Translate

۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

کتاب امثال ( ندای حکمت) عیسی مسیح



۲۲ «خداوند در ابتدا، قبل‌ از آفرینش‌ عالم‌ هستی‌، مرا با خود داشت‌. ( امثال 8) 
یوحنا (8)
۳۱ عیسی به این عده فرمود: “اگـر همانگونه که به شمـا گفتم زندگی کنید، شاگردان واقعی من خواهید بود.  ۳۲ حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد ساخت .
۵۸ عیسی به ایشان فرمود: “این حقیقت محض است که قبل از اینکه حتی ابراهیم به این جهان بیاید، من وجود داشتم .
یوحنا   فصل ۱۷
عیسی فرمود؛۵ وحال ، ای پدر که در حضورت ایستاده ام ، بزرگی و جلال مرا آشکار کن ، همان بزرگی و جلالی که پیش از آفرینش جهان نزد تو داشتم . 

امثال   فصل ۸
ترجمه تفسیری
۱ آیا ندای‌ حكمت‌ را نمی‌شنوید؟ ۲ حكمت‌ دم‌ دروازه‌های‌ شهر ۳ و سر چهار راهها و جلو در هر خانه‌ای‌ ایستاده‌، می‌گوید: ۴«ای‌ انسانهای‌ جاهل‌ و نادان‌ به‌ ندای‌ من‌ گوش‌ دهید ۵ و زیركی‌ و فهم‌ كسب‌ كنید. ۶ به‌ من‌ گوش‌ دهید، زیرا سخنان‌ من‌ گرانبهاست‌. ۷ من‌ حقیقت‌ و راستی‌ را بیان‌ می‌كنم‌ و از ناراستی‌ نفرت‌ دارم‌. ۸ سخنان‌ من‌ بر حق‌ است‌ و كسی‌ را گمراه‌ نمی‌كند.۹ حرفهای‌ من‌ برای‌ كسی‌ كه‌ گوش‌ شنوا داشته‌ باشد واضح‌ و روشن‌ است‌. ۱۰ تعلیمی‌ كه‌ من‌ می‌دهم‌ از طلا و نقره‌ گرانبهاتر است‌. ۱۱ ارزش‌ من‌ از یاقوت‌ بیشتر است‌ و هیچ‌چیز را نمی‌توان‌ با من‌ مقایسه‌ كرد. ۱۲ من‌ حكمتم‌ و از زیركی‌ و دانایی‌ و بصیرت‌ برخوردار می‌باشم‌. ۱۳ اگر كسی‌ خداترس‌ باشد، از بدی‌ نفرت‌ خواهد داشت‌. من‌ از غرور و تكبر، رفتار و گفتار نادرست‌ متنفرم‌. ۱۴ «من‌ هدایت‌ می‌كنم‌ و فهم‌ و بصیرت‌ می‌بخشم‌. ۱۵ به‌ نیروی‌ من‌ پادشاهان‌ سلطنت‌ می‌كنند و قضات‌ به‌ عدل‌ و انصاف‌ قضاوت‌ می‌نمایند. ۱۶ تمام‌ رهبران‌ و بزرگان‌ جهان‌ به‌ كمك‌ من‌ حكمرانی‌ می‌كنند. ۱۷ من‌ كسانی‌ را كه‌ مرا دوست‌ دارند، دوست‌ دارم‌. آنانی‌ كه‌ در جستجوی‌ من‌ باشند مرا خواهند یافت‌. ۱۸ ثروت‌ و حرمت‌، اموال‌ و موفقیت‌ در اختیار من‌ است‌.۱۹ بخششهای‌ من‌ از طلای‌ ناب‌ و نقره‌ خالص‌ بهتـر است‌. ۲۰ راههای‌ من‌ عدل‌ و حق‌ است‌. ۲۱ ثروت‌ حقیقی‌ از آن‌ كسانی‌ است‌ كه‌ مرا دوست‌ دارند، زیرا من‌ خزانه‌های‌ ایشان‌ را پر می‌سازم‌. ۲۲ «خداوند در ابتدا، قبل‌ از آفرینش‌ عالم‌ هستی‌، مرا با خود داشت‌. ۲۳ از ازل‌، پیش‌ از به‌ وجود آمدن‌ جهان‌ من‌ به‌ وجود آمدم‌. ۲۴ قبل‌ از پیدایش‌ اقیانوسها و چشمه‌های‌ پر آب‌، ۲۵قبل‌ از آنكه‌ كوهها و تپه‌ها به‌ وجود آیند، ۲۶ قبل‌ از آنكه‌ خدا زمین‌ و صحراها و حتی‌ خاك‌ را بیافریند من‌ به‌ وجود آمدم‌. ۲۷«وقتی‌ خدا آسمان‌ را استوار ساخت‌ و افق‌ را بر سطح‌ آبها كشید من‌ آنجا بود. ۲۸ وقتی‌ ابرها را در آسمان‌ گسترانید و چشمه‌ها را از اعماق‌ جاری‌ نمود، ۲۹ وقتی‌ حدود دریاها را تعیین‌ كرد تا آبها از آن‌ تجاوز نكنند و وقتی‌ اساس‌ زمین‌ را بنیاد نهاد، ۳۰من‌ نزد او معمار بودم‌. موجب‌ شادی‌ همیشگی‌ او بودم‌ و در حضورش‌ شادی‌ می‌كردم‌. ۳۱ دنیا و انسانهایی‌ كه‌ او آفریده‌ بود مایه‌ خوشی‌ من‌ بودند. ۳۲ پس‌ ای‌ جوانان‌ به‌ من‌ گوش‌ دهید، زیرا همه‌ كسانی‌ كه‌ از دستورات‌ من‌ پیروی‌ می‌كنند سعادتمندند. ۳۳ «به‌ نصیحت‌ من‌ گوش‌ كنید؛ عاقل‌ باشید و نصیحت‌ مرا رد نكنید. ۳۴ خوشابحال‌ كسی‌ كه‌ به‌ من‌ گوش‌ دهد و هر روز جلو در خانه‌ من‌ انتظار مرا بكشد، ۳۵ زیرا هر كه‌ مرا بیابد حیات‌ را یافته‌ و خداوند را خشنود ساخته‌ است‌؛ ۳۶ اما كسی‌ كه‌ مرا از دست‌ بدهد به‌ جانش‌ لطمه‌ می‌زند، آنانی‌ كه‌ از من‌ متنفر باشند مرگ‌ را دوست‌ دارند.»

 یوحنا   فصل ۸

 ۱۲ عیسی در یکی از تعالیم خود، به مردم فرمود: “من نور جهان هستم ، هر که مرا پیروی کند، در تاریکی نخواهد ماند، زیرا نور حیات بخش راهش را روشن می کند.”  ۱۳ فریسیان گفتند: “تو از خودت تعریف می کنی ؛ تو دروغ می گویی .”  ۱۴عیسی فرمود: “من هر چه می گویم عین حقیقت است ، حتی اگر درباره خودم باشد. چون می دانم از کجا آمده ام و به کجا بازمی گردم . ولی شما این را نمی دانید.  ۱۵ شما بی آنکه چیزی درباره من بدانید قضاوت می کنید، ولی من درباره شما قضاوت نمی کنم .  ۱۶ اگر نیز چنین کنم ، قضاوت من کاملا درست است ، چون من تنها نیستم ، بلکه “پدری “ که مرا فرستاد، با من است . ۱۷ مطابق شریعت شما، اگر دو نفر درباره موضوعی شهادت دهند، شهادت ایشان بطور مسلم قابل قبول است .  ۱۸ درباره من هم دو نفر هستند که شهادت می دهند، یکی خودم و دیگری “پدرم “ که مرا فرستاد.”  ۱۹ پرسیدند: “پدرت کجاست ؟” عیسی جواب داد: “شما که نمی دانید من کیستم ، چگونه می خواهید پدرم را بشناسید؟ اگر مرا می شناختید، پدرم را نیز می شناختید.” ۲۰ عیسی این سخنان را در قسمتی از خانه خدا که خزانه در آنجا بود، بیان کرد. با اینحال کسی او را نگرفت ، چون وقت او هنوز بسر نرسیده بود.  ۲۱ باز به ایشان فرمود: “من می روم و شما به دنبال من خواهید گشت و در گناهانتان خواهید مرد؛ و جایی هم که می روم ، شما نمی توانید بیایید.”  ۲۲ یهودیان از یکدیگر پرسیدند: “مگر می خواهد خودش را بکشد؟ منظورش چیست که می گوید جایی می روم که شما نمی توانید بیایید؟”  ۲۳ آنگاه عیسی به ایشان فرمود: “شما از پایین هستید و من از بالا. شما متعلق به این جهان هستید ولی من نیستم .  ۲۴ برای همین گفتم که شما در گناهانتان خواهید مرد. چون اگر ایمان نیاورید که من مسیح و فرزند خدا هستم ، در گناهانتان خواهید مرد.”  ۲۵ مردم از او پرسیدند: “به ما بگو که تو کیستی ؟” عیسی جواب داد: “من همانم که از اول به شما گفتم .  ۲۶ برای خیلی چیزها می توانم شما را محکوم کنم و خیلی چیزها دارم که به شما تعلیم دهم ؛ اما فعلا این کار را نمی کنم . فقط چیزهایی را می گویم که فرستنده من از من خواسته است ، و او حقیقت محض است .” ۲۷ ولی مردم هنوز نفهمیدند که عیسی درباره خدا سخن می گوید.  ۲۸ پس ، عیسی فرمود: “وقتی مرا کشتید، آنگاه خواهید فهمید که من مسیح هستم و از خود کاری نمی کنم ، بلکه هرچه “پدر” به من آموخت ، همان را به شما گفته ام .  ۲۹ کسی که مرا فرستاده است با من است و مرا تنها نگذاشته ، زیرا همواره کارهای پسندیده او را بجا می آورم .”  ۳۰ در این وقت ، بسیاری از سران قوم یهود، با شنیدن سخنان او ایمان آوردند که او همان مسیح است .  ۳۱ عیسی به این عده فرمود: “اگـر همانگونه که به شمـا گفتم زندگی کنید، شاگردان واقعی من خواهید بود.  ۳۲ حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد ساخت .”  ۳۳ گفتند: “منظورت چیست که می گویی آزاد می شوید؟ ما که اسیر کسی نیستیم که آزاد شویم . ما فرزندان ابراهیم هستیم .”  ۳۴ عیسی جواب داد: “این عین حقیقت است که هرکه گناه می کند، اسیر و برده گناه است .  ۳۵ برده ها در خانه حقی ندارند، ولی تمام حق به پسر خانواده می رسد.  ۳۶ پس ، اگر پسر شما را آزاد کند، در واقع آزادید.  ۳۷ بلی ، می دانم که شما فرزندان ابراهیم هستید. با وجود این ، بعضی از شما می خواهید مرا بکشید، چون در دل شما جایی برای پیغام من پیدا نمی شود.  ۳۸ ”من هرچه از پدرم دیده ام ، می گویم . شما نیز هرچه از پدر خود آموخته اید، انجام می دهید.”  ۳۹ گفتند: “پدر ما ابراهیم است .” عیسی جواب داد: “نه ، اگر چنین بود، شما نیز از رفتار خوب ابراهیم سرمشق می گرفتید.  ۴۰ من حقایقی را که از خدا شنیده ام به شما گفته ام ، با این حال شما می خواهید مرا بکشید. ابراهیم هرگز چنین کاری نمی کرد!  ۴۱وقتی چنین می کنید، از پدر واقعی تان پیروی می نمایید.” مردم جواب دادند: “ما که حرام زاده نیستیم . پدر واقعی ما خداست .” ۴۲ عیسی فرمود: “اگر اینطور بود، مرا دوست می داشتید. چون من از جانب خدا نزد شما آمده ام . من خودسرانه نیامده ام بلکه خدا مرا پیش شما فرستاده است .  ۴۳ چرا نمی توانید سخنان مرا بفهمید؟ دلیلش اینست که نمی خواهید به من گوش دهید. ۴۴ شما فرزندان پدر واقعی تان شیطان می باشید و دوست دارید اعمال بد او را انجام دهید. شیطان از همان اول قاتل بود و از حقیقت نفرت داشت . در وجود او ذره ای حقیقت پیدا نمی شود، چون ذاتا دروغگو و پدر تمام دروغگوهاست .  ۴۵ به همین دلیل است که وقتی من حقیقت را به شما می گویم ، نمی توانید باور کنید.  ۴۶ کدام یک از شما می تواند حتی یک گناه به من نسبت دهد؟ هیچکدام ! پس حال که حقیقت را از من می شنوید، چرا به من ایمان نمی آورید؟  ۴۷ هرکس که پدرش خدا باشد، با خوشحالی به سخنان خدا گوش می دهد؛ و چون شما گوش نمی دهید، ثابت می کنید که فرزندان خدا نیستید.”  ۴۸ سران قوم فریاد زده ، گفتند: “ای سامری اجنبی ، ما از ابتدا درست می گفتیم که تو دیوانه ای .”  ۴۹ عیسی فرمود: “من دیوانه نیستم . من به پدرم خدا احترام می گذارم ، ولی شما به من بی احترامی می کنید.  ۵۰ با اینکه من نمی خواهم خود را بزرگ جلوه دهم ، خدا مرا بزرگ می کند و هرکه مرا قبول نکند، خدا او را محاکمه و مجازات خواهد نمود.  ۵۱ این که می گویم عین حقیقت است : هر که احکام مرا اطاعت کند، هرگز نخواهد مرد.”  ۵۲ سران یهود گفتند: “حالا دیگر برای ما ثابت شد که تو دیوانه ای . ابراهیم و تمام پیامبران بزرگ خدا مردند؛ حال ، تو ادعا می کنی که هرکه از تو اطاعت کند، نخواهد مرد؟  ۵۳ یعنی تو از پدر ما ابراهیم که مرد، بزرگتری ؟ از پیامبران خدا هم که مردند بزرگتری ؟ خود را که می دانی ؟”  ۵۴ عیسی به ایشان فرمود: “اگر من از خود تعریف کنم ، این ارزشی ندارد؛ اما این پدر من است که به من عزت و جلال می بخشد، یعنی همان کسی که ادعا می کنید خدای شماست .  ۵۵ شما مطلقا او را نمی شناسید، اما من کاملا او را می شناسم ؛ و اگر بگویم او را نمی شناسم ، آنگاه مانند شما دروغگو خواهم بود! ولی حقیقت این است که من خدا را می شناسم و کاملا مطیع او هستم .  ۵۶ جد شما ابراهیم شادی می کرد از اینکه یک روز مرا ببیند. او می دانست که من به این جهان خواهم آمد؛ از این جهت شاد بود.”  ۵۷ سران قوم فریاد زدند: “چه می گویی ؟ تو حتی پنجاه سال نیز نداری و می گویی ابراهیم را دیده ای ؟”  ۵۸ عیسی به ایشان فرمود: “این حقیقت محض است که قبل از اینکه حتی ابراهیم به این جهان بیاید، من وجود داشتم .”  ۵۹ سران قوم که دیگر طاقت شنیدن سخنان او را نداشتند، سنگ برداشتند تا او را بکشند. ولی عیسی از کنار ایشان گذشت و از خانه خدا بیرون رفت و از نظرها پنهان شد.
آمـــیــن آمـــیــن
((  از خداوند بطلبید که روح القدس حقیقت را به شما آشکار کند همانطور که به من آشکار کرد )) کتایون صادق نیا


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر