بدنبال تو میگردم ...
درین غوغای انسانی
به هر سو میروم خسته
رهم بسته
دلم تا سقف تنهایی
شکسته
بی نفس افتان خیزان
چون گدایان
لقمه نانی نه
گدایی میکنم راه ونشانت را....
سوی مکانت را
گویی امشب درونم فوجی از نام قدوست طنین انداخته است
من از این فوج
فقط یک چند جمله
صدای دلنشیت را طلب کردم
من به روی تپۀ بغضم ستاده
تماشا میکنم باری چگونه
مسیح شاه من را
بر صلیب جلجتا این دشت بدون یار
بی گناه مصلوبش می کنند.......
درین غوغای انسانی
به هر سو میروم خسته
رهم بسته
دلم تا سقف تنهایی
شکسته
بی نفس افتان خیزان
چون گدایان
لقمه نانی نه
گدایی میکنم راه ونشانت را....
سوی مکانت را
گویی امشب درونم فوجی از نام قدوست طنین انداخته است
من از این فوج
فقط یک چند جمله
صدای دلنشیت را طلب کردم
من به روی تپۀ بغضم ستاده
تماشا میکنم باری چگونه
مسیح شاه من را
بر صلیب جلجتا این دشت بدون یار
بی گناه مصلوبش می کنند.......
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر