درسهایی از انجیل توسط به همراه دکتر دیوید جرمیا با دوبله زبان فارسی در یوتوب
https://youtube.com/channel/UCi6gmcPGhwzmNT3_X5cblFQ?si=KEr-M0UqtRIle4mI
https://youtu.be/2eoPE6LILYw?si=RbiYjWNSWoDVL2ai
انجیل کتابی است که چشمان آدمی را به حقیقت باز میکند و دیدگاه ما را به زندگی عوض میکند. ما را با حقیقت وجودمان آشنا و آگاه میکند. یک کتاب خود شناسی و خدا شناسی و ارتباط خود را با دیگران در صلح و آشتی. (یک آشتی ، صلح و آرامش با خود، با خدای حقیقی و با دیگران). هیچوقت برای خواندن این کتاب دیر نیست . فیض خداوند عیسی مسیح با شما🙏
درسهایی از انجیل توسط به همراه دکتر دیوید جرمیا با دوبله زبان فارسی در یوتوب
https://youtube.com/channel/UCi6gmcPGhwzmNT3_X5cblFQ?si=KEr-M0UqtRIle4mI
https://youtu.be/2eoPE6LILYw?si=RbiYjWNSWoDVL2ai
آیا تا به حال سوار هواپیمایی که در شرایط تلاطم شدید قرار گرفته باشد شده اید؟
ممکن است هواپیما برای مدتی از کنترل خارج شده باشد و احتمالاً کمی عصبی شده اید. اگر کمربند ایمنی شما قبلاً بسته شده بود، ممکن است آن را سفت کرده باشید. احتمالاً کمی محکم تر دسته صندلی را نگه دارید. ممکن است کمی احساس بی قراری کرده باشید زیرا برای لحظه ای در هوا معلق شده اید. شاید شما بارها و بارها شروع به خواندن یک سطر در کتاب خود را کرده باشید بی آنکه بتوانید آن را تمام کنید زیرا در اثر آشفتگی بی ثبات شده اید.
اما احتمالاً کاپیتان اعلام کرده: «ما با تلاطم مواجه شدهایم، بنابراین ارتفاع خود را تنظیم میکنیم و سعی میکنیم هوای ملایم تری پیدا کنیم.» حالا مشکل شما از بین نرفته. تلاطم همچنان وجود داشته. اما احتمالاً نفس عمیقی کشیدید، آرام شدید، به مطالعه برگشتید و عموماً احساس راحتی بیشتری میکردید، زیرا تمرکز خود را روی تلاطم متوقف کردید و در عوض روی اعلامیه خلبان تمرکز کردید.
وقتی تمرکز خود را از چیزی که از آن می ترسید دور کنید و آن را به سمت خدا - کسی که با اطمینان زندگی ما را هدایت می کند - هدایت کنید، احساس خواهید کرد که ترس هایتان فروکش می کند.
”اگر لشگری به مقابله با من اردو زند، دلم نخواهد ترسید؛ اگر جنگ بر من بر پا شود در آن نیز اطمینان خواهم داشت.”
🙌🏻مزمور ۲۷؛۳
”آنگاه که ترسان شوم، بر تو توکل خواهم کرد. آری، بر خدا توکل خواهم کرد، بر خدایی که کلامش را میستایم. و ترسان نخواهم شد؛ انسان خاکی به من چه تواند کرد؟”
مزمور 56:3-4
”زیرا خدا، نه خدای بینظمی، بلکه خدای صلح و آرامش است، همانگونه که در همۀ کلیساهای مقدسین چنین است.”
۱قرنتیان 14:33
پروردگار مهربان، وقتی می ترسم، می خواهم بر تو توکل کنم. لطفا تمام آنچه را که برای انجام آن واقعاً نیاز دارم - افکار، حقیقت و تشویق - به من بده؟ شما خدای سردرگمی نیستید، بلکه خدای صلح هستید. وقتی احساس آرامش نمی کنم، از حضور تو فاصله گرفته ام. به من قدرت بده تا در تو بمانم، سخنان تو در من بماند و آرامش تو را به طور کامل تجربه کنم.
به نام مسیح آمین 🙌🏻
وقتی همه ترس همه فکر را تسخیر میکند و تو را رها نمیکند، چه میکنی؟
کتاب مقدس میگوید که بهترین مقابله برای ترس و اضطراب دعا است. برای اینکه بفهمید دعا شامل چه چیزی میشود و چه کمکی برای ترس های شما میکند،
به فیلیپیان 4: 6-7 نگاه کنید. آیه 6 میگوید: "برای هیچ چیز نگران نباشید، بلکه در هر چیزی با دعا و نیایش و شکرگزاری درخواست های خود را به خدا ابراز کنید."
وقتی ترس شما را فرا گرفت، مقابله را با روبرو کردن آن ترس با حقیقت خدا شروع کنید. خدا میگوید باید سمت و سوی تمرکز خود را تغییر دهید زیرا هر کسی یا هر چیزی که ذهن شما را کنترل میکند، در واقع خود شما را کنترل میکند. خدا نمیخواهد که شما بر افکار پرهراس خود متمرکز شوید و تحت کنترل آنها باشید. در عوض، خدا از شما میخواهد که بر او تمرکز کنید و به کلام و روح او اجازه دهید که شما را کنترل کنند. به همین دلیل است که دعا بسیار مهم است. فرمول بسیار ساده است. از هیچ چیز نترسید، بلکه برای همه چیز دعا کنید.
فیلیپیان 4: 6 از کلمه ای کلی برای دعا استفاده میکند و همچنین به طور خاص تر از کلمه "تقاضا" استفاده میکند که به درخواست پاسخ به یک نیاز خاص اشاره دارد. اساساً این بدان معناست که شما باید در مورد همه چیز دعا کنید، خواه درخواست شما کلی باشد یا خاص. اگر ترس آزاردهندهای دارید، اما برایتان مشخص نیست که آن ترس دقیقاً چیست و نمیتوانید آن را مشخصا اظهار کنید، آن را در دعا نزد خداوند ببرید - او میداند که چیست. یا اگر ترس خاصی دارید که میتوانید آن را به وضوح در ذهن خود ببینید، آن را نیز نزد او ببرید. از او بخواهید که به شما کمک کند ترس های خود را از بین ببرید و آنها را با حقیقت او جایگزین کنید و سپس با ایمان از او تشکر کنید که این کار را برای شما انجام داده است.
”اینها را به شما گفتم تا در من آرامش داشته باشید. در دنیا برای شما زحمت خواهد بود؛ امّا دلْ قوی دارید، زیرا من بر دنیا غالب آمدهام.»”
یوحنا 16:33
پروردگار مهربان، آیا دو گنجشک به یک سنت فروخته نمیشود؟ با این حال تو همه چیزهایی را که برای آنها اتفاق میافتد میدانی. موهای سرم را هم شمارش کردهای. به من کمک کن تا با دانستن اینکه چقدر خوب مرا میشناسی و دوستم داری، شجاعت پیدا کنم. امروز به من یادآوری کن که نیازی به ترس ندارم، زیرا در نهایت تو بر همه چیز مسلط هستی و قول دادهای که هرگز مرا رها نمیکنی. از تو برای وعده هایت که به من آرامش میدهد
سپاسگزارم.
به نام مسیح آمین
آیا آماده اید یاد بگیرید که چگونه سنگر ترسی را که دشمن در قلب و ذهن شما ساخته است خراب کنید؟ عیسی به شما پاسخ را داده. شما با تغییر اولویت های خودتان آن را از بین می برید. این دقیقاً همان چیزی است که او در متی 6:33 در مورد آن صحبت می کرد وقتی گفت: "ابتدا پادشاهی و عدالت او را بجویید و همه این چیزها به شما اضافه خواهد شد."
به عبارت دیگر، اگر وقت و انرژی خود را صرف هماهنگی با آنچه خدا در پیشبرد پادشاهی خود بر روی زمین انجام می دهد، بگذرانید، او قول می دهد که در مورد چیزهای دیگری در زندگی که ممکن است باعث ترس شما شود پشت شما باشد. یا نگرانی عیسی وقتی گفت: «در مورد فردا نگران نباشید. زیرا فردا مشکلات خودش را دارد. هر روز به اندازه کافی دردسر دارد» (آیه 34).
خداوند یک روز به شما فیض می دهد. او امروز فیض فردا را به شما نخواهد داد و شما به آن نیاز ندارید. چرا؟ زیرا کلام او به ما میگوید: «شفقتهای او هرگز شکست نمیخورد. آنها هر روز صبح تازه می شوند. بزرگی در وفاداری تو است» (مراثی ارمیا 3: 22-23).
پس اگر ترسیدید و نگران اتفاقی که قرار است فردا بیفتید، اساساً به خدا می گویید که به او اعتماد ندارید. شما به او می گویید که او قابل اعتماد نیست. و شما افکار خود را به چرخه ای از درد و ترس می فرستید که به جای کمک به شما برای غلبه بر آن، رفتار اعتیادآور شما را طولانی تر می کند. ترسیدن از فردا به معنای از دست دادن آرامش و پیروزی امروز است. بگذار برود.
”همۀ نگرانیهای خود را به او بسپارید زیرا او به فکر شما هست.”
۱پطرس 5:7
پروردگار مهربان، به من کمک کن تا وقتی ترس در افکارم رخنه می کند، به تو توجه کنم. به من کمک کن تا این افکار را قبل از تکثیر و رشد کسب کنم. به من حکمتی عطا کن تا تشخیص دهم چه چیزی عقلانی است و چه چیزی غیر منطقی است و در همه چیز به من این توانایی را عطا فرما که تا اعتماد داشته باشم که تو پشت من هستی. من میخواهم ترسهایم را به تو بسپارم، پس لطفاً به من فیض بده تا امروز و هر روز این کار را انجام دهم
به نام مسیح آمین
عیسی به شاگردانش گفت,"من در روز سوم قیام خواهم کرد." او در مرقس فصل ۸,بار دیگر در مرقس فصل ۹,و همچنین دوباره در مرقس فصل ۱۰ این را می گوید.
با توجه به این تکرار در تکرار آن,کنجکاوی به وجود می آید. در روز سوم بعد از مرگ عیسی,هیچ شاگرد مردی در آنجا نیست;شاگردان زن ظاهر می شوند,اما آنها به همراه خود تمام ادویه جات گران قیمت و عطرها که برای مرده به طور معمول مصرف می شد,آوردند. هیچ کس در انتظار رستاخیز نیست. اگر شما نویسنده ی انجیل مرقس بودید,تلاش میکردید قطعه ی معتبر دروغینی بنویسید,و شما سخن عیسی که بار ها و بارها به شاگردان خود گفت که در روز سوم رستاخیز می کند را داشتید,و یا حداقل یک شاگرد که بعد از مرگ عیسی فکر کند نداشتید که به دیگران بگوید,"بله,این روز سوم است. شاید ما باید نگاهی به آرامگاه عیسی مسیح بیندازیم. چه ضرری داشت؟" این تنها معقول است. اما هیچ کس چیزی شبیه این نگفت. در واقع,آنها انتظار رستاخیز را در کل نداشتند. حتی به ذهنشان هم نیامد. فرشته در مقابل قبر خالی به زن ها یاد آوری می کند:"شما او را خواهید دید,همانطور که او به شما گفت." اگر مرقس این داستان را ساخته بود,او به این طریق نمی نوشت.و نکته اینجاست:همانطور که رستاخیز غیر قابل تصور بود برای اولین شاگردان,چنان غیر ممکن برای آنها که باور کنند,همانطور که برای بسیاری از ما امروز نیز می باشد. با وجود اینکه,دلایل آنها با دلایل ما متفاوت بوده است. یونانیان به رستاخیز اعتقاد نداشتند;در جهان بینی یونانی,زندگی پس از مرگ رهایی روح از بدن بود. برای آنها هرگز رستاخیز بخشی از زندگی بعد از مرگ نبود. همانطور که برای غیر یهودیان,برخی از آنها به قیامت در آینده اعتقاد داشتند هنگامی که تمامی جهان تجدید خواهد شد,اما آنها به رستاخیز فردی از مردگان معتقد نبودند. مردم دوران عیسی مسیح بیشتر از ما مستعد باور به رستاخیز نبودند.
آیا برای شما باور رستاخیز عیسی مسیح از مردگان دشوار است؟ رستاخیز عیسی مسیح چگونه به شما امید می دهد؟
گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه توسط تیموتی کلر
تجدید چاپ توسط ترتیب با کتاب های Riverhead,عضو Penguin Group (USA) LLC,, A Penguin Random House Company. کپی رایت © 2011 توسط تیموتی کلر
و همچنین از راهنمای مطالعه عیسی پادشاه توسط تیموتی کلر و شلتون اسپنس، 2015 (c) توسط Zondervan f بخشی از انتشارات HarperCollins Christian.
”شماری از زنان نیز از دور نظاره میکردند. در میان آنان مریم مَجدَلیّه، مریم مادر یعقوب کوچک و یوشا، و سالومه بودند. این زنان هنگامی که عیسی در جلیل بود، او را پیروی و خدمت میکردند. بسیاری از زنان دیگر نیز که همراه او به اورشلیم آمده بودند، در آنجا بودند. آن روز، روز ’تهیه‘، یعنی روز پیش از شَبّات بود. پس هنگام غروب یوسف نامی از مردم رامَه، که عضوی محترم از شورای یهود بود و انتظار پادشاهی خدا را میکشید، شجاعانه نزد پیلاتُس رفت و جسد عیسی را طلب کرد. پیلاتُس که باور نمیکرد عیسی بدین زودی درگذشته باشد، فرماندۀ سربازان را فرا خواند تا ببیند عیسی جان سپرده است یا نه. چون از او دریافت که چنین است، جسد عیسی را به یوسف سپرد. یوسف نیز پارچهای کتانی خرید و جسد را از صلیب پایین آورده، در کتان پیچید و در مقبرهای که در صخره تراشیده شده بود، نهاد. سپس سنگی جلوی دهانۀ مقبره غلتانید. مریم مَجدَلیّه و مریم، مادر یوشا، دیدند که عیسی کجا گذاشته شد.”
مَرقُس 15:40-47
برکات خداوند با شما 🙏
وقتی کاهن اعظم از او پرسید,"آیا تو مسیح موعود هستی,پسر برکات"عیسی گفت,"هستم." با پاسخی که او داد,عیسی می گوید:"من در جلال کامل خداوند به زمین خواهم آمد و در تمام جهان داوری خواهم کرد." بیانیه ای حیرت انگیز است. این ادعای خدایی است.
با وجود اینکه عیسی همه چیز میتوانست بگوید—و بسیاری از متون,مطالب,تصاویر,مثل ها,و نوشته ها در کتاب مقدس عبری(عهد عتیق) که او میتوانست استفاده کند تا بگوید که او کیست—او مخصوصا می گوید که او داوری خواهد نمود. به وسیله ی متن انتخابی اش,عیسی عمدا ما را وادار به دیدن این امر مهم می کند. یک بازگشت عظیم وجود دارد. او که بر تمامی جهان قضاوت می کند,توسط جهان قضاوت می شود. او نشسته بر تخت قضاوت,و ما در غل و زنجیر در برابر تخت داوری او. و لیکن همه چیز بر عکس شده است.
و به محضی که عیسی ادعا می کند که داوری با اوست,به محض اینکه اعای خدایی می کند,پاسخ دنیا پاسخی انفجاری است. مرقس می نویسد:
"من هستم,"عیسی گفت. "و تو پسر انسان را خواهی دید که در دست راست خدای قادر نشسته و بر ابرهای آسمان می آید." کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت. "دیگر چه احتیاجی به شاهدان است" او پرسید. "شما این کفر را شنیدید. رای شما چیست؟" همه اورا مجرم و مستوجب اعدام دانستند. بعضی ها آب دهان به رویش می انداختند;و چشم هایش را بسته و با مشت او را می زدند و می گفتند,"از غیب بگو چه کسی تو را زد!" و نگهبانان هم او را کتک زدند.
(مرقس ۶۲:۱۴–۶۵)
کاهن اعظم لباسهای خود را پاره می کند,نشانه ای از دیدن بزرگترین بی حرمتی,وحشت و اندوه. و سپس کل محاکمه رو به نابودی می رود. در واقع این دیگر یک محاکمه نیست;بلکه یک آشوب است. هیئت منصفه و قضات شروع به آب دهان انداختن و ضرب و شتم او کردند. در اواسط محاکمه,آنها کاملا بر آشفته شدند. او بلافاصله مجرم به توهین به مقدسات و محکوم به اعدام می شود.
در حالی که شما و من به معنای واقعی نمی توانیم بر صورت عیسی مسیح آب هان بیندازیم,ولی ما هنوز هم می توانیم او را به تمسخر بگیریم و رد کنیم. چه راه هایی ما را مستعد به رد کردن عیسی به عنوان خداوند می کند؟گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه توسط تیموتی کلر
تجدید چاپ توسط ترتیب با کتاب های Riverhead,عضو Penguin Group (USA) LLC,, A Penguin Random House Company. کپی رایت © 2011 توسط تیموتی کلر
و همچنین از راهنمای مطالعه عیسی پادشاه توسط تیموتی کلر و شلتون اسپنس، 2015 (c) توسط Zondervan f بخشی از انتشارات HarperCollins Christian.
”عیسی را نزد کاهن اعظم بردند. در آنجا همۀ سران کاهنان و مشایخ و علمای دین گرد آمده بودند. پطرس نیز دورادور از پی عیسی رفت تا به حیاط خانۀ کاهن اعظم رسید. پس در آنجا، کنار آتش، با نگهبانان نشست تا خود را گرم کند. سران کاهنان و تمامی اهل شورا در پی یافتن شهادتهایی علیه عیسی بودند تا او را بکشند، ولی هیچ نیافتند. زیرا هرچند بسیاری شهادتهای دروغ علیه عیسی دادند، امّا شهادتهای ایشان با هم وفق نداشت. آنگاه عدهای پیش آمدند و به دروغ علیه او شهادت داده، گفتند: «ما خود شنیدیم که میگفت، ”این معبد را که ساختۀ دست بشر است خراب خواهم کرد و ظرف سه روز، معبدی دیگر خواهم ساخت که ساختۀ دست بشر نباشد.“» امّا شهادتهای آنها نیز ناموافق بود. آنگاه کاهن اعظم برخاست و در برابر همه از عیسی پرسید: «هیچ پاسخ نمیگویی؟ این چیست که علیه تو شهادت میدهند؟» امّا عیسی همچنان خاموش ماند و پاسخی نداد. دیگر بار کاهن اعظم از او پرسید: «آیا تو مسیح، پسر خدای متبارک هستی؟» عیسی بدو گفت: «هستم، و پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، با ابرهای آسمان میآید.» آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: «دیگر چه نیاز به شاهد است؟ کفرش را شنیدید. حُکمتان چیست؟» آنها همگی فتوا دادند که سزایش مرگ است. آنگاه بعضی شروع کردند به آبِ دهان بر او انداختن؛ آنها چشمانش را بستند و در حالی که او را میزدند، میگفتند: «نبوّت کن!» نگهبانان نیز او را گرفتند و زدند.”
مَرقُس 14:53-65
سلامتی از جانب پدر آسمانی با شما باد 🙏
به یاد آوریم سخنان عیسی مسیح هنگامی که پیاله را گرفت:
و همچنین از راهنمای مطالعه عیسی پادشاه توسط تیموتی کلر و شلتون اسپنس، 2015 (c) توسط Zondervan f بخشی از انتشارات HarperCollins Christian.
”عیسی با شاگردان خود به روستاهای اطراف قیصریۀ فیلیپی رفت. در راه، از شاگردان خود پرسید: «به گفتۀ مردم من کِه هستم؟» پاسخ دادند: «بعضی میگویند یحیای تعمیددهنده هستی، عدهای میگویند ایلیایی و عدهای دیگر نیز میگویند یکی از پیامبران هستی.» از آنان پرسید: «شما چه میگویید؟ به نظر شما من که هستم؟» پطرس پاسخ داد: «تو مسیح هستی.» امّا عیسی ایشان را منع کرد که دربارۀ او به کسی چیزی نگویند. آنگاه عیسی به تعلیم دادن آنها آغاز کرد که لازم است پسر انسان زحمتِ بسیار بیند و از سوی مشایخ و سران کاهنان و علمای دین رد شده، کشته شود و پس از سه روز برخیزد.”
مَرقُس 8:27-31
برکت پدر آسمانی با شما 🙏
ای آقا درست است","زن جواب داد,"اما سگ های خانه نیز از خرده ریزه های خوراک فرزندان می خورند." عیسی به او فرمود,"برو,به خاطر این جواب;دیو از دخترت بیرون رفته است." وقتی زن به خانه برگشت,دید که دخترش روی تخت خوابیده و دیو او را رها کرده است.
(مرقس ۲۸:۷–۳۰)"فراخواندۀ پادشاه"
انجیل پند و اندرز نیست بکله خبر خوش است مبنی بر اینکه لازم نیست برای دستیافتن به خدا تلاش کنید، بلکه عیسای مسیح راه را برای شما هموار ساخته است. انجیل هدیهای است که شما فقط توسط فیض عظیم او دریافت می کنید—از طریق محبت لایتناهی خداوند. اگر این هدیه را تصاحب کنید و آنرا حفظ کنید,آنگاه است که خوانده شدن توسط عیسی مسیح شما را از رفتن و بازگشتن به رؤیا پردازی,تعصب یا کم اثری دور نگاه می دارد. شما در ساختن عیسی مسیح به عنوان هدف مطلق و مرکز زندگیتان نمودن,مشتاق شده و مصمم خواهید شد,ودر زندگیتان نزدیک او خواهید بود;با این حال زمانی که شما کسی را با اولویت ها,ایمانی متفاوت را ملاقات می کنید,شما آنها را از خود خوارتر تجسم نخواهید کرد. شما در واقع خدمت کردن به آنها را به جای ظلم کردن به آنها جستجو می کنید.«مرگ مردگان!
عیسی به شاگردان خود گفته است: "من در روز سوم از مردگان برخواهم خاست." او آن را در مرقس 8 و دوباره در مرقس 9 و بار دیگر در مرقس 10 می گوید.
از آنجایی که این در حال تکرار است، اتفاق خاصی در حال وقوع است. در روز سوم پس از مرگ عیسی، هیچ شاگرد مذکر دیگری دیده نشد. این شاگردان زن ظاهر شدند، اما با خود انواع ادویه ها و گیاهان گرانبها را آوردند که معمولاً برای مسح بدن مرده استفاده می شد. هیچ کس انتظار یک غوغا را ندارد. اگر شما به جای مرقس، نویسنده انجیل بودید و سعی میکردید گزارش قانعکنندهای بنویسید، و عیسی بارها به آنها میگفت که در روز سوم قیام خواهد کرد، آیا حداقل یک شاگرد، پس از مرگ عیسی، به این فکر نمیکرد. و به دیگران بگویید: "هی، روز سوم است. شاید باید قبر عیسی را زیارت کنیم. ضرری ندارد، نه؟ این فقط عاقلانه بود. اما هیچ کس چنین چیزی نگفت. در واقع، آنها نبودند. اصلاً انتظار رستاخیز را ندارند. آنها حتی به آن فکر نمی کنند. فرشته جلوی قبر خالی باید به زنان یادآوری کند: "شما او را همانطور که پیشگویی کرده بود می بینید." اگر مارک این داستان را ساخته بود. ، او آن را اینگونه نمی نوشت.
و نکته اینجاست: رستاخیز برای شاگردان اول غیرقابل تصور بود، همانطور که برای بسیاری از ما امروز غیرممکن است باور کنند. مطمئناً دلیل آنها با ما متفاوت خواهد بود. یونانیان به رستاخیز اعتقاد نداشتند. بر اساس جهان بینی یونانی، زندگی پس از مرگ رخ می دهد تا روح از بدن آزاد شود. برای آنها، رستاخیز هرگز به زندگی پس از مرگ مرتبط نمی شود. در مورد یهودیان، برخی به یک رستاخیز عمومی در آینده اعتقاد داشتند، زمانی که تمام زمین تجدید می شود، اما آنها نمی دانستند که یک نفر می تواند از مردگان برخیزد. مردم زمان عیسی بیش از ما به رستاخیز اعتقاد نداشتند.
آیا برای شما سخت است که باور کنید که عیسی از مردگان برخاست؟ رستاخیز عیسی چگونه به شما امید می دهد؟
گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر
با همکاری Riverhead Booksin، که بخشی از Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت Penguin Random House است، تجدید چاپ شده است. حق چاپ © 2011 تیموتی کلر
و راهنمای مطالعه عیسی پادشاه، تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 زوندروان، بخشی از ناشران مسیحی هارپر کالینز.
”شماری از زنان نیز از دور نظاره میکردند. در میان آنان مریم مَجدَلیّه، مریم مادر یعقوب کوچک و یوشا، و سالومه بودند. این زنان هنگامی که عیسی در جلیل بود، او را پیروی و خدمت میکردند. بسیاری از زنان دیگر نیز که همراه او به اورشلیم آمده بودند، در آنجا بودند. آن روز، روز ’تهیه‘، یعنی روز پیش از شَبّات بود. پس هنگام غروب یوسف نامی از مردم رامَه، که عضوی محترم از شورای یهود بود و انتظار پادشاهی خدا را میکشید، شجاعانه نزد پیلاتُس رفت و جسد عیسی را طلب کرد. پیلاتُس که باور نمیکرد عیسی بدین زودی درگذشته باشد، فرماندۀ سربازان را فرا خواند تا ببیند عیسی جان سپرده است یا نه. چون از او دریافت که چنین است، جسد عیسی را به یوسف سپرد. یوسف نیز پارچهای کتانی خرید و جسد را از صلیب پایین آورده، در کتان پیچید و در مقبرهای که در صخره تراشیده شده بود، نهاد. سپس سنگی جلوی دهانۀ مقبره غلتانید. مریم مَجدَلیّه و مریم، مادر یوشا، دیدند که عیسی کجا گذاشته شد.”
مَرقُس 15:40-47 NMV
https://bible.com/bible/118/mrk.15.40-47.NMV
"پادشاه مصلوب"
هنگامی که کاهن اعظم از او پرسید: "آیا تو مسیح پسر مبارک هستی؟" عیسی پاسخ داد: من هستم. او در پاسخ به او می گوید: «من در عظمت خدا به زمین می آیم تا تمام جهان را قضاوت کنم». این یک بیانیه برجسته است. ادعای الوهیت است.
از همه چیزهایی که عیسی میتوانست بگوید - و متنها، موضوعات، تصاویر، مقایسهها و گزیدههایی از کتابهای مقدس عبری بسیار است که میتوانست از آنها استفاده کند تا به ما بگوید که او کیست - او به طور خاص میگوید که او قاضی است. با انتخاب متن، عیسی قصد داشت ما را مجبور کند که تناقض را ببینیم. چرخش عظیمی رخ داده است. او قاضی کل جهان است که جهان قضاوت می کند. او روی صندلی قاضی بنشیند و ما با زنجیر روی نیمکت متهم بنشینیم. همه چیز وارونه است.
و همین که عیسی می گوید که او این قاضی است، همین که می گوید خدایی است، پاسخ انفجاری است. مارکوس می نویسد:
عیسی گفت: من هستم. «و پسر انسان را خواهید دید که در سمت راست قدرت نشسته و در میان ابرهای آسمان می آید.» سپس کاهن اعظم جامه های خود را پاره کرد و گفت: آیا شاهد دیگری نیاز داریم؟ "شما شنیده اید کفر! شما چه فکر می کنید؟" همه او را به مرگ محکوم کردند. برخی شروع به تف کردن روی او کردند. صورتش را پوشاندند و با مشت به او زدند و گفتند: نبوت کن! و نگهبانان او را گرفتند و کتک زدند. (مرقس 14:62-65)
کاهن اعظم لباس های خود را پاره کرد، به عنوان نشانه ای از بزرگترین خشم، وحشت و اندوه ممکن. و سپس کل محاکمه منحط می شود. در واقع، این دیگر یک محاکمه نیست. شورش به پا می شود، شوراها و قضات شروع به تف کردن روی او می کنند و او را کتک می زنند. در وسط دادگاه، آنها دیوانه می شوند. او بلافاصله به جرم توهین به مقدسات محکوم می شود و به اعدام محکوم می شود.
اگرچه شما و نمی توانید به معنای واقعی کلمه به صورت عیسی تف کنید، ما هنوز هم می توانیم او را مسخره و طرد کنیم. ما از چه طریقی تمایل داریم که عیسی را به عنوان خدا رد کنیم؟
گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر
با همکاری Riverhead Books، یکی از اعضای Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت پنگوئن Random House تجدید چاپ شده است. حق چاپ © 2011 توسط تیموتی کلر
و از GESUS THE KING STUDY GUIDE توسط تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 توسط Zondervan، بخشی از ناشران مسیحی HarperCollins.
”عیسی را نزد کاهن اعظم بردند. در آنجا همۀ سران کاهنان و مشایخ و علمای دین گرد آمده بودند. پطرس نیز دورادور از پی عیسی رفت تا به حیاط خانۀ کاهن اعظم رسید. پس در آنجا، کنار آتش، با نگهبانان نشست تا خود را گرم کند. سران کاهنان و تمامی اهل شورا در پی یافتن شهادتهایی علیه عیسی بودند تا او را بکشند، ولی هیچ نیافتند. زیرا هرچند بسیاری شهادتهای دروغ علیه عیسی دادند، امّا شهادتهای ایشان با هم وفق نداشت. آنگاه عدهای پیش آمدند و به دروغ علیه او شهادت داده، گفتند: «ما خود شنیدیم که میگفت، ”این معبد را که ساختۀ دست بشر است خراب خواهم کرد و ظرف سه روز، معبدی دیگر خواهم ساخت که ساختۀ دست بشر نباشد.“» امّا شهادتهای آنها نیز ناموافق بود. آنگاه کاهن اعظم برخاست و در برابر همه از عیسی پرسید: «هیچ پاسخ نمیگویی؟ این چیست که علیه تو شهادت میدهند؟» امّا عیسی همچنان خاموش ماند و پاسخی نداد. دیگر بار کاهن اعظم از او پرسید: «آیا تو مسیح، پسر خدای متبارک هستی؟» عیسی بدو گفت: «هستم، و پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، با ابرهای آسمان میآید.» آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: «دیگر چه نیاز به شاهد است؟ کفرش را شنیدید. حُکمتان چیست؟» آنها همگی فتوا دادند که سزایش مرگ است. آنگاه بعضی شروع کردند به آبِ دهان بر او انداختن؛ آنها چشمانش را بستند و در حالی که او را میزدند، میگفتند: «نبوّت کن!» نگهبانان نیز او را گرفتند و زدند.”
مَرقُس 14:53-65 NMV
https://bible.com/bible/118/mrk.14.53-65.NMV
"عشای ربانی و عشای ربانی"
پس جام را گرفت و خدا را شکر کرد و به آنها داد و همه از آن نوشیدند. «این خون من است، خون عهد که برای بسیاری ریخته میشود. راستی به شما میگویم، تا روزی که دوباره آن را در ملکوت خدا بنوشم، از میوه تاک نخواهم نوشید.»
(مرقس 14:23-25)
سخنان عیسی به این معنی است که نتیجه قربانی کردن او هنگام مرگ بر صلیب، عهد جدیدی بین خدا و ما بود. و اساس رابطه خون خود عیسی است: «خون من، خون عهد». عیسی وقتی میگوید که تا زمانی که او را در ملکوت خدا ملاقات نکنیم، نمیخورم و نمینوشم، عیسی قول میدهد که با ما عهد بسته است: "تو را به آغوش پدرم خواهم برد، تو را به عید پادشاه خواهم آورد. " در متی 8، عیسی میگوید: «بسیاری از شرق و غرب خواهند آمد و بر سر سفره ضیافت مینشینند... در ملکوت آسمان». عیسی به ما قول میدهد که با او در پادشاهی به این عید خواهیم آمد.
با این حرکات ساده، نان و شراب را در دست گرفته و با کلمات ساده «این بدن من است... این خون من است»، عیسی به ما میگوید که تمام نجاتهای قبلی، قربانیهای قبلی، بره پسح، به به او. همانطور که اولین عید فصح شب قبل از اینکه خدا بنی اسرائیل را از طریق خون بره ها از بردگی نجات دهد جشن گرفته شد، این غذای عید فصح نیز شب قبل از نجات خداوند جهان از گناه و مرگ، از طریق خون عیسی، خورده شد.
چه چیزی باید در قلب و ذهن شما اتفاق بیفتد تا بتوانید واقعاً آنچه را که عیسی به شما می دهد دریافت کنید؟
گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر
با همکاری Riverhead Books، بخشی از Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت Penguin Random House تجدید چاپ شده است. حق چاپ © 2011 تیموتی کلر
و راهنمای مطالعه عیسی پادشاه، تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 زوندروان، بخشی از ناشران مسیحی هارپر کالینز.
”در نخستین روز عید فَطیر که برۀ پِسَخ را قربانی میکنند، شاگردان عیسی از او پرسیدند: «کجا میخواهی برویم و برایت تدارک ببینیم تا شام پِسَخ را بخوری؟» او دو تن از شاگردان خود را فرستاد و به آنها گفت: «به شهر بروید؛ در آنجا مردی با کوزهای آب به شما برمیخورد. از پی او بروید. هر جا که وارد شد، به صاحب آن خانه بگویید، ”استاد میگوید، میهمانخانۀ من کجاست تا شام پِسَخ را با شاگردانم بخورم؟“ و او بالاخانهای بزرگ و مفروش و آماده به شما نشان خواهد داد. در آنجا برای ما تدارک ببینید.» آنگاه شاگردان به شهر رفته، همه چیز را همانگونه که به ایشان گفته بود یافتند و پِسَخ را تدارک دیدند. چون شب فرا رسید، عیسی با دوازده شاگرد خود به آنجا رفت. هنگامی که بر سفره نشسته، غذا میخوردند، عیسی گفت: «آمین، به شما میگویم که یکی از شما که با من غذا میخورَد مرا تسلیم دشمن خواهد کرد.» آنها غمگین شدند و یکی پس از دیگری از او پرسیدند: «من که آن کس نیستم؟» عیسی گفت: «یکی از شما دوازده تن است، همان که نان خود را با من در کاسه فرو میبَرَد. پسر انسان همانگونه که دربارۀ او نوشته شده، خواهد رفت، امّا وای بر آن کس که پسر انسان را تسلیم دشمن میکند. بهتر آن میبود که هرگز زاده نمیشد.» هنوز مشغول خوردن بودند که عیسی نان را برگرفت و پس از شکرگزاری، پاره کرد و به شاگردان داد و فرمود: «بگیرید، این است بدن من.» سپس جام را برگرفت و پس از شکرگزاری، به آنها داد و همه از آن نوشیدند. و بدیشان گفت: «این است خون من برای عهد [جدید] که بهخاطر بسیاری ریخته میشود. آمین، به شما میگویم که از محصول مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را در پادشاهی خدا، تازه بنوشم.»”
مَرقُس 14:12-25 NMV
https://bible.com/bible/118/mrk.14.12-25.NMV