل خود را به کار انداختن بود. بر پایه آموزش مسیح، کسی که بیدار است مانند صاحب خانه‌ای است که می‌داند دزد در چه پاسی از شب می‌آید و نمی‌گذارد به خانه‌اش نقب بزند (متی24: 43).
 مسیح کسی را که بیدار است در حکم حاضر، امین و دانا شناسایی می‌کند (متی24: 44- 45).
به نظر می‌رسد که بهترین بازگو برای بیداری، همانا بیداری کتابمقدسی باشد. یعنی هُشیار بودن، آگاهی داشتن، مراقبت کردن و با خردمندی رفتار نمودن در برابر مسایلی که کتابمقدس آموزش می‌دهد و لازم است که در زندگی روزمره انجام بدهیم.
مسأله بیداری در کتابمقدس ارتباط تنگاتنگ با پُری روح‌القدس دارد. در داستان ده باکره، چرایی دانا بودن پنج باکره این بود که دانایان روغن کافی در ظروف خود داشتند و توانستند مشعل‌های خود را اصلاح کنند (متی25: 1- 13). **در تیتر بالا تکرار شده است  **
و از سوی دیگر در افسسیان 5 : 18
می‌خوانیم که «مست شراب مشوید که در آن فجور است، بلکه از روح پُر شوید.» در اینجا پولس فرستاده، مستی و بی‌خبری برآمده از نوشیدن شراب را در برابر هُشیاری و خردمندی برآمده از پُری روح‌القدس قرار می‌دهد.کـسی کـه مست است عقـل درست و حسابی ندارد. کـار روح‌القدس مست کردن ایمانداران نیست. در روز پنطیکاست پطرس فرستاده به روشنی اعلام کرد:«که اینها مست نیستند، چنانکه شما گمان می‌برید، زیرا که ساعت سوم ( نُه بامداد ) از روز است (اعمال رسولان2: 15).
کسانی که پُر از روح‌القدس هستند بیداری ویژه‌ای نسبت به حقایق کتابمقدس دارند، زیرا روح خدا آموزش‌های مسیح را به یاد آنها می‌آورد (یوحنا14: 26).
راستی این «مسح» چیست که همواره دنبال گونه «تازه» آن هستیم؟ این روزها درباره مسح، بسیار می‌شنویم. برخی ادعا می‌کنند که تنها خودشان مسح ویژه دارند و می‌گویند شما نیز باید نیایش کنید و روزه بگیرید تا شاید مانند ما مسح ویژه را بیابید. کسان دیگر می‌گویند که برای یافتن مسح باید به مکان ویژه‌ای برویم و فلان کشیش روی ما دست بگذارد. برخی هم هستند که مسح را به اشتباه با عطای روحانی یکی می‌دانند. یعنی اگر کسی نبوت می‌کند، آموزش می‌دهد، معجزه می‌کند پس مسح دارد ولی اگر فاقد عطای ویژه است پس مسح ندارد. برای نمونه می‌گویند که فلانی مسح آموزش کتابمقدس دارد. البته مقصودشان عطای آموزش است. فلانی مسح شبانی دارد، یعنی عطای شبانی دارد. کسانی هم می‌گویند که تو باید نیایش کنی تا ببینی که چه مسحی داری تا بر پایه مسحی که یافته‌ای خدمت کنی.
یکی دانستن مسح با عطا، مفهوم کتابمقدسی مسح را کوچک می‌کند، از ارزش آن می‌کاهد و اجازه نمی‌دهد که مفهوم آن را عمیق‌تر درک کنیم. کتابمقدس در خروج باب ۳۰ آموزش می‌دهد که مفهوم مسح برمی‌گردد به «عطر» یا «بوی خوش». در آنجا خدا فرمان درست کردن روغن مسح را به موسی می‌دهد. این روغن مسح را که خوشبو بود بایستی برای تدهین خیمه اجتماع، تابوت شهادت و تمام چیزهایی که در آنجا بود مانند ظروف، میز نان تقدمه، مذبح بخور، مذبح قربانی، چراغدان، حوض با پایه‌هایش و سپس برای هارون و کاهنان دیگر به کار می‌بردند. یعنی هم برای خوشبوکردن اشیا بود و هم برای تدهین آدمیان.
بوی خوش روغن مسح، نمایانگر تقدس آن مکان و کسانی بود که در آنجا خدمت می‌کردند. خدا می‌خواست به مردم آموزش بدهد که مکان پرستش او مقدس است و خادمانش نیز مقدس هستند، زیرا او خدای قدوسی است. این بوی خوش برای مردم، قدوسیت ایزدی را نشان می‌داد. هنگامی که روغن مسح را بر سر هارون و پسرانش می‌ریختند، از سر آنها پایین می‌آمد، صورت و ریش آنان را فرا می‌گرفت و سپس به دامن ردای ایشان می‌رسید (مزمور133: 2).
 همچون روغن خوشبو بر سر است، که بر ریش فرود می‌آید؛ بر ریش هارون، که تا به یقۀ ردایش فرود می‌آید.
اردوگاه بنی‌اسراییل را در بیابان مجسم کنید: دو میلیون آواره یهودی در بیابان، بوی عرق، بوی حیوانات و فضولات آنها، بوی قربانی‌ها و بوهای گوناگون دیگر. در میان آن همه بوهای بد و زننده، بوی خوش روغن مسح به مشام می‌رسید. این مسح هیچ ارتباطی به چیرگی یا تخصص، نوع خدمت، روش موعظه یا فن سخنوری کاهنان نداشت. اصلاً مهم نبود که خادمان در آنجا موعظه می‌کردند یا معجزه، سرود می‌خواندند یا قربانی‌ها را ذبح می‌نمودند. آن مسح تنها و تنها مربوط می‌شد به بوی خوشی که در اردوگاه به تقدیس و تخصیص آنها و قدوسیت خدا شهادت می‌داد. بنابراین می‌توانیم به این برآیند برسیم که مسح یعنی آن بوی خوشی که بر اثر جاری شدن روغن روح‌القدس از ما به مشام می‌رسد.
در عهد عتیق تنها کاهنان، پیامبران و پادشاهان این مسح را داشتند، ولی از آنجا که در عهد جدید همه ما پادشاهان و کاهنان هستیم (مکاشفه1: 6)
پس به‌گونه یکسان از آن مسح برخورداریم. مسح یکی بیشتر از مسح دیگری نیست. فرستاده سالخورده و کارآزموده خداوند که ارتباط نزدیکی با مسیح داشت در رساله نخست خود چنین می‌فرماید: «اما شما (همه ایمانداران، زیرا رساله او همگانی است) از آن قدوس (از خود خدا، نه از این کشیش و آن سخنران، بلکه از خود خدای قدوس) مسح (روغن خوشبوی روح‌القدس) را یافته‌اید» (اکنون، در زمان حاضر مسح از آن شماست. نیاز نیست دنبال آن مسح، بالای قله کوه قاف بگردید) (اول یوحنا2: 20).
یوحنای فرستاده، در اول یوحنا 2: 27 می‌افزاید: 
«اما در شما آن مسح که از او یافته‌اید ثابت است.»
 بله عزیزان، آن مسح که یافته‌ایم در ما ثابت است، تغییر پیدا نمی‌کند، مانند روغن مسح در عهد عتیق زود گذر نیست، بلکه تزلزل ناپذیر است. ولی مسح‌های انسانی که از این سخنران و آن کشیش به اصطلاح جاری می‌شوند مختص به همان لحظه‌ای هستند که چیزی احساس می‌کنیم. مسح، تنها در نشست‌های نیایش، همایش‌ها و هم‌اندیشی‌های کلیسایی، نشست‌های بیداری روحانی، در این واعظ و آن کشیش نیست. بلکه مسح در شماست.
 اکنون آن را به واسطه باور آوردن به مسیح و تعمید در روح‌القدس یا پُری روح یافته‌اید. شما آن مسح را دارید. مسح، هیچ‌گونه ارتباطی با احساسات ما ندارد. چه حس بکنیم، چه حس نکنیم آن مسح بر پایه کتابمقدس در ما ثابت است و باقی می‌ماند. مسح بیرون از ما و در آسمان نیست، بلکه درون ما قرار گرفته است (یوحنا14: 16- 17).
ولی ببینیم که کارکرد مسح در رابطه با ایمانداران و بی‌ایمانان چگونه است. در باره تیره اسراییل دیدیم که بوی خوش روغن مسح در اردوگاه دو میلیونی می‌پیچید و این بو نشانگر قدوسیت خدا و تقدس خیمه پرستش و کاهنان بود. در جهان بیش از شش میلیاردی کنونی هم بوی خوش مسح ایزدی از ایمانداران و کلیسا به مشام می‌رسد. پولس فرستاده در دوم قرنتیان2: 15 و 16 می‌گوید:« خدا را عطر خوشبوی مسیح می‌باشیم؛هم در ناجیان و هم در هالکان. اما اینها را عطر موت الی موت و آنها را عطر حیات الی حیات.» یعنی بوی خوش مسیح که بدست روح‌القدس در ما ایجاد گردیده و قرار گرفته، از راه ما به مشام خدا و مشام مردم می‌رسد.
مردم به دو دسته بخش می‌شوند: ناجیان و هالکان. برای ناجیان بوی خوش مسیح که از راه ما به مشام می‌رسد، بوی موت است. بدین معنی که در میان ایمانداران بوی زندگی مصلوب شده بامسیح را به مشام یکدیگر می‌رسانیم. نشان ویژه مسح در ناجیان این است، نه افتادن بر روی زمین، نه خواب و رؤیا، نه مور مور شدن موهای بدن، نه داد و بیداد راه انداختن و به خلسه فرو رفتن. ولی ‌برای هالکان یعنی برای کسانی که هنوز به مسیح باور نیاورده‌اند، بوی خوش مسیح که از ما به مشام می‌رسد، بوی حیات است. در دنیای بی‌ایمان، بوی خوش مسح که در ایمانداران است، حیات و امید را به گناهکاران می‌بخشد و آنها را با خدا آشتی می‌دهد.
ولی پرسش اینجاست: «آیا مردم بوی خوش مرگ و حیات را از ما می‌بویند؟
آیا بوی حیات و نجات از ما به مشام غیر مسیحیان می‌رسد؟
آیا بوی موت یعنی زندگی مصلوب شده با مسیح و نفس مرده از ما به مشام ایمانداران می‌رسد یا هنوز منم منم بر تخت قدرت نشسته است و برای خویشتن فرمانروایی می‌کند؟»
عیسای مسیح در انجیل یوحنا7: 37- 39 گفت که هر که به او ایمان بیاورد از بطن او نهرهای آب زنده جاری خواهد شد.
ولی مقصود او از نهرهای آب زنده روح‌القدس بود، زیرا که روح خدا هنوز عطا نشده بود چونکه عیسی تا آن زمان جلال نیافته بود. ما اکنون در چه زمانی زندگی می‌کنیم؟ پیش از آمدن مسیح، در حین آمدن او یا پس از صعود او به آسمان؟
شوربختانه بسیاری از مسیحیان هیجانی و احساساتی گویا در زمانی زندگی می‌کنند که مسیح هنوز به آسمان نرفته یا جلال نیافته و روح‌القدس نازل نشده است. برای همین هی دنبال نزول روح‌القدس هستند و خود را در روزهای پیش از پنطیکاست می‌بینند. بدین معنی که برای یافتن ‌پُری‌ روح‌القدس ‌انتظار می‌کشند، دعاهای طولانی می‌کنند و روزه می‌گیرند، جیغ می‌زنند وگریه‌های سوزناک سر می‌دهند. سر انجام هم آنچه می‌یابند روشن نیست که چیست؟ آیا روح‌القدس است، مسح است، احساس است، تقلید از این و آن است یا در اصل هیچ چیز نیست.
از سوی دیگر بسیاری از مسیحیان عتیقه و بازنشسته که بار تجربیات باشکوه گذشته کمرشان را خم کرده و دست به عصا راه می‌روند، آن قدر زندگی خشک و بی جان دارند که گویی هرگز روحی به جـز روح شریعت گرایی و خشکه مذهبی بودن نیافته‌اند. در اینجا زبانزد ایرانی مصداق پیدا می‌کند که نه به آن شوری شور، نه به این بی نمکی. خدا نه آن زیاده روی را می‌پسندد و نه این بی‌تفاوتی را می‌پذیرد.
آنچه در این راستا مایه می‌شود که گرمای روح خدا یا آن مسح ایزدی را هر روزه در زندگی خود تجربه کنیم و پیوسته بیدار به مفهوم واژه باشیم دانستن سه چیز است:
1. بدانیم کی هستیم. ما فرزندان خدا و در روح، خانه خدا هستیم. ما هم ارث با مسیح و هم میهن مقدسان هستیم. پیش از بنیاد جهان برگزیده شده‌ایم تا شریک در طبیعت و قدوسیت خدایی باشیم. ما کاهنان و پادشاهانی هستیم که فرا خوانده شده‌ایم تا خدا را به روح و راستی بپرستیم و تا به ابد در حیات سلطنت نماییم.
2. بدانیم چی داریم. ما پیش پرداخت روح‌القدس را بی اندازه یافته‌ایم، زیرا خدا روح را به میزان عطا نمی‌کند. قوت رستاخیز مسیح از مردگان در ما قرار دارد و کار می‌کند. در درون ما نهرهای آب زنده هست که تمام هستی ما را سیراب می‌سازد. شریعت خدا در دل‌های ما حک شده است. خدا را داریم که پدر ماست؛ مسیح را داریم که برادر، خداوند، شفیع و شبان ماست؛ روح‌القدس را داریم که آموزگار، تسلی دهنده و پشتیبان ماست.
3. بدانیم چه باید بکنیم. لازم است که به روح‌القدس رفتار کنیم تا شهوات جسم را انجام ندهیم
(غلاطیان5 : 16).
باید به آموزش‌های آن مسح که در ما ثابت است گوش فرا دهیم (اول یوحنا2: 27).در تیتر بالا تکرار شده
بایستی همیشه نیایش کنیم و تنبلی ننماییم (لوقا18: 1).
محبت خود را در برابر مسیح از راه اجرای احکام او نشان دهیم (یوحنا14: 15).
کوشش کنیم که زندگی پاک و مقدس داشته باشیم، وگرنه خدا را هرگز نخواهیم دید (عبرانیان12: 14).
هنگامی که بدانیم کی هستیم، چی داریم و چه باید بکنیم پُری روح‌القدس، مسح و بیداری را به مفهوم واژه تجربه خواهیم کرد. به راستی که مانند درختی نشانده نزد نهرهای آب خواهیم شد که میوه‌اش را در موسمش می‌دهد و برگش پژمرده نمی‌گردد (مزمور 1: 3).
آیا می‌خواهید این وضع را داشته باشید یا اینکه مانند زمینی باشید که متروک و قرین به نفرین و در پایان سوخته می‌شود ؟ اختیار با خود شماست.
(عبرانیان6 : 8)
کشیش بانی‌پال نَت‌نیّل