"پادشاه مصلوب"
هنگامی که کاهن اعظم از او پرسید: "آیا تو مسیح پسر مبارک هستی؟" عیسی پاسخ داد: من هستم. او در پاسخ به او می گوید: «من در عظمت خدا به زمین می آیم تا تمام جهان را قضاوت کنم». این یک بیانیه برجسته است. ادعای الوهیت است.
از همه چیزهایی که عیسی میتوانست بگوید - و متنها، موضوعات، تصاویر، مقایسهها و گزیدههایی از کتابهای مقدس عبری بسیار است که میتوانست از آنها استفاده کند تا به ما بگوید که او کیست - او به طور خاص میگوید که او قاضی است. با انتخاب متن، عیسی قصد داشت ما را مجبور کند که تناقض را ببینیم. چرخش عظیمی رخ داده است. او قاضی کل جهان است که جهان قضاوت می کند. او روی صندلی قاضی بنشیند و ما با زنجیر روی نیمکت متهم بنشینیم. همه چیز وارونه است.
و همین که عیسی می گوید که او این قاضی است، همین که می گوید خدایی است، پاسخ انفجاری است. مارکوس می نویسد:
عیسی گفت: من هستم. «و پسر انسان را خواهید دید که در سمت راست قدرت نشسته و در میان ابرهای آسمان می آید.» سپس کاهن اعظم جامه های خود را پاره کرد و گفت: آیا شاهد دیگری نیاز داریم؟ "شما شنیده اید کفر! شما چه فکر می کنید؟" همه او را به مرگ محکوم کردند. برخی شروع به تف کردن روی او کردند. صورتش را پوشاندند و با مشت به او زدند و گفتند: نبوت کن! و نگهبانان او را گرفتند و کتک زدند. (مرقس 14:62-65)
کاهن اعظم لباس های خود را پاره کرد، به عنوان نشانه ای از بزرگترین خشم، وحشت و اندوه ممکن. و سپس کل محاکمه منحط می شود. در واقع، این دیگر یک محاکمه نیست. شورش به پا می شود، شوراها و قضات شروع به تف کردن روی او می کنند و او را کتک می زنند. در وسط دادگاه، آنها دیوانه می شوند. او بلافاصله به جرم توهین به مقدسات محکوم می شود و به اعدام محکوم می شود.
اگرچه شما و نمی توانید به معنای واقعی کلمه به صورت عیسی تف کنید، ما هنوز هم می توانیم او را مسخره و طرد کنیم. ما از چه طریقی تمایل داریم که عیسی را به عنوان خدا رد کنیم؟
گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر
با همکاری Riverhead Books، یکی از اعضای Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت پنگوئن Random House تجدید چاپ شده است. حق چاپ © 2011 توسط تیموتی کلر
و از GESUS THE KING STUDY GUIDE توسط تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 توسط Zondervan، بخشی از ناشران مسیحی HarperCollins.
”عیسی را نزد کاهن اعظم بردند. در آنجا همۀ سران کاهنان و مشایخ و علمای دین گرد آمده بودند. پطرس نیز دورادور از پی عیسی رفت تا به حیاط خانۀ کاهن اعظم رسید. پس در آنجا، کنار آتش، با نگهبانان نشست تا خود را گرم کند. سران کاهنان و تمامی اهل شورا در پی یافتن شهادتهایی علیه عیسی بودند تا او را بکشند، ولی هیچ نیافتند. زیرا هرچند بسیاری شهادتهای دروغ علیه عیسی دادند، امّا شهادتهای ایشان با هم وفق نداشت. آنگاه عدهای پیش آمدند و به دروغ علیه او شهادت داده، گفتند: «ما خود شنیدیم که میگفت، ”این معبد را که ساختۀ دست بشر است خراب خواهم کرد و ظرف سه روز، معبدی دیگر خواهم ساخت که ساختۀ دست بشر نباشد.“» امّا شهادتهای آنها نیز ناموافق بود. آنگاه کاهن اعظم برخاست و در برابر همه از عیسی پرسید: «هیچ پاسخ نمیگویی؟ این چیست که علیه تو شهادت میدهند؟» امّا عیسی همچنان خاموش ماند و پاسخی نداد. دیگر بار کاهن اعظم از او پرسید: «آیا تو مسیح، پسر خدای متبارک هستی؟» عیسی بدو گفت: «هستم، و پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، با ابرهای آسمان میآید.» آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: «دیگر چه نیاز به شاهد است؟ کفرش را شنیدید. حُکمتان چیست؟» آنها همگی فتوا دادند که سزایش مرگ است. آنگاه بعضی شروع کردند به آبِ دهان بر او انداختن؛ آنها چشمانش را بستند و در حالی که او را میزدند، میگفتند: «نبوّت کن!» نگهبانان نیز او را گرفتند و زدند.”
مَرقُس 14:53-65 NMV
https://bible.com/bible/118/mrk.14.53-65.NMV
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر