ما انسانها از لحاظ طبیعی متعلق به زمین هستیم. قانون جاذبه ما را به زمین چسپانده است.
برای همین به پرندگان با حسرت نگاه میکنیم و با مزمورنگار همصدا میشویم
که: «کاش مرا بالهای کبوتر بود، تا پرواز کرده، میآسودم؛ آری، به دوردستها میگریختم و در صحرا مأوا میگزیدم؛ سلاه. بهسوی پناهگاهی میشتافتم، به دور از تندباد و توفان!» (مزمور ۵۵:۶-۸). پرواز همیشه برای ما سمبل آزادی است.
در طول تاریخ رؤیای پرواز انسان همیشه مد نظر بوده است. اولین بار در یک اسطوره یونانی از شخصی به نام دادالوس معمار و پیکرتراش نام برده شده که در تلاش خود برای فرار از زندانی در جزیره کریت، بالهایی را برای خود و پسرش ایکاروس طراحی کرد که از موم و پَر ساخته شده بود. ولی هنگام پرواز، ایکاروس اخطارهای پدرش در مورد پرواز نزدیک به خورشید را نادیده گرفت. نتیجه این شد که مومی که در ساخت بالها بهکار رفته بود در اثر حرارت ذوب گردید و ایکاروس به دریا سقوط کرد و کشته شد. در قرن شانزدهم لئوناردو داوینچی که شیفتۀ چنین رویایی بود در مطالعات خود در آناتومی و فیزیولوژی پرندگان، نوشتههایی را در این مورد از خود به جای گذاشت که پر از طرحهای پرواز پرندگان بود و نقاشیهایی که امکان پرواز انسان را نشان میداد. تا اینکه در سال ۱۹۰۳ برادران رایت، هوانوردان آمریکایی موفق شدند اولین هواپیما را آزمایش کنند.
مقایسه خام و نسنجیدهای است اگر که بخواهیم هواپیماهای پیچیده امروزی را با سادگی و روانی پرواز پرندگان مقایسه کنیم. پرندگان میتوانند از کوه بالا بروند، اوج بگیرند، خرامان شوند، بال و پر بزنند، در حال پرواز بیحرکت بایستند، غلت بخورند و در آب شیرجه بزنند. بهخاطر ترکیب اسکلت استخوانهای میانتهی، عضلات قوی سینه، بدن مستقیم و راست، بالهای انعطافپذیر، و پرهایی که هر کدام بطور مستقل عمل میکنند این امکان برای پرنده مهیا میشود که عمل پرواز را با موفقیت انجام دهد. ناظرانی که پرواز پرندگان را زیر نظر داشتهاند به دفعات زیادی از موفقیت و امکان پرواز پرندگان شگفتزده شدهاند. اگر به فاصله، ارتفاع، سرعت، سرسختی و نجابت پرندگان نگاه کنیم به نتایج جالبی میرسیم. بهعنوان مثال یکی از پرندگان اروپایی با پروازهایی در حدود ۵۰۰ مایل در روز که برای جستجوی حشرات و مهاجرتهای سالانه به آفریقای جنوبی انجام میدهد به حد نصاب پروازی در حدود ۳ میلیون مایل در عمر خود میرسد. در مورد پرواز در ارتفاعات، گونهای غاز در آسیا وجود دارد که از محل تخمگذاری خود در زمستان به آسیای مرکزی و هندوستان از ارتفاعاتِ کوههای هیمالایا عبور میکند. نوعی پرنده به نام عنقا در هنگام صعود خود به یکی از هواپیماهایی که در ارتفاع ۳۷۰۰۰ فوتی (حدود ۷ مایل) پرواز میکرد برخورد نمود.
از نظر سرعت پرندهای به نام شاهین تیزپر را باید در این مورد رکورددار دانست. جی. آی. بیکر که عاشق این نوع پرنده بود و هر روزه آنها را بطور خاص زیر نظر داشت، آنها را پرندگانی خستگیناپذیر توصیف میکند که با جثۀ لنگرمانند خود ابرها را در مینوردند، همچون کمانی پولادی که به آسمان پرتاب میشود. بیکر سرعت پرواز معمولی این پرنده را بین ۳۰ الی ۴۰ مایل در ساعت محاسبه کرده است ولی هنگام تعقیب طعمهاش این سرعت به ۵۰ الی ۶۰ مایل در ساعت افزایش مییابد. زمانیکه این شاهین خم میشود تا بالهایش را ببندد و خود را بر روی طعمه اندازد سرعتش به بیش از صد مایل در ساعت رسیده است. از نظر مقاومت و سرسختی یک نوع مرغابی به نام آلباتروس را انتخاب میکنم که یکی از بزرگترین پرندگان در جهان است. در پهنۀ اقیانوس که خانه او بهحساب میآید هیچ طوفان خطرناکی نمیتواند برایش مزاحمت ایجاد کند. او روی هوا معلق باقی میماند و درست روبروی باد سینه را سپر میکند. زیرا بهخاطر مکانیسم خاصی که بالهایش را باز نگه میدارد میتواند برای هفتهها بدون صرف انرژی در هوا بخرامد و انرژی خود را بدون حرکت بالها ذخیره کند. آلباتروس حتی قادر است در حین پرواز به خواب رود و فقط در زمانهای تولید مثل بر روی جزایر متروک قطب جنوب فرود آید.
اما نجابت کلمهای است که من آن را برای عقاب سرسفید که مظهر آمریکاست، در نظر گرفتهام. در ۲۰ ژوئن ۱۷۸۲ شش سال پس از اعلام استقلال، کنگره آمریکا رأی داد که این عقاب بهعنوان سمبل ملی آمریکا برگزیده شود. البته همه با این نظر موافق نبودند. بهعنوان مثال بنجامین فرانکلین عقیده داشت که عقاب سرسفید نباید بهعنوان سمبل کشورش برگزیده شود، زیرا پرندهای است که شخصیت اخلاقی خوبی ندارد، با صداقت زندگی نمیکند، بر روی درختان متروک و مرده مینشیند و بهجای اینکه خودش ماهی شکار کند آن را از دهان عقاب دریایی به زور تصاحب میکند! ولی باید گفت که فرانکلین در قضاوت این پرنده کمی تندروی کرده است. جالب است نظر جان جیمز ادوبون طبیعـتگرا و هنرمند را نیز بشنویم که چنین گفت: «نجیب، شجاع و یکی از پرندگان باشکوه که تابحال در آمریکا یافت شده است. قدرت و رأفت او در پرواز، وفاداری و چالاکی در مراقبت و دفاع از اعضای خانوادهاش و مهمتر از همه جسارت و شجاعت، این عقاب را مایۀ افتخار و بهدرستی سمبل ایالات متحده آمریکا نموده است.» هیچکس نمیتواند این نکته را نادیده بگیرد که عقاب سرسفید پرندۀ زیبایی است. پرهای سرش سفید و دم انتهای او نیز سفید است و زمانی که در آسمان زیر نور خورشید پرواز میکند این دو قسمت سفید سر و انتهایش در مقابله با بخش قهوهای تیرۀ میانی بسیار زیبا جلوه میکند. اگر کسی موفق شود به او نزدیک گردد، میتواند چشمان زرد روشن، پوزه و پاهایش را ببیند.
پرواز پرندگان مفهوم آزادی را بسیار در ذهن انسان تداعی میکند.
یکی از تلاشهای موفق برای دراماتیک کردن این تصور که پرواز، سمبل آزادی است کتابی به نام “جوناتان لوینگستون سیگول”، است که در سال ۱۹۷۰ توسط ریچارد باخ نوشته شد و به کتابی پرفروش تبدیل گشت. این کتاب حاوی تصاویر سیاه و سفید هیجانانگیزی بود و نویسنده بخش اعظم کتاب خود را به توضیح و تعریف پرواز اختصاص داده بود که البته چندان هم تعجبآور نیست زیرا نویسنده کتاب خلبانی است پر شور و متعصب. در این کتاب جوناتان سیگول علیه ماتریالیسمی که برای انسان اسارت به بار میآورد اعتراض میکند و پرواز را مهمتر از ماهیگیری و سرعت را بهتر از خوراک میداند. اما جاهطلبیها و بلندپروازیهای جوناتان سیگول هیچ حد و مرزی نمیشناسد. او به دنبال این است که سریعتر از صوت و حتی نور پرواز کند. او میداند که از استخوان و بال و پر ساخته نشده بلکه تفکراتی در مورد آزادی و پرواز دارد که هیچ قانونی آن را محدود نمیکند. کتاب میگوید که ما آزاد هستیم که هر چه بخواهیم باشیم، هر جا بتوانیم برویم و هیچ چیز نمیتواند مانع تحقق آن گردد. وقتی ریچارد باخ همسر و شش فرزندش را ترک کرد، از این نوع آزادی سخن گفت و اینکه هیچ چیز نباید جلو آزادی شخصی ما را بگیرد، حتی ازدواج و خانواده!
اما کتابمقدس چنین مفهومی از آزادی را به ما معرفی نمیکند. آزادی حقیقی، آزادی از انجام وظایف و مسئولیتها نسبت به خدا و دیگران نیست که تنها برای خود زندگی کنیم، بلکه آزادی از خودشیفتگی و خودستایی است که در نتیجه آن بتوانیم در زندگی خود به خدا و دیگران خدمت کنیم. در تعالیم خداوند عیسی مسیح نیز طریق شناختن خود، انکار خود است. اگر فقط به فکر زندگی دنیوی خود باشیم، آن را از دست خواهیم داد ولی اگر به دنبال این باشیم که در محبت خود را فدا کنیم، آنجاست که خود را حقیقتاً خواهیم یافت. وقتی که نسبت به خودمحوری میمیریم، زندگی حقیقی ما آغاز میگردد (مرقس ۸:۳۴-۳۷). علاوه بر این، سمبل کتابمقدسی آزادی حقیقی، پرواز جوناتان سیگول نیست بلکه پرواز یک عقاب. انجیل دروغین جوناتان لوینگستون سیگول این است که ما میتوانیم با سعی و تلاش انسانی خود را از جهالت، مادیگرایی، و ناکامی رها سازیم. در حالیکه انجیل عیسای مسیح خدایی را معرفی میکند که قادر است ما را به قدرت الاهی خود نجات بخشد. پرواز در کتابمقدس سمبل و مظهری از نجاتی است که خدا فراهم میکند و نه یک تلاش انسانی که راه بهجایی نمیبرد.
دو اشاره قابل توجه به پرواز عقاب در ادبیات حکمتی عهدعتیق وجود دارد که هر دو تاکیدش بر اسرارآمیز بودن و همچنین پرجلال بودنِ آن است. خدا از ایوب میپرسد: «آیا از فرمان تو عقاب صعود مینماید و آشیانه خود را به جای بلند میسازد؟ (ایوب ۳۹:۲۷). پاسخ به این سؤال واضح است. پرواز عقاب ورای درک و کنترل انسانی است. یکی از حکیمان اسرائیل نیز اعتراف میکند که چهار چیز برای او زیاده عجیب است، که یکی از آنها طریق عقاب در هواست (امثال ۳۰: ۱۸ و ۱۹).
با وجود طبیعت معماگونه پرواز عقاب، این پرنده نشانههای قابل رؤیت و واضحی از قدرت خود را نیز به نمایش میگذارد. در عهدعتیق با قدرت رهاییبخش خدا در خروج قوم از بندگی در مصر آشنا میشویم. جالب است که در توضیح این تجربۀ رهاییبخش، خدا اعلام کرد که قوم اسرائیل را بر بالهای عقاب برداشته و نزد خود آورده است (خروج ۱۹:۴). و حتی وقتی قوم خدا از ضعفهایش آگاه بود هیچ آرزویی نداشت جز اینکه مثل عقاب پرواز کند (اشعیا ۴۰:۳۱، مقایسه کنید با مزمور ۱۰۳: ۵). این آیات بههیچوجه سعی و کوشش انسانی را بهعنوان منبع قدرت معرفی نمیکنند، زیرا تنها انسانهایی “قوتشان تازه میشود” که منتظر خداوند باشند. آنان اشخاصی هستند که میدوند اما خسته نمیشوند، میخرامند اما درمانده نخواهند شد و قادرند چون عقاب پرواز کنند. این ویژگیها مختص انسانهایی است که اعتماد و توکل خود را بر خدای زنده قرار میدهند (اشعیا ۴۰: ۲۹-۳۱).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر