پرندگان و معلمان ما نوشته: جان استات ( ترجمه عطیه فرد) ( سایت کلمه)
چندی پیش جان استات معلم نامی کتابمقدس بدرود حیات گفت که در شماره قبلی مجله کلمه به معرفی زندگی پربار او پرداختیم. جان استات یکی از تأثیرگذارترین خادمان دنیای مسیحی است که در زمان حیات خود بیش از ۵۰ کتاب به رشته تحریر درآورد که خوشبختانه چند کتابش نیز به زبان فارسی ترجمه شده است. در این بخش مربوط به شگفتیهای خلقت بهسراغ کتابی از این معلم بزرگ رفتیم که در مورد جهان پرندگان به نگارش در آورده است. استات علاقه خاصی به پرندگان داشت و در زمان حیات خود اوقات زیادی را به مطالعه در مورد انواع پرندگان و زندگی آنها صرف میکرد. او همچنین آلبومی زیبا از خود به جا گذاشته که حاوی تصاویری است که خود با دوربین شخصیاش از پرندگان تهیه نموده است. او تجربیات و دانش خود از دنیای پرندگان را با مفاهیم مسیحی تلفیق نموده و کتابی نوشته با عنوانِ «پرندگان، معلمینِ ما». فکر کردیم که جالب است قسمتهایی از این کتاب ارزشمند را به مرور در بخش مربوط به شگفتیهای خلقت ترجمه و به چاپ برسانیم که مطمئناً دروس روحانی مفیدی به ما خواهد آموخت.
ایمان
اولین درسی که پرندگان به ما می آموزند ایمان است، اینکه در همه چیز به خدا توکل کنیم و اعتماد داشته باشیم که او هر آنچه را که بدان نیاز داریم برایمان مهیا میسازد. عیسای مسیح فرمود که نباید برای زنده ماندنمان نگران خوراک و نوشیدنی باشیم. «پرندگان آسمان را بنگرید که نه میکارند و نه میدروند و نه در انبار ذخیره میکنند و پدر آسمانی شما به آنها روزی میدهد. آیا شما بس باارزشتر از آنها نیستید؟ ....ای سست ایمانان...» (متی ۶:۲۶و ۳۰).
شاید این افسانه مصاحبه بین یک پرنده به نام سینهسرخ و گنجشک را شنیده باشید:
سینهسرخ به گنجشک گفت: چرا انسانها اینقدر نگرانند و در تعجیل؟
گنجشک در پاسخ گفت: ای دوست به گمانم اینان مانند من و تو پدری آسمانی ندارند که از آنها نگهداری کند!
این مصاحبه اگر چه برداشت جالب و دلپذیری از تعلیم عیسای مسیح ارائه میدهد ولی بیان دقیقی از آن نیست، چرا که مسیح نگفت که پرندگان پدر آسمانی دارند، بلکه گفت که اگر خالق از مخلوقاتش چنین مراقبت میکند، چقدر بیشتر پدر آسمانی ما مواظب فرزندانش خواهد بود. ما نباید از این تعلیم عیسای مسیح دربارۀ پرندگان برداشت اشتباه کنیم. در کل سه سوءتفاهم در این رابطه وجود دارد:
اول اینکه عیسی دوراندیشی و برنامهریزی را نهی نمیکند. ترجمه رایج کینگ جیمز که میگوید از بهر فردای خود اندیشه مکن بسیار غلطانداز است. عیسی در واقع گفت که نگران نباش و یا اینکه افکارت مضطرب نباشد، چرا که ما باید راجع به فردا فکر کنیم. خود کتابمقدس به ما میگوید که این کار را بکنیم. دلیل اینکه ما باید از رفتار مورچهها تقلید کنیم این است که آنها در تابستان غذای خود را ذخیره میکنند (امثال۶:۶-۸). در حقیقت بعضی از پرندگان نیز همین کار را انجام میدهند. نوعی از دارکوبها در کالیفرنیا در ذخیره کردن مازو (میوه تیره درختان بلوط) مهارت دارند و پرنده شرایک (Shrikes) آذوقهاش را با جمع کردن حشرات روی خارها انبار میکند.
تعلیم پولس به تیموتائوس با این مسئله ارتباط نزدیکی دارد: «اگر کسی در پی تأمین معاش خویشان و بخصوص خانوادۀ خود نباشد، منکر ایمان است و پستتر از بیایمان» (اول تیموتائوس ۵:۸). این آموزه حکمی است مطابق کتابمقدس برای گرفتن بیمه عمر و یا برای پس انداز کردن برای آینده. ایمان به خدا متناقض با تدارک دیدنِ معقولانه برای آینده نیست.
دوم اینکه منظور عیسی این نبود که فرزندان خدا از هر خطری مصون هستند. گفتۀ او عین حقیقت است که حتی یک گنجشک نیز بدون خواست پدرِ ما به زمین نمیافتد (متی ۱۰:۲۹). ولی همانطور که عیسی بهخوبی آگاه بود گنجشکان به زمین میافتند. برای مثال وقتی که جوجهای از لانهاش بیرون میافتد و زمانی که هواپیماها سقوط میکنند. آنچه عیسی گفت این نبود که قانون جاذبه برای مدت کوتاهی به نفع ما متوقف میشود بلکه بدان معنی است که هیچ چیزی نمیتواند بدون آگاهی و اجازه پدر آسمانیمان به ما آسیب برساند.
سوم اینکه منظور عیسی این هم نبود که فرزندان خدا میتوانند منفعل بوده و هیچ کاری نکنند و همه چیز را به خدا بسپارند تا آنها را انجام دهد. حتی بخشش و حیات جاویدان نیز که بدون تلاش ما بهصورت کاملاً رایگان به ما بخشیده میشوند، بایستی توسط ما با روحیهای قدرشناسانه دریافت شوند. پر واضح است که در هر عرصۀ دیگری از زندگی نیز همانطور که پرندگان به ما میآموزند، ما نیز بایستی با خدا همکاری کنیم.
خدا چطور به پرندگان غذا میدهد؟ پاسخ این است که او اصلاً این کار را انجام نمیدهد و یا حداقل بهطور مستقیم این کار را نمیکند. ما نباید تصور کنیم که خدا همانطور که ما به حیوانات اهلیمان غذا میدهیم، پرندگان را تغذیه میکند. مثلاً با گذاشتن غذا در یک ظرف و یا در دستش. نه، عیسی با ذکاوت و دقت طبیعت را مشاهده میکرد. او میدانست که پرندگان خودشان خود را تغذیه میکنند. برخی از آنها حشره میخورند، برخی دیگر میوه، دانه و یا بذر میخورند. بعضی از پرندگان گوشت میخورند، بعضی دیگر ماهی و برخی لاشخور میخورند در حالی که بعضی از آنها از شکار تغذیه میکنند. برخی از آنها شهد گلها را مینوشند، برخی کرمها و یا حتی حلزونهایی را که برایشان خوش طمع است پیدا میکنند. پس منظور عیسی چه بود؟
منظور او این بود که خدا به پرندگان به صورت غیر مستقیم خوراک میدهد. او وسیله پیدا کردن غذا و تغذیه کردن را برای آنها فراهم میکند تا خودشان را تغذیه کنند. ولی آنها باید خود به دنبال غذا بروند. همانطور که سراینده مزمور به خدا میگوید: «چشم امید اینان جملگی بر توست، تا خوراک ایشان را در وقتش برسانی. چون این را به آنها میبخشی، آن را گرد میآورند...» (مزمور۱۰۴:۲۷ و ۲۸). در یک متن مشابه در انجیل لوقا عیسی بهطور کلی راجع به پرندگان صحبت نمیکند، بلکه بهطور خاص میگوید «کلاغها را بنگرید» (لوقا ۱۲:۲۴). کلاغ در متون عهدعتیق نقش والایی دارد. کلاغ اولین جانوری بود که از کشتی نوح به بیرون فرستاده شد (پیدایش ۸:۶ و ۷). همچنین خدا از کلاغها برای غذا دادن به ایلیا استفاده کرد (اول پادشاهان ۱۷:۱--۶). علاوه بر این در دو جا بهطور خاص گفته شده که خدا برای کلاغها خوراک مهیا میکند (ایوب ۳۸:۴۱ و امثال ۱۴۷:۹) - که در واقع او این کار را با در دسترس گذاشتن غذا برای ایشان انجام میدهد، چرا که خوراک کلاغها بسیار متنوع است. ولی کلاغها بایستی خودشان این غذا را بدست آورند.
پس ایمان به خدا با همکاری با خدا ناسازگار نیست. ما قبول داریم که غذایمان در نهایت از جانب خدا مهیا میشود و بهدرستی از او بهخاطر نان روزانهمان قدردانی و سپاسگزاری میکنیم. ولی ما کماکان به کشاورزان، ماهیگیران، عمدهفروشان و خردهفروشان وابسته هستیم. به همین صورت وقتی بیمار میشویم دعا میکنیم، ولی به پزشک نیز مراجعه میکنیم و از او کمک میخواهیم و هر درمانی را که برایمان تجویز کند قبول میکنیم.
هادسون تایلور، میسیونر بزرگی که در اواسط قرن نوزدهم در سرزمین چین خدمت میکرد، مرد شناخته شده دعا نیز بود. او این حقیقت را در سفر نخستین خود به چین در سال ۱۸۵۳ آموخت. او به مادر خود قول داده بود که در هر طوفانی کمربند نجات غریق بپوشد. ولی وقتی که کشتی او اسیر طوفان شدیدی در دریای ایرلند شد و کاپیتان این کشتی به مسافران گفت که کمربندهای نجات غریق خود را بپوشند، هادسون تایلور در ابتدا فکر کرد که انجام این کار نتیجه کم ایمانی است. آیا او نمیتوانست به خدا اعتماد کند؟ ولی وقتی که به این مسأله بیشتر فکر کرد متوجه شد که داشتن ایمان در تضاد با استفاده از ابزار پیرامونمان نیست. او بعدها نوشت که «استفاده از ابزار نباید از ایمان ما به خدا بکاهد و ایمان ما به خدا نباید مانع از استفاده از ابزاری شود که خدا برای انجام اراده خود در اختیار ما گذاشته است.»
پس این اولین درسی است که پرندگان به ما میآموزند: ایمان و عمل با هم کار میکنند. البته نه در نجات که تنها از طریق ایمان به دست میآید، بلکه در هر چیز دیگری باید هم به خدا اعتماد کنیم و هم قدم مناسب را برداریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر