دکتر مژده شیروانیان
چند روزی است که با خواندن سرگذشت خانم شیرین عبادی، در کتاب بیداری ایران، مسحور و شیفتۀ این زن بینظیر، مصمم و پرشهامت شدهام. او که بهخاطر مبارزات خود در دفاع از حقوق محرومین و بهخصوص زنان و کودکان برندۀ جایزۀ صلح نوبل در سال ۲۰۰۳ شد، در زمره زنان شیردلی است که دردپذیری و حساسیت خود را به نیرویی خستگیناپذیر برای مبارزه با تبعیض و ظلم تبدیل کردهاند.
خانم شیرین عبادی در سال ۱۳۴۹ در سن بیست و سه سالگی به سِمَت قضاوت رسید و اولین زنی بود که رئیس دادگاه شهرستان تهران شد. اما پس از انقلاب با برکنار شدن از این سمت، و پس از انجام حدود ۱۵ سال کارهای حاشیهای در دادگستری، خود را بازنشسته کرد و خانهنشینی برگزید. اما دعوت به مبارزه علیه بیعدالتی و تبعیض در او فروکش نکرد و سرانجام در سال ۱۳۷۵ با قبول کردن وکالت خانوادۀ لیلا فتحی و مبارزات خستگیناپذیر خود در این راستا، شهرت جهانی یافت.
لیلا فتحی دختر یازده سالهای بود از یکی از روستاهای اطراف سنندج که خانوادۀ او از فرط فقر بهسختی روزگار میگذراندند. به همین جهت لیلا هر روز بهاتفاق دیگر کودکان فامیل برای جمع کردن گُلهای وحشی به مزارع اطراف میرفت تا با فروش این گلها، خانوادهاش بتوانند امرار معاش کنند. اما یک روز تابستان در حالی که کودکان مشغول کار بودند، سه مرد جوان به لیلا حمله میکنند. بچههای دیگر از ترس پا به فرار میگذارند، اما پسر خالۀ لیلا که در پشت درختی پنهان شده بود، به چشم خود میبیند که چگونه این سه مرد با کمال وحشیگری به لیلا تجاوز میکنند و سپس با مشت بر سر او میکوبند و بدن بیجان او را از شیب صخرههای تیز آن ناحیه به پایین پرتاب میکنند.
پس از دستگیری این سه مرد و اعتراف آنها به این عمل حیوانمأبانه یکی از آنها بهطرز مشکوکی در زندان خود را به دار میآویزد و دو تن دیگر نیز توسط دادگاه به مرگ محکوم میشوند. اما از آنجایی که بر طبق قانون ایران خونبهای مرد دو برابر زن است، رأی رئیس دادگاه این بود که خونبهای این دو مجرم نیز بیش از ارزش خون لیلای ۱۱ ساله است. از این رو برای اجرای حکم اعدام این دو مرد خانوادۀ لیلا میبایست مبلغ هنگفتی میپرداختند! حکمی که به گفتۀ خانم عبادی به جای مجازات کردن مجرم، در عمل، فردِ قربانی و یا خانوادۀ او را مجازات میکند!
در این مقاله جای آن نیست که به تشریح مراحل مختلف دفاع خانم عبادی از این خانوادۀ محروم و مظلوم بپردازیم - دفاعی که هر چند بهجایی نرسید، اما ذهن مردم را نسبت به پایمال شدن حق این مظلومین بیدار کرد و سرآغازی شد برای مبارزات گستردۀ خانم عبادی در دفاع از محرومین.
خوانندگان عزیز "کلمه"، حال بیایید کمی قرن بیست و یکم را وداع گوییم و سفری به گذشته کنیم، سفری به اوایل عصر آهن در سال ۱۱۲۵ قبل از میلاد. به سرزمین اسرائیل سفر میکنیم و در کوهپایههای افرایم با یک زن قاضی دیگر روبرو میشویم بهنام دَبوره، که میز محکمهاش در زیر درخت نخلی قرار دارد معروف به نخل دَبوره. حوزۀ قضایی این زن، همۀ قوم اسرائیل است.
این زن مقتدر و روحانی در زمانی مابین مرگ یوشع، جانشین موسی، و شروع دوران پادشاهی در اسرائیل میزیست. قوم اسرائیل در این دوران بهوسیلۀ انبیا و داوران و کاهنان اداره میشدند. انبیا به کمک کاهنان، ارادۀ خدا را برای قوم میطلبیدند و آنان را به انجام آن تشویق و ترغیب میکردند. داوران نیز افراد باحکمتی بودند که به مشکلات خانوادگی و اجتماعی مردم رسیدگی میکردند. دبوره یکی از ۱۴ داور اسرائیل و تنها داوری بود که از عطای نبوت بهره داشت. در حقیقت از بین "داوران" هیچیک به اندازه دبوره برای قوم اسرائیل الگویی مثبت نبودند. بهعنوان مثال، جدئون را میبینیم که برای راضی کردن مردم بتی میسازد تا آن را بپرستند (داوران ۸)، یفتاح با نذر عجولانۀ خود سرِ یگانه دخترش را بر باد میدهد (داوران ۱۱) و شمشون بهجای اینکه خود را ملامت کند که چرا جلوی زبانش را نگرفت تا شرطی را که بسته بود به دوستانش نبازَد، زن اول خود را میکُشد (داوران ۱۴)!
دبوره در مسندِ قضا نه تنها مشکلات شخصی مردم را میشنید، بلکه در لابلای آن و ماورای شکایات روزمرۀ آنان، تنگنای مردم و ظلمی را که حکومتِ یابین و سردار لشکرش سِیسَرا به مردم روا میداشتند را نیز میدید و میشنید، و بیشک از خدا پاسخی برای رفع این مشکلات طلب میکرد.
ماجرای نبوت دبوره در برانگیختن یک سردار ارتش و ترغیب او به جنگ در زمانی اتفاق میافتد که قبایل اسرائیل پراکنده، ناامید و مأیوس بودند و آنچنان که باید و شاید، برکات سرزمین موعود را تجربه نمیکردند. در این ماجرا میبینیم که چگونه لشکر قوم اسرائیل بهطرزی باورنکردنی، غیرطبیعی و غیرقابل پیشبینی بر یکی از مجهزترین و آزمودهترین لشکریان آن زمان پیروز میشود. فرماندۀ این نبرد کسی نبود جز دبوره، و قوم اسرائیل در نتیجۀ این نبرد تمامی دشتهای حاصلخیز یزرعیل و شارون را از آن خود ساختند.
این جنگ در کوه تابور اتفاق افتاد (همان جایی که سالها بعد واقعۀ تبدیل هیئت مسیح در آن رخ داد). در این جنگ، لشکر دشمن به رهبری سِیسرا با وجود در اختیار داشتن نهصد ارابۀ آهنین که در حقیقت نشانۀ پیشرفت حیرتانگیز ادواتِ نظامیِ آنان بود، شکست خورد. قومِ تقریباً بیسلاح و پیادهنظام اسرائیل به این صورت به پیروزی دست یافت: در حین جنگ ناگاه بارانی شدید درمیگیرد و زمین چنان گِلآلود میشود که ارابههای آهنین لشکر دشمن در گِل گیر میکنند و سپاهیان با پای برهنه فرار را بر قرار ترجیح میدهند. شگفت اینجاست که درست همان چیزی که مایۀ قوت و امنیتِ دشمن بود و دشمن برای پیروزی بدان تکیه زده بود، خود باعث شکست و نابودی دشمن میشود! سِیسرا سردار لشکر دشمن وقتی وضعیت را چنین میبیند و درمییابد که نیروهایش بهطور حتم شکست خواهند خورد، پا به فرار میگذارَد. در راه، به چادرِ کوچنشینی بهنام حابر برخورد میکند. زن حابر که یاعیل نام دارد به پیشواز سیسرا میرود و او را به چادر شخصی خود دعوت میکند، و سیسرا نیز به خیال اینکه مابین خاندان یابین و خانوادۀ حابر صلح حکمفرماست، دعوت او را میپذیرد غافل از اینکه حابر از نسل یترون پدر زن موسی است و خاندانش برای بنیاسرائیل دل میسوزانند! یاعیل این زن پر شهامت، وقتی سیسرا سردار لشکر به خواب میرود میخی از چادر برمیکشد و با چکش بر شقیقۀ مردی میکوبد که چندین برابر از او قویتر بود.
بدین ترتیب او را میکُشد و پیروزی بر دشمن نه بهوسیلۀ باراق سردار لشکر، بلکه بهوسیلۀ یک زن صحرانشین و بیتجربه در جنگ، حاصل میگردد! هر چند خلاصۀ داستان در این مقاله نوشته شده است، اما توصیه میشود که خوانندگان برای آشنایی بهتر با کل داستان به فصلهای ۴ و ۵ از کتاب داوران مراجعه کنند.
بیشک از این داستان درسهای بیشماری میتوان آموخت و هدف از بازگو کردنِ آن در این مقاله نیز همین بوده است که خوانندگان را برانگیزاند تا از حکایتِ رهبریِ خردمندانه و پیروزی این زنان بر دشمن، برای خود الگو گیرند.
دبوره البته نمونۀ بسیار خوبی است از قابلیت رهبری یک زن، و اینکه چطور میتواند در اجتماع بهطور مثبت در کنار یک مرد کار کند و با پی بردن به استعدادها و تواناییهای او، به جای رقابت با مرد، همکار او باشد. همچنین دبوره مشوّق بسیار مقتدری نیز بود و توانست یک سردار مقتدر اما بزدل را تشویق کند تا در جنگ بایستد و جلو رود. اما بهنظر نویسندۀ این سطور بارزترین صفت این سه زن و وجه مشترکشان در این است که دعوت خاص و خواندگی منحصر بهفرد زندگی خود را شناختند و در زمانی که باید به آن دعوت لبیک گفتند و به بزرگی و قدرتِ قوای مخالف نگاه نکردند.
این سه زن با اینکه در اجتماع و فرهنگ خود جنس ضعیف یا لااقل ناچیزتر از مخالفان خود محسوب میشدند و با اینکه بجای توکل بر روشهای معمول جنگ، به سلاح و روشهایی غیرعادی یا خلاف عرف پناه بردند، اما وجود مشکل و اهمیت جنگ را شناخته بودند و موانع بزرگ و همچنین ضعف و ناچیزی خود را بهانهای برای سازش قرار ندادند. آنها در مبارزهای که پیش رویشان بود و هست با آنچه در دسترسشان بود، پیش رفتند. چه تشابه پررنگی بین مبارزات آنان و مبارزۀ داوود و جلیات وجود دارد!
دبوره در رهبری این مبارزه به آنچه ماورای معادلات انسانی بود نظر داشت. او میدانست که پیروزی در جنگ به کار خدا بستگی دارد نه به تعداد قوای دشمن و برتریِ ابزار جنگی! دبوره زنی بود که میدید باید در برابر شریر ایستاد، و برای مبارزه قدم جلو نهاد. او زنی باتدبیر بود که فقط به مشورت و رفع شکایات روزانۀ مردم بسنده نکرد، بلکه قدمی برای رهایی قوم خود از زیر فشار ظلم برداشت.
یاعیلِ صحرانشین نیز هر چند صحنه بسیار هولناک و مشمئزکنندهای را در عهدعتیق بهتصویر میکشد، اما قابلیت او در شناسایی دشمن و شهامت او در جنگیدن با دشمن بهرغمِ ابزارهای ابتداییای که در اختیار داشت، براستی قابل تحسین است! نابود کردن یک دشمن قویهیکل و جنگآزموده بدست یک زن ساده در خیمۀ کوچک و شخصی خودش، به ما یادآوری میکند که مبارزات بزرگِ زندگی ما در درجه نخست در خلوتِ شخصیِ ما صورت میگیرد و در همانجاست که به یاریِ خدا بر مشکلات غولآسای زندگی غلبه مییابیم.
خانم شیرین عبادی پس از تلاشهای شبانهروزی خود در حقخواهی از دادگاه در رابطه با موضوع لیلا فتحی میگوید: «هر چند در این مورد نتوانستم سیستم قانونی را ذرهای به سوی عدالت سوق دهم اما فکر میکنم به نتیجۀ دیگری دست یافتم و آن این که این دعوی به الگویی ملی برای نشان دادن نقیصۀ قانون کشور ما در دفاع از حق زنان و کودکان تبدیل شد.» او هنوز هم سرسختانه به تلاشهای خود در دفاع از حقوق محرومین ادامه میدهد.
در جامعهای که ما هستیم چه جنگهایی وجود دارد؟ چه مبارزات روحانیای ما را به چالش میطلبند؟ واکنش شخصی ما در قبالِ مشکلاتی مانند فقر، ظلم، بیخدایی، فساد و غیره چیست و چگونه میتوانیم با استفاده از استعدادها و عطایای حتی بهنظر ناچیز، خود را مجهز کنیم و با اطاعت از دعوت خاص خدا برای زندگی و مأموریت خود، پیروزی او را تجربه نماییم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر