Translate

۱۳۹۸ آبان ۱۰, جمعه

خلقتی تازه در مسیح

براستی مسیح زنده است چون این ارتباط و تغییر در وجودم زنده و مشهود است، هر چه به جلو می‌روم پایان ناپذیر است . تضمین و شاهدِاین شخص زنده رابطهٔ حقیقی و رشد عمیق و دگرگونی حقیقی وجود ما در خلقتی تازه در نور است، خلقتی که تمایلِ ما را از فساد و آلودگی جدا می کند. ما را چون انسانی بیدار و هوشیار در مقابل هر گناهی حساس میکند، نه احساسات بلکه وجدان ما را بیدار میکند که در مقابل گناه درد را لمس کنیم  .انسان چطور می تواند این تغییر و دگرگونی وجود خود را انکار کند، هرگز!
شناخت در شخصیت مسیح نه در آن زمان بلکه در هر زمان  زنده در وجود انسان ها  خلقتی تازه و قلبی نرم و ساکن در روح راستی پدیدار می کند. هر زمان قبل و بعد خود را مقایسه میکنم شاهد تغییراتِ سازنده ای در خود میشوم البته که نه با اعمال و رفتار خوب بلکه این هدیه را مدیونِ فیض خداوند عیسی مسیح هستم. همه ما شاهد هستیم که هیچکس را نمیتوانیم تغییر دهیم مگر خدا.خدا فقط می‌تواند ما را تغییر دهد. 
و این تغییر سازنده تنها ارتباط با شخص زنده قابل درمان است  .
این رابطه زنده مختص ( شناخت مسیح)در یک رابطه محدود انسانی نیست، چون این رابط نامحدود است تو را همیشه مشتاق میکند که تمایل ِ رشد زندگی به سوی نور باشد.وعده راستین و کلام خدا زنده است، چون به عنوان کسی که قبلاً مسلمان بودم و پس از مطالعه انجیل به مسیح ایمان آوردم و شاهد هستم آنچه که در انجیل وعده داده شده شکوفایی تغییرِبی نظیر خداوند در وجودم هست را بیان می کنم، زیرا خداوند در کلامش فرموده.: 
افسسیان فصل ۲
۸ زیرا که محض فیض نجات یافته‌اید، بوسیله ایمان و این از شما نیست بلکه بخشش خداست،
 ۹ و نه از اعمال تا هیچ کس فخر نکند. 
این وعده راستین خداست که در وجود انسان شعله ور  میشود ،و  قلب حقیقت را دریافت می کند که غیر قابل انکار است.
و این وعده تنها مختص به یک وعده و یک کتاب و یک ایمان و یک امید آن هم فقط در مسیح عیسی تجلی پیدا می کند.شما را تشویق میکنم  برای آگاهی از شخصیت مسیح انجیل (ترجمه مژده) ( هزاره نو) را مطالعه کنید تا شما هم این حقیقت شیرین را دریافت کنید اگر بد نبال حقیقت و راه و راستی هستید.
مسیح عیسی ادعای بزرگی برای رسیدن به خدا وعده داده و فرمود 
یوحنا ۱۴
۶ عیسی بدو گفت: «من راه و راستی و حیات هستم. هیچ کس نزد پدر جز به وسیله من نمی‌آید.
براستی چه ادعای بزرگی کرده ،که هرکس برای ارتباط با خدا  و حیاتی تازه از ( در )طریق مسیح فقط آشکار میشود.
در یوحنا ۱۰ 
۹ بلی، من در هستم. کسانی که از این در وارد می‌شوند، نجات پیدا می‌کنند و در داخل و بیرون می‌گردند و چراگاه سبز و خرم می‌یابند.
 به راستی که آیت این وعدها تغییراتی است که در وجودت پیدا میشود و همچنان مشتاقانه به پیش میرود و من اعتراف میکنم که هرگز بدون مسح و قدرت روح القدس هرگز نمی توانستم با اعمال انسانی به جایی برسم چون اعمال تکرار شریعت است و هیچ پالیدن ذهن و روح را شامل نمی شود.و این اعمال شریعت در زمان موسی پر رنگی‌ترین واقعه تاریخ است که قوم یهود بوسیله موسی هدایت میشد، هر چند موسی معجزاتِ فراوانی به قوم نشان داد ولی آنها همچنان دوباره به گناه بازمی گشتند و از فرمان خدا اطاعت نمی کردند( تشویق میکنم کتاب تورات را که عهد عتیق نامیدن) مطالعه کنید. باشد که یک سفر روحانی و  باستانی در تاریخ گذشته و وعده های خدا داشته باشیدو بیشتر از همیشه با وعده های شریعتِ کامل خدا آگاه شوید.  
 🙏 مسیحیت یعنی شناختن یک فرد زنده، یعنی عیسی مسیح.🙏‌ وقتی شخصی مسیحی میشود ،فقط دربارهٔ تعلیم عیسی نمی آموزد، بلکه رابطه ای با او ایجاد می کند.

پولس میگوید: «بیگمان دربارۀ او شنیدید» (آیه 21). مدت زیادی از اقامت پولس در افسس
میگذشت. او میدانست تعالیم دروغین زیادی در آنجا وجود دارد. پس در اینجا به طورِ گذرا به ضرورت شنیدن دربارۀ عیسای حقیقی اشاره میکند. نیت او اطمینان یافتن از آن است که آنها
دربارۀ مسیح شنیده اند و او را میشناسند.
شما چه طور؟ آیا شخصاً عیسی مسیح را میشناسید؟ اگر جواب منفی باشد، نمیتوانید این حیات جدید را تجربه کنید. این زندگی با ایمان آوردن به مسیح شروع میشود. مسیحیت نگه داشتن قوانین اخلاقی، شرکت در مجالس دینی، داشتن «احساسات گرم» نسبت به یک واقعۀ دینی، باور صرف به یک نوع خدا، انجام کارهای نیک، یا دانستن واقعیت هایی دربارۀ مسیح  نیست. مسیحیت مربوط به شناختن مسیح میشود.
عیسی گفت: «حیات جاودانی این است که تو را خدای واحد حقیقی و عیسی مسیح را که فرستادی بشناسند» (یوحنا 17: 3، قدیم).
 دعا می کنم این پیام و شهادت کوتاه برسد به کسانی که با اشتیاق قلبی به دنبال خداوند حقیقی هستند، باشد که مسح مسیح را توسط روح القدس دریافت کنند که حیات جاویدان شامل کاشان شود. آمی—ن Amin 


 
 
   






۱۳۹۸ مرداد ۶, یکشنبه

چرا مسیح مگر ایمان به خدا کافی نیست؟



این مطلب برای بسیاری سؤال‌برانگیز است که چرا تأکید مسیحیت بر این است که باید همۀ انسان‌ها به مسیح ایمان آورند. آن‌ها می‌گویند: «مگر ایمان به خدا کافی نیست؟ همچنین عیسی مسیح دو هزار سال پیش بر روی زمین آمد، پیغام او چه ربطی به زندگی امروز دارد؟» 
جواب کتاب‌مقدس این است که ایمان به خدا کافی نیست! خود مسیح می‌فرماید: «به خدا ایمان داشته باشید، به من نیز ایمان داشته باشید» (انجیل یوحنا ۱۴:‏۱). چرا؟ از یک لحاظ می‌شود گفت که اعتقاد به خدا یک چیز مثبت است، اما کتاب‌مقدس 
می‌فرماید: «تو ایمان داری که خدا یکی است. نیکو می‌کنی! حتی دیوها نیز اینگونه ایمان دارند و از ترس به‌ خود می‌لرزند!» (یعقوب ۲:‏۱۹). کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد که به‌خاطر گناه، همه از خدا جدا شده‌اند و هیچ تماسی با خدا ندارند: «هان دست خداوند کوتاه نیست تا نرهاند و گوش او سنگین نی تا نشنود. لیکن خطایای شما در میان شما و خدای شما حایل شده است و گناهان شما روی او را از شما پوشانیده است تا نشنود» (اشعیا ‏‏‏‏‏۵۹:‏۱ و ‏۲). بنابراین با اعتقاد داشتن به خدا هیچ سودی عاید ما نمی‌شود مگر اینکه این دیوار گناه برداشته شود و از طریق یک رابطۀ زنده خدا را بشناسیم.
کاملاً روشن است که ما نمی‌توانیم خدا را بشناسیم مگر اینکه خدا طبق اراده‌اش خود را بر ما آشکار سازد. ولی خبر خوش کتاب‌مقدس این است که خدا به‌وسیلۀ عیسی مسیح همین کار را انجام داده است. خدا خود را به‌طرق مختلف به بشر شناسانیده است ولی مکاشفۀ کامل خدا عبارت است از تجلی او در شخصیت عیسای مسیح. خدا خود را در عیسای مسیح که در انجیل "صورت خدای نادیده" خوانده شد به‌طور کامل ظاهر ساخت (کولسیان ‏۱:‏۱۵) و شکل انسان به‌خود گرفت.
مسیح به‌ دو دلیل مهم با دیگران فرق دارد. دلیل اول، به ذات او و دلیل دوم به کارش مربوط می‌شود. پس باید پرسید، مسیح کیست و برای ما چه کار کرده است؟ در انجیل یوحنا فصل اول، سه لقب به مسیح اختصاص داده شده است. که آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

۱- کلام خدا

«در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود» (آیه ۱). پس مسیح از ازل وجود داشته است. در سِفر پیدایش فصل اول که دربارۀ آفرینش است می‌گوید: «خدا گفت ... بشود و ... شد»، در واقع تأیید این حقیقت است زیرا یوحنا اضافه می‌کند: «همه چیز به‌واسطۀ او پدید آمد و از هر آنچه پدید آمد، هیچ چیز بدون او پدیدار نگشت» (آیه ۳). حالا شگفت‌انگیزترین حقیقت این است که همین «کلام، انسان خاکی شد و در میان ما مسکن گزید» (آیه ۱۴). مسیح، کلام مجسم‌شدۀ خداست و همین کلام ابدی خدا در رحم مریم لباس بشری پوشید و به‌صورت عیسی مسیح ظاهر شد. 
کلام چیست؟ کلام آن حرفی است که از دهان ما صادر می‌شود. پس عیسی مسیح، کلام خدا است که از ذات خدا صادر شده است. کلام شخصیت، احساسات و منظور گوینده را نمایان می‌سازد. به‌قول معروف، تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد. مسیح، کلام خدا، شخصیت و اخلاق و صفات خدا را به ما ظاهر کرد. بنابراین وقتی انجیل می‌فرماید که مسیح کلام خداست، منظورش فقط سخنان مسیح نیست بلکه موضوع این است که تمام وجود مسیح آن کلام می‌باشد و خدای پدر از تمام وجود این شخص با ما سخن می‌گوید. «در گذشته، خدا بارها و از راه‌های گوناگون به‌واسطۀ پیامبران با پدران ما سخن گفت، اما در این زمان‌های آخر به‌‌واسطۀ پسر خود با ما سخن گفته است» (عبرانیان ۱:‏۱ و ۲). 

۲- پسر خدا

قسمت دوم آیه ۱۴ می‌فرماید: «و ما بر جلال او نگریستیم‏، جلالی در خور آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی». این اصطلاح مفهوم روحانی دارد و نه جسمانی و نشان می‌دهد که عیسی مسیح می‌تواند واقعاً ذات و ماهیت خدا را برای بشر ظاهر سازد و مظهر کامل او باشد. فقط پسر خدا می‌تواند خصوصیات و صفات واقعی پدر آسمانی را به بشر نشان دهد. «هیچ کس هرگز خدا را ندیده است. اما آن خدای یگانه (یا پسر یگانه) که در بر پدر است، همان او را شناسانید» (آیه ۱۸). پس مسیح به‌دنیا آمد تا خدای پدر را به ما بشناساند. 
البته فرق مسیح با دیگران این است که او دارای دو جنبه بود یعنی الوهیت و انسانیت. او یک انسان واقعی بود و همانند یک انسان غذا می‌خورد، می‌خوابید و حتی وسوسه می‌شد اما در عین حال بدون گناه بود. ولی او جنبه الهی هم داشت و با خدا یکی بود. ظهور مسیح در دنیا در واقع آمدن خدا در میان بشر بود و نام "عمانوئیل" یا "خدا با ما" که به مسیح داده شد این حقیقت را آشکار می‌سازد. «زیرا الوهیت و همۀ کمالش به‌صورت جسمانی در مسیح ساکن است» (کولسیان ۲:‏۹). ظاهراً در انجیل یوحنا تناقض وجود دارد چون ۱:‏۱۸ می‌گوید: «هیچ کس هرگز خدا را ندیده است» و در ۱۴:‏‏۷ مسیح می‌فرماید: «او را دیده‌اید»! ولی خودش توضیح می‌دهد: «کسی که مرا دیده، پدر را دیده است» (۱۴:‏‏۹). پس این لقب همبستگی و یگانگی عیسی را با خدای پدر نشان می‌دهد و به همین دلیل عیسی صفات خدا را به خود نسبت می‌داد. تنها مسیح است که ادعای الوهیت می‌کند. شخصیت‌های بنیانگذار مذاهب دیگر تا این اندازه مهم نیستند چون پیروان‌شان بر تعلیمات آن‌ها تأکید بسیار می‌کنند ولی در مورد مسیح این چنین نیست. نکتۀ اصلی تعلیمات مسیح شخص خودش است به همین منظور او می‌گوید: «شما مرا که می‌دانید؟» (لوقا ۹:‏‏۲۰). مسیح هیچ‌گاه نگفت راه این است و یا راه آن است بلکه می‌فرماید: «من راه و راستی و حیات هستم، هیچ کس جز به‌واسطۀ من نزد پدر نمی‌آید» (یوحنا ۱۴:‏۶). در نتیجه، مسیح با دیگران فرق دارد. 
همچنین مسیح به‌علت کاری که انجام داد نیز با دیگران تفاوت دارد. ما نه فقط به یک مکاشفۀ کامل احتیاج داشتیم تا خدایی را که نمی‌شود دید "ببینیم" بلکه به‌خاطر گناه و جدایی انسان از خدا به نجات محتاج بودیم. مثلاً شخصی که در حال غرق ‌شدن است و شنا بلد نیست در وهلۀ اول به تعلیم در مورد شنا احتیاج ندارد بلکه به یک غریق نجات! نیاز اصلی ما در وهلۀ اول تعلیم نیست بلکه نجات از اثرات گناه می‌باشد. بنابراین با اینکه زندگی عیسی مسیح مهم است ولی می‌شود گفت اصل موضوع، کار مسیح بر روی صلیب است. بنابراین در یوحنا فصل ۱، یک اصطلاح دیگر هم برای مسیح پیدا می‌شود.

۳- برۀ خدا

یحیی چون عیسی را دید گفت: «این است برۀ خدا که گناه از جهان برمی‌گیرد!» (آیه ۲۹). پس مسیح نه فقط آمد تا خدا را برای ما آشکار کند بلکه تا ما را به‌وسیلۀ مرگش نجات دهد، «زیرا مسیح ... یک بار برای گناهان رنج کشید، پارسایی برای بدکاران، تا شما را نزد خدا بیاورد» (اول پطرس ۳:‏۱۸). مسیح به‌وسیلۀ مرگ فداکارانه خود ما را با خدا آشتی ‌داد و مجازات گناهان ما را بر خود گرفت. خدا قدوس است و از گناه بشر صرف‌نظر نمی‌کند. چون خدا عادل است گناهکاران را نخواهد بخشید مگر اینکه مجازات گناهان‌شان پرداخت شود. لازمۀ عدالت خدا این است که گناه مجازات شود پس مسیح با فدا ساختن جان خود مجازاتی را که ما مستحق آن بودیم تحمل کرد و جایگزین ما شد. از طریق قربانی مسیح که مجازات گناهان ما را پرداخت، عدالت اجرا شد. 
مسیح چند بار با شاگردانش راجع به مرگش صحبت کرده بود ولی مثل اینکه آن‌ها نفهمیدند که منظورش چه بود. آن‌ها در فکر نجات بودند ولی نجاتی که مد نظر آن‌ها بود نجات سیاسی و استقلال از ظالم آن زمان یعنی دولت روم بود.

چه نوع نجاتی؟

بدون شک یکی از جالب‌ترین حوادث انجیل همان حادثه‌ای است که در روز قیام عیسی مسیح رخ داد. بعد از مصلوب شدن مسیح دو نفر از حواریونش با قلبی محزون و مملو از یأس و ناامیدی، از اورشلیم به‌طرف دهکده خودشان، عمائوس در حال سفر بودند. «همچنان که سرگرم بحث و گفتگو بودند، عیسی نزد آن‌ها آمد و با ایشان همراه شد. اما او را نشناختند زیرا قدرت تشخیص از ایشان گرفته شده بود. از آن‌ها پرسید:‏ "در راه، دربارۀ چه گفتگو می‌کنید؟" آن‌ها با چهره‌هایی اندوهگین، خاموش ایستادند. آنگاه یکی از ایشان که کلئوپاس نام داشت، در پاسخ گفت:‏ "آیا تو تنها شخص غریب در اورشلیم هستی که از آنچه در این روزها واقع شده بی‌خبری؟" و عیسی پرسید:‏ "کدام واقعه؟" گفتند:‏ "آنچه بر عیسای ناصری گذشت. او پیامبری بود که در پیشگاه خدا و نزد همۀ مردم، کلام و اعمال پر قدرتی داشت. سران کاهنان و بزرگان ما او را سپردند تا به مرگ محکوم شود و بر صلیبش کشیدند. اما ما امید داشتیم او همان باشد که می‌بایست اسرائیل را رهایی بخشد"» (لوقا ۲۴:‏۱۵-۲۱). همین حرف‌ها نشان می‌دهد که چقدر در اشتباه بودند. آن‌ها منتظر آمدن مسیح بودند تا آن‌ها را از ظلم آزاد سازد. اما حالا رهبری را که فرض می‌کردند قادر است آن‌ها را آزاد سازد کشته شده و تمام امیدشان نقش بر آب شده است. در این بین عکس‌العمل مسیح جالب است، «آنگاه به ایشان گفت:‏ "ای بی‌خردان که دلی دیر فهم برای باور کردن گفته‌های انبیا دارید! آیا نمی‌بایست مسیح این رنج‌ها را ببیند و سپس به جلال خود درآید؟" سپس از موسی و همۀ انبیا آغاز کرد و آنچه را که در تمامی کتب مقدس دربارۀ او گفته شده بود، برای‌شان توضیح داد» (۲۵-۲۷). مسیح می‌خواست نشان دهد که نه فقط مرگش شانسی و یا اتفاقی نبود بلکه درست مطابق پیشگویی‌های تورات و طبق نقشۀ خدا بود. سرانجام این دو نفر به خانه رسیدند و سر سفره در حضور مسیح «چشمان ایشان گشوده شد و او را شناختند» (آیه ۳۱). 
ولی چرا مسیح مرد؟ همان روز در حضور شاگردانش مسیح زنده به این سؤال جواب می‌دهد. «آنگاه به ایشان گفت:‏ "این همان است که وقتی با شما بودم، می‌گفتم. اینکه تمام آنچه در تورات موسی و کتب انبیا و مزامیر دربارۀ من نوشته شده است، باید به حقیقت پیوندد". سپس، ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتب مقدس را درک کنند. و به ایشان گفت:‏ "نوشته شده است که مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوم از مردگان برخواهد خاست، و به‌نام او توبه و آمرزش گناهان به همۀ قوم‌ها موعظه خواهد شد"...» (۴۴-۴۷). ای کاش آن دو نفر و بقیه شاگردان می‌دانستند که مسیح در حقیقت در فکر نجات و آزادی از ظلم بوده اما نیاز انسان در وهلۀ اول نجات از محکومیت و مجازات از گناه است و نه نجات سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی. و این نیاز شامل حال همۀ انسان‌ها و در هر عصری می‌باشد. به همین جهت مسیح می‌فرماید: «... به همۀ قوم‌ها موعظه خواهد شد...». 
امروز مسیح زنده است و ما در این ایام مرگ و قیامش را جشن می‌گیریم. مسیح زنده ما را دعوت می‌کند که پیش او رفته و نجات بیابیم: «بیائید نزد من، ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید» (متی ۱۱:‏۲۸). و باز هم به‌قول مسیح اگر ما می‌خواهیم به خدا احترام بگذاریم پس به مسیح هم احترام خواهیم گذاشت «تا همه پسر را حرمت گذارند، همان‌گونه که پدر را حرمت می‌نهند. زیرا کسی که پسر را حرمت نمی‌گذارد، به پدری که او را فرستاده است نیز حرمت ننهاده است» (یوحنا ۵:‏۲۳). در ابتدای این مقاله به چند آیه از یوحنا فصل ۱ مراجعه کردیم. اجازه بدهید در خاتمه به دو آیه در آخر این کتاب اشاره کنم. در مورد هدف این کتاب یوحنا می‌فرماید: «عیسی آیات بسیار دیگر در حضور شاگردان به ظهور رسانید که در این کتاب نوشته نشده است. اما این‌ها نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی همان مسیح، پسر خداست و تا با این ایمان، در نام او حیات داشته باشید» (یوحنا ۲۰:‏۳۰ و ‏‏۳۱). خدا کند که همۀ ما به‌قول پطرس قبول کنیم که «در هیچ کس جز او نجات نیست، زیرا زیر آسمان نامی جز نام عیسی به آدمیان داده نشده تا بدان نجات یابیم» (اعمال ۴:‏۱۲) و در انتها مسیح می‌فرماید: «به خدا ایمان داشته باشید، به من نیز ایمان داشته باشید» (یوحنا ۱۴:‏۱).
🙏


۱۳۹۸ فروردین ۳۱, شنبه

جلجتا ( مهمترین واقعه زندگی عیسی)

 عیسی به مانند همیشه در فکر دیگران بود.او عاملان این کارهای ننگین را بخشید. ترتیبی داد تا از مادرش مراقبت شود. دزدی توبه کار را به بهشت وعده داد. انجیل هر یک قسمتهای مختلفی از سخنانی را که در جلجتا میان مسیح و پدر آسمانی رد و بدل شد، ذکر میکند و در دو انجیل  آخرین سخنان عیسی مانندِ هم گزارش شده است. در لوقا، آخرین کلماتی که از دهان عیسی برآمد، چنین است :« ای پدر روح خود را به دستان تو می سپارم» ( لوقا ۲۳:۴۵)؛ به این ترتیب عیسی آخرین بار هم به پدر توکل کرد. در یوحنا نیز عیسی ما حصل ِ مأموریت خود را بر روی زمین ، در یک کلمه چنین بیان میدارد: « به انجام رسید!» (یوحنا۱۹؛۳۰) با این حال در متی و مرقس عجیبترین گفتهٔ عیسی نقل شده است و آن نقل قول دردناک او از مزامیر است « خدای من، خدای من،چرا مرا واگذاشتی؟»( متی۲۷؛۴۶ومرقس ۱۵؛۳۳)

Bildresultat för jesus lever

البته عیسی کلامش، دوری و فاصله را میرساند. شکافی غیر قابل درک از الوهیت پدید آمده بود. پسر احساس میکرد که پدر ترکش گفته است.
سی اس لوئیس مینویسد« سکوت خدا شاید بیش از همه کسانی را به گونه ای دردناک میآزارد که نزدیکی خاصی به او دارند، و بنابر این خدا که خود انسان شد، بیش از تمامی آدمیان طعم ترک شدن بوسیله خدا را چشید.» بی تردید حق با سی اس لوئیس است. هیچ الهیدانی نمیتواند توصیفی تمام و کمال از اتفاقی که آن روز در جلجتا روی داد، عرضه کند. تمام آنچه میدانیم جز فریاد دردآلود فرزندی که ترک شده نیست.
لذا بر اینکه «عیسی از پیش میدانست که مأموریتش بر روی زمین به چنین مرگی خواهد انجامید . پولس در رساله غلاطیان میگوید پسر به جای ما لعن شد« غلاطیان ۳؛۱۳»  رساله قرنتیان « او کسی را که گناه را نشناخت، در راه ما گناه ساخت، تا ما در وی پارسایی خدا شویم» دوم قرنتیان۵؛۲۱.  احساسِ خدا را دربارهٔ گناه میدانیم. ترک و طرد شدن.
تپهٔ جلجتا صحنهٔ مهمترین واقعه زندگی عیسی شد.« به قدرت مطالعه کلام خدا «انجیل» و تأمل درباره  این کتاب ، اهمیت مرگ عیسی اهمیتی بی مثال بر ما آشکار میشود.
بعدها پولس رسول نتیجهٔ تأملات خود را درباره عیسی چنین بیان داشت:« و ریاست ها و قدرت ها را خلع سلاح کرده، در نظر همگان رسوا ساخته بوسیله صلیب بر آنها پیروز شد»( کولسیان۲؛۱۵) این آیه چه قدرت بیانی در مورد افرادی چون مارتین لوتر ، نلسون ماندلا. افرادی که قدرتها را خلع سلاح کردند. مأمورین نژاد پرست مارتین لوتر را حبس کردند و یا صاحب منصبان قدرت ماندلا را به زندان افکندند، همگی می پنداشتند که از این طریق مشکل حل و فصل خواهد شد، ولیکن اقداماتِ آنان جز این که خشونت و بی عدالتی آنان پرده برداشت به نتیجه ای نرسید. « قدرت اخلاقی، می تواند به خلع سلاح بیانجامد.» ‌هنگامی که عیسی جان سپرد، حتی سرباز رومی  خشنی از فرط تعجب بانگ بر کشید :« به راستی این مرد پسر خدا بود» ( مرقس۱۵؛۳۹)  این سرباز به تضادِ آشکاری که میانِ همکاران حیوان صفتش و قربانی شان وجود داشت پی برد، چه، این قربانی هم چنان که نفس های آخر را میکشید گناهان شان را بر آنان بخشود .آشکار ساخت که صاحبان زر و زور این جهان، خدایانی دروغین اند.هر حمله ای که به عیسی کردند ، نقاب از چهرهٔ بی قانونی شان پایین تر کشید.
دو دزد  که در دو سوی عیسی مصلوب شده بودند از دو نوع واکنش ِ متفاوت در برابر او بودند. یکی از آنان عیسی را به باد تمسخر گرفت و گفت: این چگونه ماشیحی است که قادر به نجات دادنِ خودش نیست؟ دیگری پی برد که قدرت عیسی از نوع دیگری است و در حالی که گام مخاطره آمیز ایمان را برداشت، از عیسی چنین در خواست کرد: « چون به پادشاهی خود رسیدی مر انیز به یاد آور»( لوقا ۲۳؛۴۲) تا به آن دم ، هیچ کس جز برای تمسخر عیسی را پادشاه نخوانده بود، روشن تر از هر کس دیگری ماهیت ملکوت مسیح را دید.
این دو دزد  نمودی از تصمیمی درباره صلیب هستند که تمامی تاریخ مقابل آن قرار گرقته است. آیا عجز و ناتوانی عیسی برای ما نمونه ای از ناتوانی خدا است یا دلیلی است بر محبت او؟
صلیبِ روی تپه بود که چشم اندازِ جهان را دگرگون ساخت.
کشیش «ام، اسکات پک » مردی سالخورده که سالها در میدان نبرد بوده مینویسد 👇🏻
دربارهٔ روش محبت دقیق تر از این نمیتوان گفت: « برای برخورد با مسئله شر ده ها راه وجود دارد و برای غلبه برآن راه های بسیار. تمامی این راه ها جنبه هایی از این حقیقت هستند که یگانه راه نهایی برای پیروزی بر شر و بدی ، این است که انسانی زنده و به نبرد آماده، آن را در خود جذب و مغلوب کند. هنگامی که شر و بدی هم چون خونی که به داخل اسفنج کشیده میشود و نیزه ای که به قلب فرو میرود، چنین مجذوب جانِ انسان گردد، قدرت از دست می دهد و پیش تر نمیرود. 
تنها چیزی که میتواند شر و بدی را به گونه ای  علمی و یا از طریق دیگری شفا دهد، محبت افراد است.به این ترتیب ، نیاز به کسی است که به طیب خاطر حاضر به فداکاری باشد. نمیدانم که این چیز چگونه  روی میدهد، اما میدانم که به هر روی ، رخ  میدهد هر گاه هم که رخ دهد    در تعادلِ قدرت در جهان تغییری جزئی پدید میآورد.
آن روز در جلجتا ، تعادلِ قدرت بسیار بیشتر از جزئی، دست خوش تغییر شد و این امر به سبب کسی بود که شر و بدی را در خود کشید .
اگر عیسای ناصری نیز قربانی  بی گناه دیگری چون مارتین لوتر و یا نلسون ماندلا می بود، پس از این که تأثیر خود را بر تاریخ می نهاد، از صحنه روزگار محو می شد. 
آنچه تاریخ را دگرگون ساخت این بود که شاگردان، رفته رفته در می یافتند( البته، پس از رستاخیز بود که یقین حاصل کردند) که خدا، خودش راه ضعف و زبونی را برگزیز. صلیب تعریفی نو از خدا عرضه می دارد و آن این که او حاضر است تا از 👈 قدرت به سودِ محبت چشم فرو بندد. مسیح چنان که دوروتی سوله میگوید: « خلع سلاح یک جانبهٔ خدا» گردید.
✝️ قدرت هر اندازه هم که بر نیّاتِ نیکو استوار باشد، رنج و فلاکت به بار می آورد. ولیکن، محبت و آسیب پذیر بودن، رنج و محنت را در خود جذب میکند. 
در تپهٔ جلجتا وقتی قدرت و محبت به هم رسیدند، خدا از قدرت به سودِ محبت چشم پوشید

برکت و فیض خداوند یشوع مسیح با شما عزیزان 

Bildresultat för jesus lever











۱۳۹۷ دی ۱۳, پنجشنبه

زوج مسیحی که در ایران خدمت کردند

این فیلم روایتی است از زندگی بانو جسی اکستل، زنی که ۱۶ سال به همراه همسرش جناب کشیش ران اکستل در ایران و در شهرهای مختلف، خداوند را خدمت کرد

https://youtu.be/kHz6GBiz2UE