Translate

۱۴۰۲ اردیبهشت ۲, شنبه

یک شفای عمیق تر

 "یک شفای عمیق تر"


 عیسی چیزی می داند که انسان نمی داند - این که او مشکلی بسیار بزرگتر از وضعیت جسمانی خود دارد.  عیسی به مرد می گوید: "من مشکل تو را درک می کنم. من رنج تو را دیده ام. به آن خواهم رسید. اما لطفاً بدان که بزرگترین مشکل انسان رنج او نیست، بلکه گناهان اوست."


 اگر پاسخ عیسی را آزاردهنده می‌دانید، حداقل این را در نظر بگیرید: اگر کسی به شما می‌گوید: «بزرگ‌ترین مشکل زندگی‌تان این نیست که چه اتفاقی برای شما می‌افتد، نه آنچه مردم با شما کرده‌اند، بلکه بزرگترین مشکل شما این است که چگونه به آن واکنش نشان می‌دهید. که اتفاق افتاده است".  کمی کنایه آمیز است اما به فرد قدرت می دهد.  چرا؟  خوب، زیرا شما نمی توانید کار زیادی در مورد آنچه اتفاق افتاده یا دیگران انجام می دهند انجام دهید، اما می توانید کاری در مورد خودتان انجام دهید.  وقتی کتاب مقدس در مورد گناه صحبت می کند، فقط به کارهای بدی که ما انجام می دهیم اشاره نمی کند.  این فقط دروغ یا آرزو یا هر چیز دیگری نیست.  این است که ما خدا را در دنیایی که خلق کرده است نادیده می گیریم.  این شورش علیه او است، با زندگی بدون توجه به او.  این نشان می دهد که "من خودم تصمیم می گیرم دقیقاً چگونه زندگی کنم" و این بدان معنی است که عیسی بزرگترین مشکل ماست.


 عیسی با هدایت عمیق‌تر مرد فلج، با بزرگترین مشکل خود مواجه می‌شود.  عیسی می‌گوید: "با آمدن نزد من و درخواست شفای جسمت، به عمق کافی نرسیدی. عمق اشتیاق و اشتیاق قلبت را دست کم گرفتی."  همه افراد فلج به طور طبیعی می خواهند با تمام سلول های بدن خود بتوانند راه بروند.  اما آن شخص تمام امید خود را به امکان راه رفتن دوباره بسته بود.  در دلش باید بگوید: "اگر فقط می توانستم دوباره راه بروم، زندگی ام درست می شد. هرگز غمگین نمی شدم، دیگر شکایت نمی کردم. اگر فقط می توانستم راه بروم، همه چیز درست می شد."  و عیسی می گوید: فرزندم، تو اشتباه کردی.  خشن به نظر می رسد اما عمیق ترین حقیقت است.  عیسی می‌گوید: "اگر بدن شما را شفا دهم و این تنها کاری است که انجام می‌دهم، متوجه خواهید شد که دیگر هرگز ناراضی نیستید. اما دو ماه، چهار ماه صبر کنید و ببینید که این سرخوشی در دراز مدت کافی نیست. ریشه‌های نارضایتی در قلب انسان عمیق تر می شود."

 چرا بخشش بزرگترین نیاز معلول است؟  چرا این عمیق ترین نیاز ماست؟  چه «نیازهایی» عمیق تر از نیاز به بخشش احساس می کنیم؟


 گزیده ای از کتاب عیسی پادشاه تیموتی کلر

 با همکاری Riverhead Booksin، که بخشی از Penguin Group (USA) LLC، یک شرکت Penguin Random House است، تجدید چاپ شده است.  حق چاپ © 2011 تیموتی کلر


 و راهنمای مطالعه عیسی پادشاه، تیموتی کلر و اسپنس شلتون، حق چاپ (ج) 2015 زوندروان، بخشی از ناشران مسیحی هارپر کالینز




”پس از چند روز، چون عیسی دیگر بار به کَفَرناحوم درآمد، مردم آگاه شدند که او به خانه آمده است. گروهی بسیار گرد ‌آمدند، آن‌گونه که حتی جلوی در نیز جایی نبود، و او کلام را برای آنها موعظه می‌کرد. در این هنگام، جمعی از راه رسیدند و مردی مفلوج را که چهار نفر حمل می‌کردند، پیش آوردند. امّا چون به سبب ازدحام جمعیت نتوانستند او را نزد عیسی بیاورند، شروع به برداشتن سقف بالای سر عیسی کردند. پس از گشودن سقف، تشکی را که مفلوج بر آن خوابیده بود، پایین فرستادند. چون عیسی ایمان آنها را دید، مفلوج را گفت: «ای فرزند، گناهانت آمرزیده شد.» برخی از علمای دین که آنجا نشسته بودند، با خود اندیشیدند: «چرا این مرد چنین سخنی بر زبان می‌رانَد؟ این کفر است! چه کسی جز خدا می‌تواند گناهان را بیامرزد؟» عیسی در دم در روح خود دریافت که با خود چه می‌اندیشند و به ایشان گفت: «چرا در دل چنین می‌اندیشید؟ گفتن کدام‌یک به این مفلوج آسانتر است، اینکه ”گناهانت آمرزیده شد“ یا اینکه ”برخیز و تشک خود را بردار و راه برو“؟ حال تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش گناهان را دارد» - به مفلوج گفت: «به تو می‌گویم، برخیز، تشک خود برگیر و به خانه برو!» آن مرد برخاست و بی‌درنگ تشک خود را برداشت و در برابر چشمان همه از آنجا بیرون رفت. همه در شگفت شدند و خدا را تمجیدکنان گفتند: «هرگز چنین چیزی ندیده بودیم.» عیسی بار دیگر به کنار دریا رفت. مردم همه نزدش گرد می‌آمدند و او آنان را تعلیم می‌داد. هنگامی که قدم می‌زد، لاوی پسر حَلْفای را دید که در خَراجگاه نشسته بود. به او گفت: «از پی من بیا.» او برخاست و از پی عیسی روان شد. چون عیسی در خانۀ لاوی بر سفره نشسته بود، بسیاری از خَراجگیران و گناهکاران با او و شاگردانش همسفره بودند، زیرا شمار زیادی از آنها او را پیروی می‌کردند. چون علمای دین که فَریسی بودند، عیسی را دیدند که با گناهکاران و خَراجگیران همسفره است، به شاگردان وی گفتند: «چرا با خَراجگیران و گناهکاران غذا می‌خورد؟» عیسی با شنیدن این سخن به ایشان گفت: «بیمارانند که به طبیب نیاز دارند، نه تندرستان. من نیامده‌ام تا پارسایان بلکه تا گناهکاران را دعوت کنم.»”
‮‮مَرقُس‬ ‭2‬:‭1‬-‭17‬ ‭NMV‬‬
https://bible.com/bible/118/mrk.2.1-17.NMV







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر