خداوندا نفس مغرور و سرسخت مرا خرد کن
مرا حاضر ساز تا سرفرود آورم و نابود شوم
و به آن کسى نگاه کنم که بر صلیب
سر خود را بخاطر من خم کرد
خلاصه تعليمات عیسی مسیح اين است
که بايد در مقابل بدى نيكويى کنيم، دشمنان خود را محبت نماييم و با فروتنى ديگران را خدمت نماييم.
ولى فقط وقتى حاضر خواهيم شد اينطور افتاده و خُرد شويم که بفهميم چگونه محبت مسيح باعث شد که او همچون یک گناه کار افتاده و خُرد شود
ولى بايد دانست که کافى نيست ما فقط يك بار نفس خود را انكار کنيم و براى خود بميريم.
البته وقتى خدا براى اولين بار اين حقايق را بما نشان مىدهد، يك بار نفس خود را انكار مىکنيم و مىميريم ولى از آن به بعد بايد مرتبا بميريم
زيرا فقط از همين راه است که عيسى مسيح مىتواند دائما توسط ما خود را ظاهر کند دوم قرنتيان ۴ :١٠
۱۰ بدنهای فانی ما دائمأ داغ مرگ عیسی را با خود دارند تا زندگی عیسی در بدنهای ما نیز ظاهر شود.
علاوه بر اين هر روز در اين مورد بايد هزاران تصميم بگيريم.
اگر بخواهيم اينطور زندگى کنيم، مىفهميم نمىتوانيم خودمان براى خودمان نقشهاى داشته باشيم،
وقت خود را صرف کنيم، پولمان را خرج کنيم و دنبال لذت خود باشيم.
لازمه اين کار اين است که ما پيوسته خود را در مقابل اطرافيان خود فروتن کنيم و به آنها تسليم شويم زيرا محك تسليم ما به خدا عبارت است از تسليم ما به مردم.
هر نوع تحقير و ناراحتى که از طرف مردم بما مىرسد، در دست خدا وسيله ايست که ما را خرد کند تا اينكه زندگى مسيح در ما بطور عميقترى ظاهر شود.
بدين طريق توجه مىفرماييد که تنها زندگى مسيح است که مىتواند مورد پسند خدا باشد و زندگى پيروزمندانه خوانده شود و ما هر قدر کوشش کنيم، زندگى ما هيچگاه آن طور نخواهد شد،
چون زندگى خودخواهانه ما با زندگى مسيح کاملا متضاد است، هيچگاه نمىتوانيم زندگى او را در خود به فراوانى قبول کنيم مگر اينكه حاضر شويم خدا دائما ما را بميراند. و براى اين کار بايد بوسيله تصميمات خود با خدا همكارى کنيم.
بايد دانست که خرد شدن فقط ابتداى بيدارى روحانى است.
معنى اصلى بيدارى روحانى اين است که انسان از روح القدس پر و لبريز گردد و به اين طريق زندگى پيروزمندانه آغاز مىگردد.
اگر همين لحظه از ما سؤال شود که پر از روح القدس هستيم يا نه، چند نفر مىتوانند جواب مثبت بدهند؟
بيدارى وقتى وجود دارد که ما بتوانيم در جواب سؤال فوق هر دقيقه و هر روز جواب مثبت بدهيم.
اگر ما ين ادعا را بكنيم نبايد حمل بر خودخواهى ما بشود، زيرا پر شدن و لبريز گشتن،
تماما کار خدا است و نتيجه فيض ورحمت اوست.
تنها کارى که ما بايد انجام دهيم اين است که نفس خرد شده و خالى خود را به او تقديم کنيم و بگذاريم اوآن را پرکند و لبريز نگاه دارد.
يكى از واعظين معروف مىگويد«همانطورکه آب به نقاط پست جارى مىشود و آنجا را پر مىسازد، به همين طريق وقتى خداوند مىبيند که ما پست و خالى شده ايم،جلال و قدرت خود را در ما جارى میسازد.
بهترين مثالى که مىتوان براى اين موضوع زد اين است که بگوييم دل انسان مانند کاسهاى است که بايد در مقابل عيسى نگاه داشته شود و از او درخواست گردد که آن را از آب حيات پر سازد.
غالباً در نظر خود اينطور مجسم مىآنيم که عيسى با خود در ظرفى زرين، آب حيات دارد.
هنگامى که از کنار ما مىگذرد و داخل کاسه ما نظر مىافكند و هرگاه آن را تميز بيابد، آن را با آب حيات پر و لبريز مىسازد و چون عيسى هميشه از کنار ما مىگذرد، کاسه هاى عمر ما مىتوانند هر روز پر و لبريز سازد.
حضرت داود اين حقيقت را فهميده بود په فرمود: «کاسه ام لبريز شده است».
بيدارى روحانى همين است يعنى چون خودمان پر از برکات هستيم و لبريز گشته ايم و وسيله برکآت ديگران مىشويم،
صلح و آرامش خدا دائماً در قلبهاى ما حكمرانى مىکند.
عده اى فكر مىکنند که انكار نفس و مردن براى خود باعث مىشود که انسان بيچاره و بينوا گردد،
ولى حقيقت درست خلاف اين است.
علت بينوايى ما اين است که حاضر نيستيم براى خود بميريم.هر چه بيشتر از مرگ عيسى اطلاع پيدا کنيم، حيات و زندگى او بيشتر در ما ظاهر میشود و شادى و آرامش ما حقيقى تر میگردد.
حيات او در ما اشتياق به نجات ديگران را بوجود میآورد و از ما بسوى روحهاى گم شده سرازير میگردد و باعث میشود که مسيحيان نيز در اثر زندگى ما برکات بيشترى را آرزو کنند.
فقط يك چيز مانع میشود از اينكه مسيح هنگام عبور از کنار ما، کاسههاى ما را پر نسازد
و آن عبارت است از گناه که هزاران شكل به خود مىگيرد.
عيسى مسيح کاسه هاى کثيف را پر نمیکند.
هر چيز که از نفس و خودخواهى ما سرچشمه يابد، هرچند بسيار کوچك هم باشد، باز گناه است.
کوشش شخصى و از خودراضى بودن هنگام خدمت، گناه است.
دلسوزى براى خود هنگام روبرو شدن با مشكلات و وسوسه ها، سودجويى در کارهاى معمولى و خدمات مسيحى، هنگام بيكارى دنبال هوى و هوس رفتن، حساس بودن، زودرنجى، عصبانيت، دفاع از خود هنگامى که ديگران به ما آزارى رسانده اند، خودفروشى، خودپرستى، تشويق و اضطراب و ترس همه و همه از نفس و خودخواهى ما سرچشمه میگيرن و کاسه عمر ما را ناپاك میسازند
تمام اين گناهان در کاسه اى ديگر گذاشته شدند که عيسى مسيح در باغ جتسيمانى در دعا اینگونه از پدر آسمانی درخواست کرد
(( دعای عیسی در کوه زیتون باغ جتسیمانی
۳۹ آنگاه عیسی همراه شاگردان خود، از آن بالاخانه بیرون آمد و طبق عادت به کوه زیتون رفت. ۴۰ در آنجا به ایشان گفت: «دعا کنید و از خدا بخواهید که مغلوب وسوسهها نشوید!» ۴۱ سپس به اندازه پرتاب یک سنگ دورتر رفت و زانو زد و چنین دعا کرد: ۴۲ «ای پدر، اگر خواست توست، این جام رنج و زحمت را از مقابل من بردار، اما در این مورد نیز میخواهم اراده تو انجام شود، نه خواست من.»))
ولى در جلجتا آن جام زهررا تا به آخر نوشيد.
اين کاسه، کاسه گناهان ما بود. اگر ما اجازه بدهيم که به ما نشان دهد که در کاسه هاى ما چه چيزهايى است و بعد کاملا به او بسپاريم،
آنها را با خون پربهاى خود طاهر و پاك خواهد ساخت.
مىخواهيم بگوييم که نه فقط از ناراحتى گناه ما را پاك یىسازد بلكه از تمام لكه ها و آلودگی هاى آن نيز ما را مبرا میکند
بطورى که ناراحتى وجدان بكلى نابود مىشود.
وقتى کاسه هاى ما را پاك کرد، آنگاه با روح القدس خودش ما را پر میکند تا لبريز شويم.
ما میتوانيم هر روز از خون گران بهايش بهره مند شويم.
فرض کنيم که شما اجازه داده ايد که خداوند عيسى کاسه شما را پاك کند و با ايمان از او درخواست کرده ايد که شما را لبريز کند، ولى بين او و شما مانعى ايجاد میشود،
مثلا در شما حسادت يا عصبانيت بوجود میآيد؛
در اين صورت چه اتفاقى میافتد؟
کاسه شما کثيف میشود و ديگر لبريز نمیماند
و اگر اينگونه اتفاقات در ما مكرر واقع شود، ديگر کاسه ما لبريز نخواهد شد.
اگر ما مايل باشيم دائماً در حال بيدارى روحانى باشيم، لازم است ياد بگيريم که چطور خود را پاك نگه داريم.
خداوند نمیخواهد که بيدارى روحانى قطع شود و منحصر به مواقع مخصوص و محدود باشد.
علت کمبود بيدارى روحانى فقط و فقط گناه است.
همان گناهان کوچكى که شيطان به کاسه هاى ما میريزد.
ولى اگر دوباره به پاى صليب مسيح برگرديم و از نو بياد آوريم که خون عيسى قدرت دارد که ما را لحظه به لحظه پاك کند و گناهان را از سرچشمه خشك نمايد، آنگاه خواهيم فهميد که چطور میتوان دائما لبريز بود.
لازم است همان موقع که متوجه میشويد، در شما آثارى از حسادت، عدم رضايت، خشم و هر گناه ديگرى پديدار شده آن را به عيسى تسليم کنيد و از او درخواست کنيد آه با قدرت خون خود پاك سازد
و در اين وقت است ه متوجه خواهيد شد ه اين آثار از بين رفته، شادى و آرامش شما بازگشته و کاسه شما لبريز شده است
و هر چه بيشتر از اين راه پاك شويد،
آثار گناه در شما به همان نسبت کمتر خواهد شد.
ولى بايد در نظر داشت که شرط پاك شدن اين است که در هر موردى در حضور خدا خرد و فروتن شويم.
فرض کنيم که اخلاق يك نفر باعث ناراحتى ما شده باشد؛ در اين مورد تنها کافى نيست که ناراحتى خود را به پاى صليب ببريم بلكه لازم است اول خرد و فروتن شويم يعنى بايد موضوع را به خداوند بسپاريم و آن شخص را با تمام صفات و اخلاق ناراحت کننده اش، براى خود بعنوان اراده خدا بپذيريم.
در اين وقت است که میتوانيم عكس العمل خود را نزد عيسى ببريم
و مطمئن باشيم که خونش ما را پاك خواهد ساخت.
وقتى از گناه پاك شديم، ديگر نبايد براى آن غصه بخوريم و وقت خود را براى فكر کردن دربارۀ خود تلف کنيم،
بلكه بايد به خداوند پيروز خود بنگريم و او را شكر کنيم که هميشه پيروز است.
يك راهنمايى ساده و در عين حال جامع وجود دارد که کلام خدا آن را به ما ارائه داشته تا با آن بتوانيم قدمهاى خود را با عيسى مطابقت دهيم و بفهميم چه موقعى گناه وارد زندگى ما یىشود.
کولسيان ٣ :١۵ چنين مىفرمايد:
«سلامتى (صلح و آرامش) خدا در دلهاى شما مسلط باشد». هر چيز که آرامش الهى را در قلب ما بر هم میزند گناه است.
هر قدر هم کوچك باشد و هر چند در ابتدا شبيه گناه نباشد.
اين آرامش بايد در دلهاى ما «مسلط» باشد،
معنى دگر اين است که داور قلب ما باشد.
در مسابقه فوتبال وقتى داور سوت میزند بازى متوقف مىشود زيرا حتما خطايى انجام شده؛
وقتى ما آرامش قلبى خود را از دست میدهيم مثل اين است که داور الهى در دلهاى ما صوت خود را به صدا درآورده است.
لازم است فورا متوقف شويم و از خدا درخواست کنيم به ما نشان دهد که اشتباه در کجاست و هر گناهى را که نشان میدهد اقرار کنيم.
آنگاه بوسيله خون عيسى آرامش قلبى ما بازمیگردد و میتوانيم با کاسه هاى لبريز راه پيشرفت خود را ادامه دهيم.
هرگاه ديديم که خدا به ما آرامش قلبى نداد علتش اين است که واقعا خرد نشده ايم.
شايد لازم باشد که علاوه بر اينكه از خدا بخشش بطلبيم از شخص ديگرى هم «معذرت» بخواهيم
و شايد علت نداشتن آرامش اين باشد که ما فكر میکنيم در اين مورد شخص ديگرى مقصر است.
ولى بايد بدانيم که اگر آرامش قلبى خود را از دست داديم، حتما تقصير خودمان است
زيرا هيچگاه در اثر گناه شخص ديگر ممكن نيست آرامش خود را از دست بدهيم
و تنها علت، گناه خودمان میباشد.
مقصود خدا اين است که رفتار و عكس العملهاى ما را به ما نشان دهد و فقط وقتى که حاضر باشيم پاك شويم آرامش او را خواهيم يافت.
واقعا چه روش ساده و در عين حال دقيقى است که انسان بتواند بوسيله آرامش خدايى و روح مقدس او اداره شود!
در اينصورت کارهاى قلبى ما که اغلب غرورآميز بود به ما نشان داده خواهد شد
و اگر بخواهيم زندگى خود را مانند قبل ادامه دهيم، صداى صوت داور به گوش ما خواهد رسيد.
وقتى اجازه دهيم زندگى بوسيله صلح و آرامش خدا اداره شود، کارهايى مثل غرغر کردن و ميل تسلط بر ديگران و سهل انگارى و کارهاى کوچك ديگر گناه شمرده خواهد شد.
گاهى لازم خواهد بود که روزى چند بار حتى در چيزهاى کوچك از خون عيسى براى پاك شدن استفاده کنيم و مجبور خواهيم بود خيلى بيش از پيش در راه فروتنى و خرد شدن قدم بزنيم.
ولى در همين فروتنى و خرد شدن است که عيسى با تمام زيبايى و جمال و مهر و بخشش خود ظاهر خواهد شد.
ولى اشكال اين است که بسيارى از ما بقدرى نسبت به سوت داور بی توجه بوده ايم
که ديگر نمىتوانيم آن را بشنويم.
روزها به تندى میگذرد و ما کمتر متوجه هستيم که چقدر احتياج به پاك شدن و خرد شدن داريم.
در چنين حالتى معمولا وضع ما خيلى بدتر از آن است که خودمان فكر میکنيم.
لازم است بقدرى تشنه معاشرت و دوستى با خدا باشيم که بتوانيم با گريه بسوى خدا فرياد کنيم که به ما نشان دهد از خون عيسى براى چه قسمتهايى استفاده کنيم.
خداوند اول يك چيز به ما نشان خواهد داد که شروع کنيم و اولين قدم براى بيدارى روحانى ما اين است که در مورد اين يك نكته مطيع و فروتن و خرد شويم.
نام کتاب: راه صليب، Road Calvary The
نويسنده: روی هسيون، Hession Roy
مترجم: ط. ميکائليان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر