خداوند در تاریخ کتابمقدس همیشه نسبت به ایرانیان عزیز نظر لطف و تفقد خاصی داشته است. برای نمونه نام کوروش اولین پادشاه ایران ۱۱ بار در کتابمقدس با عزت و حرمت آمده است. خداوند ۱۵۰ سال قبل از تولد کوروش در اشعیا باب ۴۵ آیات ۳-۱ کوروش را مسیح یا برگزیده خود مینامد و او را برای آزادی قوم بنیاسرائیل از اسارت بابلیان بهکار میبرد.
همین طور ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، در زمان داریوش پادشاه، خدا اجازه داد که دانیال نبی که یکی از اسرای یهودی بود به مقام نخستوزیری برسد تا از طریق این پیامبر بزرگ و نخستوزیر حکیم و مدبر، جلال و شکوه خود را به ایران و ایرانیان بشناساند.
همچنین خداوند در زمان اخشوروش پادشاه، ملکه استر را که یک دختر معمولی یهودی بود در ایران عزیز بهکار میبرد، و او مانعِ اجرای بلایی عظیم یعنی توطئه قتلعام یهودیان توسط هامانِ شریر میشود (در این مورد لطفاً به کتاب استر مراجعه کنید). مقبره استر و مُردخای در همدان و مقبره دانیال نبی در شوش قرار دارد که هر دو از شهرهای ایران هستند.
نه تنها در عهدعتیق بلکه در عهدجدید نیز خداوند لطف خود را از ایرانیان دریغ نمیکند. برای نمونه در زمانی که روحالقدس در روز پنطیکاست بر شاگردان مسیح نازل شد، نوشته شده است که از پارتیان و مادیان و عیلامیان که اقوامی ایرانی بودند در آنجا حضور داشتند. این اقوام شاهد نزول پرجلال روحالقدس بودند و میشنیدند که چطور ایمانداران خدا را به زبان مادری خودشان پرستش میکنند (اعمال ۲:۹-۱۱). مقبره یکی از ۱۲ حواری مسیح بهنام تدی یا طاطهوس در استان آذربایجان غربی نزدیک شهر ماکو قرار دارد. این مکان یکی از زیارتگاههای بزرگ ارامنه نیز میباشد.
ولی از همۀ اینها با شکوهتر اینکه در روزهای تولد عیسی مسیح شاهد برکت بسیار بزرگتری برای ایرانیان هستیم. خدا افتخاری بزرگتر از افتخارات دیگر به ما ایرانیان عطا کرده است، بدین معنا که اجازه داده است یک یا دو نفر از اولین کسانی که نجاتدهنده عزیزمان را بههنگام میلاد او ملاقات کردند، ایرانی باشند.
جالب این است که قبل از اینکه یهودیان مذهبی که خود را قوم برگزیده خدا میدانستند عیسی مسیح را زیارت بکنند، ایرانیها او را ملاقات کردند.
داستان ملاقات مجوسیان یا ستارهشناسان از عیسای نوزاد در انجیل متی ۲:۱-۱۱ نقل شده است و درسهای مبارکی در این روزهای میلاد برای ما دارد.
همانطور که میدانید بههنگام تولد عیسی مسیح از یک طرف شبانان فقیر، بیسواد و گمنام بشارت تولد مسیح را از فرشتگان شنیدند و برای ملاقات او به آخور رفتند، و از طرف دیگر ستارهشناسانِ دانشمند و باسواد و دولتمند که افراد صاحبمنصبی نیز بودند به ملاقات عیسی مسیح میآیند تا معلوم شود که عیسی مسیح برای همۀ قشرها و گروهها و طبقات اجتماعی و ملل مختلف به این جهان آمده است و برای همۀ آنها پیام خاصی دارد.
هم شبانان سادهدل و گمنام و فقیر و بیسواد و هم مجوسیان معروف و ثروتمند و دانشمند به ملاقات این نوزاد آسمانی نیاز داشتند. بر طبق شواهد تاریخی، ایران نیز مانند مصر، هند، و یونان یکی از مراکز مهم ستارهشناسی در دنیای آن روزگار بود و اخترشناسان و دانشمندانِ علم نجوم در تابستانها مرکز کارشان در شهر همدان قرار داشت و در طول زمستان بهعلت صاف بودن آسمان در شهر شوش به تحقیقات علمی خود میپرداختند.
حال باید این سؤال را از خود بپرسیم که ملاقات مجوسیان از عیسی برای ما چه پیامی دارد؟
۱- مجوسیان فوقالعاده تشنه و مشتاق ملاقات این نوزاد و پادشاه آسمانی بودند.
ظاهراً مجوسیان بر اساس مطالعه اعداد ۲۴:۱۷ در عهدعتیق متوجه این پیشگویی شده بودند که: «ستارهای از یهودا طلوع کند و عصایی (پادشاهی) از اسرائیل خواهد برخاست.»
پس بر اساس کلام خدا منتظر ظهور این پادشاه آسمانی بودند. وقتی متوجه شدند که ستاره مخصوص این پادشاه در آسمان نمایان شده است، با وسایل مسافرتی آن زمان که احتمالاً شتر یا اسب بود فرسنگها راه طولانی را تا هفتهها طی کردند. بهنظر میآید که آنها در طول شب سفر میکردند تا بتوانند حرکت ستاره را دنبال بکنند، و در طول روز استراحت مینمودند. واقعاً متحمل شدن این همه زحمت مسافرت و سختی راه آن هم از سوی این علمای بزرگ برای چه بود؟ برای این بود که آنها حقجو و تشنه و مشتاق ملاقات با پادشاه آسمانی بودند. آنها با اشتیاق در جستجوی طفل میگشتند. دقت کنید به سؤال تکاندهندۀ آنها که قصر هیرودیس را در اورشلیم به لرزه درآورد. این سؤال بیانگر فریاد اشتیاق آنها برای ملاقات با مولود آسمانی بود:
«کجاست آن مولود که پادشاه یهود است؟ زیرا که ستاره او را در مشرق دیدهایم و برای پرستش او آمدهایم.» (متی ۲:۲).
مجوسیان برای دیدن این مولود آسمانی و شاه شاهان که از ملکوت اعلی به میان ما انسانهای خاکی آمده بود حاضر بودند هر بهایی بپردازند. این طفل ارزش و لیاقت آن را داشت که برای ملاقات و پرستش او هر زحمتی را تقبل بکنند. جالب است که با اینکه اورشلیم یعنی مرکز مذهبی یهودیان فقط ۶ فرسنگ یعنی ۳۶ کیلومتر با بیتلحم فاصله داشت، اما هیچ کدام از رهبران و علمای مذهبی اورشلیم لایق شمرده نشدند که این نوزاد آسمانی را ملاقات بکنند. علت اصلی این بود که آنها در انتظار این منجی نبودند و او را نمیجستند، و حال آنکه مجوسیانِ تشنه و جوینده، هزاران کیلومتر را با اشتیاق قلبی طی کرده بودند و به همین دلیل موفق به ملاقات عیسی مسیح شدند.
حقیقتاً که جوینده یابنده است. خداوند در کلامش میفرماید «هر که مرا به تمامی دل و جان خود جستجو کند، مرا خواهد یافت» (ارمیا ۲۹:۱۳). برخلاف تصور رایج، دعوت عیسی مسیح برای عموم مردم نیست، بلکه برای همۀ انسانهای تشنه و جوینده است. عیسی فرمود «هر که تشنه است نزد من آید و بنوشد» (یوحنا ۷:۳۷). چرا حقیقت شناخت مسیح بر بسیاری از دوستان آشکار نمیشود؟ چون طالب و جویای شناخت حقیقت نیستند. مسیح به یهودیان بیایمان گفت: «نمیخواهید نزد من آیید تا حیات یابید. اگر کسی بخواهد ارادۀ خدا را بهعمل آورد او خواهد دانست که تعلیم من از جانب خدا هست یا نه» (یوحنا ۵:۴ و ۷:۱۷). اگر بنده تشنه نباشم و میلی به خوردن آب نداشته باشم، ولی شما در دهان من یک قیف بگذارید و یک بُشکه آب در شکم من خالی کنید چه اتفاقی میافتد؟ روشن است که آبی که منشأ حیات است سبب مرگ من میشود. آب وقتی لذتبخش و دلچسب و گواراست که من برای نوشیدن آن عطش داشته باشم.
دوستان عزیز صمیمانه به این سؤالات پاسخ دهید: آیا واقعاً تشنه شناخت حقیقت هستید؟ آیا قلباً جوینده راه نجات و رستگاری هستید؟ آیا با تمام وجود مایل هستید نجاتدهندۀ جهان را بشناسید؟ آیا عمیقاً راغب هستید این پادشاه آسمانی را که برای رستگاری شما از گناهانتان به این جهان آمده است ملاقات کنید؟
اولین شرط پاسخ به این سؤالات این است که تشنه وجود او و ملاقات با او باشید. نمونهای از این نوع تشنگی را در داود نبی میبینیم:
«چنانکه آهو برای نهرهای آب شدت اشتیاق دارد، همچنان ای خدا جان من اشتیاق شدید برای تو دارد. جان من تشنۀ خداست، تشنۀ خدای حی که کی بیایم به حضور او حاضر شوم» (مزمور ۴۲:۱-۲).
مطمئن باشید که برای اینگونه تشنگان، وعده این است که آب حیات بهجهت رفع عطش آنها فراهم خواهد شد: «خوشابهحال گرسنگان و تشنگان عدالت زیرا ایشان سیر خواهند شد» (متی ۵:۶).
۲- پیام دومی که مجوسیان دانشمند به ما میآموزند درس فروتنی و افتادگی است.
مجوسیان از تحقیقات خود دربارۀ ستاره متوجه شده بودند که این ستارۀ درخشان در آسمان سرزمین یهودیه در میان قوم اسرائیل طلوع خواهد کرد، ولی دقیقاً نمیدانستند این واقعه در کجای یهودیه رخ خواهد داد. به گمان آنها این مولود آسمانی که شاه شاهان نامیده میشد به احتمال زیاد باید در پایتخت مذهبی، سیاسی و تجاری قوم یهود یعنی در اورشلیم مقدس که معبد بزرگ یهودیان نیز در آنجا بود بهدنیا میآمد و بههمین خاطر نیز او را در اورشلیم جستجو میکردند. این مجوسیان احتمالاً انتظار داشتند تولد شاه شاهان در یکی از قصرهای باشکوه اورشلیم در جلال و عظمت دنیوی و با حضور همۀ بزرگان و روسای مذهبی، علمی و سیاسی صورت بگیرد. ولی معیار آنان با برنامه و روش الهی کاملاً فرق داشت. در حقیقت معیار آنان معیار اشتباهی بود که ریشه در عقل و منطق انسانی داشت. آنها بههیچ وجه باور نمیکردند که این ستاره آسمانی جلال خود را در فقیرترین شهر یهودیه یعنی در دهکدۀ گمنامی بهنام بیتلحم، آن هم در آخوری پست و کثیف در بین گاوان و گوسفندان نمایان سازد. بهعلاوه مادر طفل نیز دختر گمنام و ساده و فقیری بهنام مریم بود که خدا افتخار تولد طفل را به او عطا کرده بود.
اما خدا مجوسیان را فروتن ساخت و معیارها و ارزشهای آنها را عوض کرد و به آنها فهماند که جلال این پادشاه آسمانی از نوع دیگری است. آنان برای دیدار این مولود میبایست فروتن میشدند و از غرور و جاه و جلال خود پایین میآمدند. آنها باید از معیار الهی پیروی میکردند که براساس آن: «هر که خود را برافرازد پست گردد و هر کس خویشتن را فروتن سازد سرافرازی یابد» (لوقا ۱۸:۱۴).
دوستان عزیز روش خدا امروز نیز دقیقاً چون زمان گذشته است. تنها کسانی که در حضور خدا متواضع شوند و روش فروتنانه او را بپذیرند استحقاق دیدار مولود آسمانی را خواهند داشت.
شرط ملاقات با پادشاهِ پادشاهان این است که از معیارهای متکبرانۀ خود دست برداریم و در حضور او فروتن شده، تابع روش او بشویم. در آن صورت است که افتخار دیدن مولود آسمانی نصیب ما نیز خواهد شد. درست است که خدای ما خدایی عظیم، قادر مطلق، پرجلال و بزرگ است، ولی این خدای عظیم با بزرگانی که به عظمت و جلال و علم و ثروت خود فخر میکنند کاری ندارد بلکه خودش را به افراد فروتن و کوچک و حقیر که حاضرند در حضور او خوار شوند و از تخت غرور خود پایین بیایند ظاهر میسازد.
مزمور ۱۱۳:۳-۸ بیانگر این حقیقت است. سراینده مزمور در این قسمت میگوید که با اینکه خداوند بر جمیع امتها متعال است و جلال وی فوق آسمانهاست و هیچ کس مانند او متعال و بیهمتا نیست، ولی همین خدای بزرگ و پرجلال، بر آسمانها و بر زمین نظر میافکند تا شخص فروتن و مسکین را از خاک بلند کند و فقیر را از مزبله برافراشته، او را با بزرگان بنشاند، یعنی با بزرگان قوم خویش. امروز هم روش و شرط ملاقات خدا با انسانها همان روش و شرط گذشته است. آیا شما نیز حاضرید برای ملاقات این موجود آسمانی ولو اینکه مانند مجوسیانْ دانشمند و ثروتمند و صاحبمنصب باشید، خود را در حضور او فروتن کنید و در برابرش به زانو افتاده، او را که لایق پرستش است سجده کنید؟ این همان کاری بود که مجوسیان کردند: «و به خانه درآمده، طفل را با مادرش مریم یافتند و به روی در افتاده، او را پرستش کردند» (متی ۲:۱۱).
۳- درس سومی که مجوسیان دانشمند و دولتمند به ما میآموزند، وقف و تسلیم کامل و عملی در برابر پادشاه آسمانی است.
آنها پرستش خود را نه تنها با زانو زدن و سجده کردن و اقرار ایمانشان اعلام نمودند، بلکه با اهدای هدایای فوقالعاده گرانبها و با مفهوم، تقدیم کامل خود را به این منجی عالم اعلام داشتند.
مفسرین مسیحی، هدایای تقدیمیای را که مجوسیان نزد عیسی آوردند اینگونه تفسیر کردهاند:
طلا: علامت پادشاهی ابدی عیسی مسیح است.
کندر: علامت انتشار عطر خوشبوی مسیح است که در تمام دنیا منتشر شده و عالمگیر است.
مر: این عطر تلخ و گرانبها علامت رنج و صلیب مسیح است، چون این مولود به این جهان آمده بود تا به جهت گناهان ما مصلوب شود.
ظاهراً خدا پیشاپیش تولد این فرزند آسمانی و مفاهیم آن را برای این مجوسیان آشکار کرده بود. تقدیم هدایای گرانبها همراه با پرستش مولود نشان میدهد که این مجوسیان قلب و وجود خود را به مسیح تقدیم کرده بودند. به همین خاطر است که عیسی میفرماید هر جا گنج تو است، دل تو نیز آنجا است.
بین قلب و جیبِ ما ارتباط نزدیکی وجود دارد. کسی که قلبش را به خداوند داده با شادمانی حاضر است اموالش را نیز برای او بدهد. امروز هم پیام کریسمس برای ما این است که ما نیز مثل مجوسیان، قلب و تمامیت وجود خود یعنی هر آنچه که هستیم و داریم را به او تقدیم نماییم. تنها او این لیاقت را دارد که پادشاه و حاکم بر قلبهای ما باشد.
دعای پولس برای کلیسای افسس و همۀ مؤمنین این بود: که مسیح بهوساطت ایمان در دلهای ما ساکن شود (افسسیان ۳:۱۷).
اگر ما قلب خود یعنی فکر و احساسات و ارادهمان را واقعاً به او تقدیم کنیم، در آن صورت قادر خواهیم بود که پول، وقت، استعدادها، انرژی، توقعات و اعضای بدنمان را نیز با کمال میل به او تقدیم نماییم. عبادت معقول و واقعی و موردپسند خدا نیز مطابق آنچه در رومیان ۱۲:۱ آمده است عبارت است از اینکه تمامیت وجود خود را به خداوند تقدیم کنیم.
پس بیایید با وقف کامل خود به خدا، او را بهطور شایسته عبادت کنیم. او لیاقت آن را دارد که بهترینهای خود را به پایش بریزیم و هیچ چیز زندگی را از او دریغ نکنیم.
۴- و اما چهارمین و آخرین پیامی که در این روزهای مبارک میلاد از مجوسیان میآموزیم، تغییر و دگرگونیای است که در پی ملاقات با عیسی مسیح در زندگی آنها ایجاد شد.
«و چون در خواب وحی به ایشان رسید که به نزد هیرودیس بازگشت نکنند، پس از راه دیگر به وطن خویش مراجعت کردند» (۲:۱۲).
از متن داستان متوجه میشویم که هیرودیس ریاکار به دروغ و فریب به آنها گفته بود که مایل است پس از ملاقات مجوسیان با طفل، و پس از آنکه مطمئن شد چنین طفلی براستی متولد شده است، خود نیز برای پرستش او روانه بیتلحم شود. البته قصد هیرودیس بههیچ وجه پرستش طفل نبود، بلکه او قصد کشتن طفل را داشت زیرا نمیتوانست وجود پادشاهی غیر از خودش را تحمل کند. بهعلاوه هدف و مفهوم پادشاهی عیسی را نیز درک نکرده بود. بنابراین بر طبق قرار قبلی، مجوسیان میبایست پس از ملاقات عیسی بهحضور هیرودیس میرفتند تا او را از این واقعه مطمئن سازند. ولی آنان پس از ملاقات با عیسی، بهواسطه الهامی که در خواب یافته بودند، دیگر نزد هیرودیس برنگشتند. بهعبارت دیگر، آنان از راهی که آمده بودند برنگشتند، بلکه از راهی جدید به وطن خود مراجعت نمودند. مسیر زندگی آنها پس از ملاقات با عیسی تغییر کرد. این است نتیجۀ ملاقات با عیسی مسیح و این است یکی از اهداف مهم میلاد.
کلام خدا بهطور کاملاً واضح میفرماید: «پس اگر کسی در مسیح باشد خلقت تازهای است. چیزهای کهنه درگذشت. اینک همه چیز تازه شده است» (دوم قرنتیان ۵:۱۷).
قطعاً مجوسیان پس از دیدنِ عیسی دیگر آن انسانهای سابق نبودند، بلکه معجزه تولد تازه در زندگی آنها بهوقوع پیوست.
عیسی مسیح میفرماید: «من آمدهام تا شما حیات بیابید و آن را زیادتر بهدست آورید» (یوحنا ۱۰:۱۰).
بزرگترین معجزه عیسی مسیح در زندگی انسانها این است که آنها را تبدیل به انسانهای جدید کند. زندگی تازه در اصطلاح انجیل "تولد تازه" نام دارد و معنی آن بهدست آوردن ذهن و قلبی تازه است.
این "تولد تازه" در کتابمقدس به این صورت توصیف شده است: «و دل تازه به شما خواهم داد و روح تازه در اندرون شما خواهم نهاد و دل سنگی را از وجود شما دور کرده، دل گوشتین به شما خواهم داد. روح خود را در اندرون شما خواهم نهاد و شما را به فرامین خود سالک خواهم کرد تا افکار مرا نگاه داشته باشید» (حزقیال ۳۶:۲۶ و ۲۷).
تنها کسی که میتواند انسان را از درون عوض کند و هویت تازهای به او ببخشد، عیسای خداوند است. دوستان عزیز، عیسی مسیح به این جهان آمد تا به شما نه یک مذهب جدید، یا فرقه و مکتب جدید، بلکه تولدی جدید ببخشد که در حقیقت همان زندگی جدید است.
آخور کثیفی که عیسی مسیح در آنجا بهدنیا آمد، سمبل قلب ناپاک ما انسانها است. بیایید اجازه بدهیم که او در این قلب کثیف ما که بیشباهت به آن آخور نیست بهدنیا بیاید، تا آنجا را تمیز کرده، قلب تازهای به ما عطا فرماید.
تجسم خدای متبارک در زندگی همه ما مبارک باشد.
آمین
کشیش ادوارد هوسپیانمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر